فرار از چاله!

فهرست کتاب

پنجم: اغراق شیعه در فضیلت زیارت قبرهای ائمه

پنجم: اغراق شیعه در فضیلت زیارت قبرهای ائمه

أ: ابواب کتاب (کامل الزیارات) ابوقاسم جعفربن محمدبن قولویه مؤسسه نشر فقاهت قم که به تحقیق این کتاب پرداخته است، این کتاب را ستوده‌است. ص ۱: «این کتاب، در میان علمای شیعه، کتابی مشهور و معروف است. و از جملۀ مهمترین منابع مورد اعتماد به شمار می‌رود. شیخ در تهذیب و غیر او از محدثان مانند حر عاملی از آن مطالبی اقتباس کرده‌اند. و بیشتر علمای شیعه که در ارتباط با حدیث و زیارت و غیر آن دست به تألیف زده‌اند، از آن کتاب نقل کرده‌اند. و آن کتاب شامل همه زیارت‌ها و فضیلتی که در این باره از ائمه روایت شده، می‌باشد. در این کتاب، بزرگان مشایخ مشهور به دانش و حدیث – کسانی که مؤلف گرانقدر در کل آن‌ها را مورد اعتماد دانسته و آن‌ها را پیراسته است، موجود می‌باشد. و در آن کتاب، یک فایدۀ بزرگ در مباحث فقهی و رجالی وجود دارد. گرچه در آن بحثی وجود دارد که آن جایگاه آن را در خود نمی‌گنجاند.

علاوه بر این، خود جناب مؤلف هم در صفحۀ ۳۷ کتاب فوق، اعتمادسازی می‌کند و می‌گوید: اندیشۀ خود را بدان مشغول داشته، و اهتمام و تلاش خود را متوجه آن نمودم.

و از الله تعالی خواستم که مرا بر سر آن یاری دهد. تا اینکه آن را در قالب سخنان ائمه علیهم السلام جمع‌آوری و استخراج کردم. در این کتاب، حدیثی از غیر ائمه وجود ندارد؛ چرا که سخنان و احادیث آنان ما را از سخنان دیگران بی‌نیاز می‌کند. و قطعاً ما دانسته‌ایم که نسبت به همه مرویات آن‌ها در این باره، احاطۀ کامل نداریم، ولی سعی کرده‌ایم از یاران و هم‌کیشان موثق و مورد اعتماد خود روایات آن‌ها را نقل کنیم خدا آن‌ها را مورد رحمت و لطف خود قرار دهد – در ضمن حدیثی را که از رجال شاذ (و منحرف) روایت شده، خارج نکرده‌ام. چرا که این کار به روایت‌های مشهور علمای مورد اعتماد ما که در کتاب ذکر شده‌اند، لطمه می‌زند. و آن را کتاب (کامل الزیارات) نام نهادم.

و این هم قسمتی از باب‌های فهرست دارالسرور – بیروت – ۱۹۹۷ م، از کتاب (کامل الزیارات)

باب (۵۸): زیارت حسین برترین عمل است.

باب (۵۹): زائر حسین مانند زائر الله در عرشش است.

باب (۶۰): زیارت حسین و ائمه علیهم السلام با زیارت قبر رسول جو آلش برابر است.

باب (۶۱): زیارت حسین موجب فزونی عمر و روزی، و ترک آن موجب کم شدن آن‌ها می‌شود.

باب (۶۲): زیارت حسین گناهان را می‌زداید.

باب (۶۳): زیارت حسین با یک عمره برابر است.

باب (۶۴): زیارت حسین با یک حج برابر است.

باب (۶۵): زیارت حسین برابر با یک حج و عمره است.

باب (۶۷): زیارت حسین برابر با آزاد کردن یک بنده‌است.

باب (۶۸): زائران حسین مورد شفاعت قرار می‌گیرند.

باب (۶۹) زیارت حسین، بوسیله‌ی‌ آن، گرفتاری برطرف می‌شود، و حل می‌گردد.

باب (۹۱): آنچه که از خاک قبر حسین مستحب است و شفا می‌دهد.

باب (۹۲): خاک قبر حسین شفا و امان است.

باب (۹۳): از کجا خاک حسین برگرفته می‌شود و با چه کیفیتی؟!

باب (۹۴): انسان وقتی خاک حسین را می‌خورد، چه بگوید؟!

باب (۵۳): زائران حسین، قبل از مردم، وارد بهشت می‌گردند.

ب: فضائل زیارت قبور ائمه از کتاب (نورالعین فی المشی إلی زیارة قبر الحسین) تألیف شیخ محمد حسن اصطهبانی – ط دارالمیزان – بیروت.

ابواب فهرست:

باب: زائر حسین در روز قیامت نوری به او داده می‌شود، که بخاطر نور او، ما بین مشرق و مغرب روشن می‌گردد.

- باب اینکه زیارت وی موجب آزاد شدن از آتش دوزخ است.

- باب اینکه زائران حسین در جوار رسول خدا جو علی و فاطمهبسر می‌برند.

- باب اینکه زیارت حسین نوشتن حسنات و محو کردن بدی‌ها و بالا گردانیدن درجات را واجب می‌کند.

