مبحث چهارم: اتهام زدن به الازهر به جعل کردن بعضی از کتابهای اساسی و مهم
کتابی از محمد ابراهیم موحد قزوینی شیعی تحت عنوان (امام علی خلیفۀ رسول خدا) بدستم افتاد که دارالثقلین بیروت برای سومین بار، آن را طبع کرده بود. در صفحۀ ۶۷-۶۸ آن آمدهاست:
«خبرها، حاکی از آن دارند که دانشگاه الازهر قاهره، با حمایت یک دولت عربی، یک کمیتۀ مخفیانه، به منظور بازنگری مجدد در همه کتابها و منابع معتمد اهل سنت و در آغاز آنها صحیح بخاری، تشکیل دادهاست. و هدف از این کار این است که بعضی از احادیث روایت شده در زمینهی فضائل اهل بیت که شیعه میتوانند به آنها، برای حقانیت مذهب خود استدلال کنند، را به دلخواه خود حذف و یا تحریف نمایند.
خلاصه روند کار این کمیته بر اساس پنهانکاری و کتمان سازی شکل گرفته و تا بحال بعضی از منابع را جدیداً به چاپ رساندهاند که احادیثی را از آنها حذف کردهاند، یا بعضی از جملات و کلمات حساس خود را تحریف و دستکاری کردهاند مانند تحریف کلمۀ «خلیفتی» به «خلیلی» و نظایر آن...
میگویم: کتابهای اهل سنت در قدیم و جدید در میان دستان همگان اعم از شیعه و سنی، دست به دست گردیدهاست. و بزرگترین دلیل بر این، نقل کردن علمای متقدمین شیعه از آنها، و مراجعه کردن بدانهاست. به همین خاطر، الحمدلله از تحریف و دستکاری در امان ماندهاند. آن هم درست برعکس کتابهای مادر شیعه، چه، آنها تا همین اواخر فقط در میان خواص شیعه متداول بوده و دیگران از آنها بیاطلاع بودهاند. و این یاوهگو، نتوانسته که دلیلی بر صحت مدعای خود بیاورد. و نیز وقتی که از صحیح بخاری سخن به میان آورده، باز هم نتوانسته جاهای تحریف شده آن را ثابت کند. این آقای قزوینی آنقدر باهوش و زرنگ و حیلهباز بوده که میدانسته اگر برای مدعای خود مثالهایی بیاورد، الله تعالی او را رسوا خواهد ساخت و از او پرده دری خواهد کرد.
اما این آقا اندیشه نبرد با دشمن و تهمتزنی به آنها – طبق حدیث روایت شده در نزد آنها که قبلاً ذکر شد – را اجرا نمودهاست.
و چون خیلی بیشرم و گستاخ و مغرض است میبینیم که در صفحهی (۲۱۲) کتابش روایت مغرضانهای را ذکر کرده که دربارۀ عمر فاروق بدگویی و افترا میکند، و آن روایت عبارت است از: «قیسبن سعد از جا پرید و شمشیرش را برداشت و ریش عمر را گرفت و در صورتش فریاد زد: بخدا ای پسر صهاک حبشی...» سپس در پاورقی توضیح داده، میگوید: «صهاک مادربزرگ عمر بود، که عمر بخاطر او سرزنش میشده، چرا که آن زن، از اهل فساد بودهاست.»
و این قزوینی که نسبت به بهترینهای امت اسلامی یاوهگویی و بدگویی میکند، میبینیم که در صفحۀ ۹۳-۹۴، میگوید: و این کلمات «اشهد ان علیاً ولی الله» [۲۶]به شعاری برای مسلمانان شیعۀ پیرو اهل بیت تبدیل شدهاست. آنها در اذان و اقامه و سایر عرصههای دینی بعنوان اطاعت کردن از الله و پیامبرش به آنها چنگ میزنند. و به خاطر آن، در معرض حملات انتقادی و توبیخی تندی قرار گرفتهاند. اما در مقابل آنها مقاومت کرده، و به آنها جواب دادهاند. و ایمان و تمسکشان به این شعار الهی افزوده شدهاست؛ چرا که دانستهاند که این شعار حق است و بعد از حق، جز گمراهی نیست. و بر هر مسلمان پایبند فرامین الله و رسولش لازم است که به این شعار تمسک کند، و در اذان و غیر آن آن را بیاورد.
و باید از این بر حذر باشد که آن را ترک نماید. چرا که در آن صورت از جملۀ کسانی خواهد شد که رسول جدربارۀ آنها گفته است: «شما بعد از من به پشت سرهای خود بر میگردید.»
این قزوینی از قلم انداخته که این شعار، یعنی شعار اشهد ان علیا ولی الله برگرفته از شعار مفوّضه (واگذارکنندگان) است و آنها بر زبان علمای متقدم شیعه مورد لعنت قرار گرفتهاند. مثلاً این رئیس محدثان در نزد شیعه است یعنی ابو جعفر محمدبن علیبن حسینبن بابویۀ قمی ملقب به صدوق که در کتابش (من لا یحضر الفقیه) – که یکی از کتابهای صحیح چهارگانهی آنهاست – در جزء اول آن صفحۀ ۱۸۸، چاپ پنجم نشر دارالکتاب اسلامی تهران (و طبع دارالاضواء – بیروت – ج ۱، ص ۲۹۰)، باب اذان و اقامه و ثواب مؤذنان، میگوید: این همان اذان صحیح است که در آن افزوده نمیگردد، و از آن کم نمیشود. و مفوضه – خدا لعنتشان کند – روایتهایی را وضع کرده، و در اذان «محمد وآل محمد خیر البریة» را دوبار، اضافه کردهاند، و در بعضی از روایتهای خود بعد از «أشهد أن محمداً رسول الله»، «أشهد أن علیا ولی الله»را دوبار اضافه کردهاند. و برخی از آنان بجای آن، روایت کرده «أشهد أن علیا أمیر المؤمنین»حقا (دوبار) و شکی در این نیست که حضرت علی ولی خدا و واقعاً امیر المؤمنین است و محمد و آل محمد بهترین مخلوقات هستند اما این در اصل اذان نیست و بلکه این را برای آن ذکر کردهاند تا آن متقلبان و متهمان به تفویض، خود را از ما معرفی کنند.
میگویم: مفوضه کسانی هستند که این زیادت را وارد ساختند آنها طبق تعریف نویسندۀ حاشیۀ کتاب فوق (شیخ علی آخوندی) فرقهی گمراهی هستند که گفتهاند الله تعالی محمد جرا خلق کرد و خلق دنیا را به او واگذار کرد پس او هم خالق است. و گفته شده بلکه خلق را به علی واگذار کرد.
و متأسفانه شیعه تا به امروز (أشهد أن علیا ولی الله) را همچنان در اذانشان اضافه کرده و گفتهاند، در حالی که علمای آنها اعتراف کردهاند که آن، جزو اذان نیست. چنانکه در کتابهای فقهی آنها موجود است. و بر این اساس آنها فرقی با آن مفوضههایی ندارند که مورد لعنت صدوق قرار گرفتهاند. و بدین ترتیب زبان حال الازهر چنین میشود:
إذا أتتك مذمتی من ناقص
فهی الشهادة لی بأنی كامل
«اگر مذمت و نکوهش در ارتباط با من را از انسان ناقص (رذیل و بدی) شنیدی، پس آن خود، گواهیای است برای من به اینکه من کامل هستم.»
[۲۶] شهادت و گواهی میدهم که علی ولی الله است.