۱۰- دین حق در نزد شیعه همان مخالفتکردن با آنچه که اهل سنت بر آن است، میباشد
یکی از نویسندگان معاصر آنها سید مرتضی عسکری در کتابش (معالم المدرستین ج ۱، ص ۲۲-۲۳ طبع مکتبة الفقیه کویت) میگوید: از مدینۀ منوره دیدن کردم و بعد از آنکه در دانشگاه اسلامی (آنجا) مستقر گردیدم، پیامهای تبریکی از علمای مسلمان عراق دریافت کردم. و البته که مسلمانان امروزی شدیداً به این وحدت نیاز دارند چرا که آنها در نقاط مختلف دنیا به استعمار مهاجم کافر مبتلا شدهاند.
تا اینکه در جلد ۱، ص ۲۳ میگوید: من فقط برای این به سخنان این سفرم اشاره کردم که همگان نهایت اخلاص مرا نسبت به شعاری که من حامل آن میبودم و آن طرحی که آن را طرح میکردم، دریابند. و گاهی اوقات آن درد، قلبم را به هم میفشرد.
میگویم: محدث آنها حر عاملی در وسائل الشیعۀ (۱۸/۸۴) از عبدالرحمنبن ابی عبدالله روایت کرده، که او گفته است: صادق فرموده: اگر دو حدیث مختلف بر شما وارد شوند، آنها را با کتاب الله مقایسه کنید. پس آنچه را که با کتاب الله موافق در آمد برگیرید و آن دیگری را که با آن مخالف در آمدهاست، پاز پس دهید (و مردود اعلام دارید) اگر (آن موضوع را) در کتاب الله نیافتید، آنها را با روایتهای عام مقایسه کنید. اگر با روایتهای آنها موافق در آمد، آن را وانهید، و آنچه را که با روایتهای آنها مخالف در آمد، برگیرید. و مقصود به عامه – کسانی که گمان بردند که جعفر صادق دستور به اخذ آنچه که مخالف آنهاست – همان اهل سنت هستند چنانکه مجتهد اکبر و راحل آنها محسن الامین در کتابش (اعیان الشیعه (۱/۲۱، طبع دارالتعارف بیروت) به این امر تصریح کرده آنجا که میگوید: (خاصه این چیزی است که یاران، آن را بر خود ما در مقابل عامه – کسانی که آنها را به اهل سنت نام میبرند – اطلاق میکنند.
مرجع شیعه روح الله خمینی در کتابش (الرسائل) (۲/۸۳) میگوید: «در هر حال اشکالی در این است که مخالفت کردن با عامه (اهل سنت) از مرجهات باب تعارض است.» و استادی که (به اصطلاح) به خاطر وحدت (اشک تمساح میریزد) یعنی همان مرتضی عسکری، روایت سابق را که میخواهد در بین دو روایت متعارض آنی را که با اهل سنت مخالف است، برگرفته شود، استخراج کردهاست. وی قبل از ارائهی این روایت در کتاب مذکورش (۳/۲۶۹) میگوید: «بر اساس آنچه که ما در این مباحث ذکر کردیم، صحیح این است، آنچه را که از دو حدیث متعارض با مکتب خلفاء جور در آمد، وا نهیم!»
این آقای عسکری آتش حسد و کینهتوزی نسبت به علمای سنی در سینهاش فوران کرده، و در کتابش (۱/۲۸) میگوید: علمای مکتب خلفاء را دیدهایم که متفقاً و جمیعاً هر روایتی را که به نقد خلفای صدر اسلام سر بکشد، کتمان میکنند.
و باز در (۱/۲۵۴) میگوید: یکی از انواع کتمان سازیهایی که مکتب خلفاء انجام میدهند، حذف روایات صحیح، و قرار دادن اخبار و نشر روایتهای مورد اختلاف، بجای آنهاست.