- باب اینکه زیارت کردن وی، به مثابۀ بخشیدن گناهان ۵۰ سال است.

- باب اینکه زیارت حسین با آزاد کردن بنده و جهاد، و صدقه و روزه برابری می‌کند.

- باب اینکه زیارت حسین با ۲۲ عمره برابر است.

- باب اینکه زیارت حسین برای کسی که حج برایش فراهم نشده، برابر با یک حج، و برای کسی که عمره برایش فراهم نشده، برابر با یک عمره است.

باب اینکه الله تعالی در برابر زائران قبر حسین متجلی شده و شخصاً با آن‌ها صحبت می‌کند

- باب اینکه الله تعالی در هر شب جمعه‌ای از حسین دیدن می‌کند.

- باب اینکه از الله می‌خواهند که به آن‌ها (امکان) زیارت حسین را بدهد.

باب اینکه پیامبر اعظم و عترۀ طاهر، حسین را زیارت می‌کنند.

باب اینکه ابراهیم خلیل، حسین را زیارت می‌کند.

باب اینکه موسی‌بن عمران از الله می‌خواهد که به او اجازه دهد تا قبر حسین را زیارت کند.

- باب اینکه ملائکه از خدا می‌خواهند که به آن‌ها اجازۀ زیارت قبر حسین را بدهد.

باب اینکه هر شبی، نمی‌گذرد مگر اینکه جبرئیل و میکائیل او را زیارت می‌کنند.

باب اینکه الله تعالی به زائر حسین نسبت به ملائکه و حاملان عرش، مباهات و افتخار می‌کند.

باب اینکه الله تعالی سوگند خورده که زائران حسین را دست خالی باز نفرسند.

باب اینکه زیارت حسین با سی حج مبرور و مقبول با رسول خدا، برابری می‌کند.

باب اینکه کسی که حسین را زیارت کند، همانند کسی است که الله را بر بالای عرشش زیارت کرده‌است.

باب اینکه کسی که قبر حسین را زیارت کند، همچون کسی است که الله را بر بالای کرسیش زیارت کرده‌است.

باب اینکه زائر حسین مانند زائر رسول جاست.

باب اینکه کسی که حسین را زیارت کند الله تعالی (نام) او را در اعلی علیین می‌نویسد.

باب اینکه کسی که دوست دارد به الله نگاه کند، پس از قبر حسین زیاد دیدن کند.

برادر مسلمانم! این بعضی از نمونه‌های اغراق شیعه در ائمه بود. و بدیهی است وقتی که مفکران و مبلغان شیعه به قصد تبلیغ و فراخوانی به سوی مذهب تشیع و خریدن وجدان‌های افرادی که به نفع آن‌ها قلم می‌زنند، قد علم می‌کنند، نه تنها این اعتقادات را آشکار نمی‌کنند بلکه می‌بینیم که به انکار آن‌ها تظاهر کرده و می‌گویند: ما به همۀ آنچه که در کتاب‌هایمان وجود دارد، معتقد نیستیم و البته که این جز حقه و دروغ و نیرنگ چیز دیگری نیست و موارد زیر پتۀ آن‌ها را روی آب می‌ریزد:

اولاً: آن‌ها تنها این روایات خرافی را که گاهاً تا درجۀ کفر پیش می‌روند، رد نمی‌کنند بلکه می‌بینیم کسانی از آن‌ها پیدا می‌شوند و از اینگونه کتاب‌ها تعریف و تمجید می‌کنند و برای آن مقدمه می‌نویسند.

ثانیاً: آن‌ها وقتی که بیوگرافی نویسندگان چنین کتاب‌هایی را می‌نویسند، باطل‌پذیری این چنینی آن‌ها را نه تنها انکار نمی‌کنند بلکه در نهایت مهربانی و تعریف و تمجید از آن‌ها، این تألیفات را دلیلی بر فضیلت مؤلفان آن‌ها قلمداد می‌نمایند تا برای شما روشن شود افکاری که در مقابل اهل سنت نسبت به این دست از روایت‌ها انجام می‌دهند صرفاً از باب تقیه است که نُه دهم دین تشیع را تشکیل می‌دهد.

وقتی که شیعه‌ها بخاطر کتاب یا یک سخنرانی – و لو بصورت عارض – مورد اعتراض قرار بگیرند، شروع به اتهام‌زدایی از خود کرده و دلیل می‌آورند و آن را بکلی انکار می‌کنند. پس وقتی که کسی کاری به کارشان ندارد و با خیال راحت لم داده و چنین چیزی را در مقابل این اغراق و انحراف ظاهر نمی‌کنند، چگونه باید باشند؟!

چرا فقط زباناً در قبال اهل سنت دم از انکار می‌زنند و آن را بصورت عملی پیاده نمی‌کنند؟!

چرا آنچه را که به آن‌ها نسبت داده می‌شود، در هاله‌ای از ابهام انکار می‌کنند؟!

چرا به دنبال سند این روایت‌ها نمی‌گردند و ضعف و عدم حجت بودن آن‌ها را بیان نمی‌کنند؟!