و باز در صفحهی ۲۵۴ همان کتاب میگوید: و این نوعی کتمان یعنی کتمان کلی روایت و عدم اشاره به آن، در نزد علمای مکتب خلفاء بسیار به چشم میخورد!
و در جلد ۲، صفحه ۴۸-۴۹ میگوید: مکتب خلفاء وقتی که دروازهی حدیث گفتن از رسول الله را بر روی مسلمانان بست – چنانکه به آن اشاره کردیم – دروازۀ احادیث اسرائیلی را بر روی آنها باز کرد.
در واقع روایتهای بسیاری از شیعه وارد شده که آنها را به اخذ و قبول آنچه که مخالف اهل سنت است، تشویق میکند. و حر عاملی در وسائل الشیعة (۱۸/۸۵-۸۶) و روح الله موسوی خمینی در رسائل (۲/۸۱) و محمد باقر صدر در تعارض ادلهی شرع (ص ۳۵۹، طبع دوم دار الکتاب لبنانی سال ۱۹۸۰) از محمد باقربن عبدالله روایت کردهاند که او گفته است: «به رضا گفتم با دو خبر متضاد چکار کنیم؟ آنگاه گفت: اگر دو خبر بر شما وارد شد که با هم متناقض بودند، آنها را که با عامه مخالف است، برگیرید و بکار نبرید و آنها را که با روایتها آنها جور در میآید، وا نهید.»
و شیخ و محدث و محقق آنها محمدبن الحسن بن حر عاملی در کتاب (الفصول المهمه فی معرفة اصول الائمه ص ۲۲۵، طبع مکتب بصیرتی قم - ایران) گفته است: و احادیث در این باره (همگی) متواتر هستند، تعدادی از آنها را در کتاب وسائل الشیعۀ ذکر کردهایم.
و شیخ آنها یوسف بحرانی در حدائق (۱/۹۵) میگوید: «و در این باره روایتهای عدیدی نقل شدهاند که به لحاظ محتوا همگی بیانگر این هستند که به وقت تعارض دو روایت، آنها را با مذهب عامه مورد مقایسه قرار دهیم، و آنها را که با آنها جور در نمیآید، بر گیریم و قبول نمائیم.»
سپس شیخ یوسف بحرانی در جائی دیگر از حدائق (۱/۱۱۰) از حکم خود برگشته و حکم به جامع و شامل بودن این روایتها و اخبار نمودهاست. و شیخ آنها حسینبن شهابالدین کرکی در (هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار) [ص ۱۰۲] میگوید: عامه، سنگ بنای کار خود را بر اساس فریب زنی و پوشاندن حق با باطل، و نمایاندن باطل در سیمای حق و زیباسازی آن به شیوهای عامهپسند، بنا نهادهاند و همه کسانی که ره آنها را پوئیده، و بخاطر سامان دادن به شئون دنیوی خود، به چرندیات و یاوهگوییها متوسل شده، و حتی از ضایع شدن دینشان هم ابایی نداشتهاند، اینگونه هستند. در میان قدمای عامه، که بعضی منافق بوده، و به ظاهر خود را مسلمان معرفی کرده، و کفر و کذب را نهان داشته، به زهد ساختگی تظاهر کرده، دینش را میگرفت، و انسانی کج فهم و کم شعور هر آنچه را که میشنید، نقل میکرده، و آن را باور مینمود. خواه آن روایت به نفع او بود. یا به ضرر او.
و از آیت الله العظمای آنها کاظم حائری در کتابش (الفتاوی المنتخبه ج ۱، ص ۱۵۰، مکتبة الفقیه کویت) سؤال زیر را پرسیدند:
به این تازگی از برخی از شیعیان شنیدهایم که شخصی شیعی که مدعی عالم بودن است به درست بودن عبادت کردن به مذاهب سنی، فتوا دادهاست. شما چه میگوئید؟ و پاسخ شما به آن شخص که مدعی دانش و فضل است، چیست؟! گفت: این کلام بیپایه و باطل است.