فرار از چاله!

فهرست کتاب

۳- مباح دانستن خون اهل سنت

۳- مباح دانستن خون اهل سنت

در واقع شیعه، ریختن خون اهل سنت را مباح دانسته و آن‌ها را در حکم کفار می‌دانند. سنی در نظر شیعیان ناصبی است. و تفاوت زیر از خباثت و زرنگی آن‌ها رازگشایی می‌کند:

شیخ آن‌ها محمدبن علی‌بن بابویه قمی ملقب به صدوق در کتابش (علل الشرایع، ص ۶۰۱، طبع نجف) از داودبن فرقد روایت کرده‌است که او گفته: «و به ابو عبدالله گفتم: نظر شما دربارۀ کشتن ناصبی چیست؟ گفت: خونش حلال است. اما من به لحاظ احتیاط کاری به تو می‌گویم که اگر توانستی دیواری را برسر او واژگون کنی یا او را در آب غرق کنی تا همه مدارک و شواهد را بر علیه خودت از بین ببری، حتماً آن کار را انجام بده! گفتم: نظر شما دربارۀ مالش چیست؟ گفت: آن نیز، اگر بر آن قدرت یافتی حلال است.» و این روایت کثیف و مغرضانه را شیخ آن‌ها حر عاملی در وسائل الشیعة (۱۸/۴۶۳) و نعمت الله جزائری در الأنوار النعمانیة (۲/۳۰۷) ذکر کرده و گفته است: «قتل آن‌ها (یعنی نواصب) جایز، و مال‌شان مباح است.»

می‌گویم: علت در اینجا اصرار بر این است که شیعیان تحت میز محاکمه شرع واقع نشوند، و مورد انتقام‌گیری واقع نگردند. بر این اساس شیعیان می‌توانند سنی‌ها را با اسلحه یا از طریق آتش یا شوک الکتریکی بکشند. تازه همه این اقدامات با وجود تقیه‌ای صورت می‌گیرد، که جهت حمایت از نظر‌ها و ارواح شیعه پدید آمده‌است، اما آنگاه که تقیه برداشته شود در میان اهل سنت قتل عام و نسل کشی شدیدی پدید خواهد آمد. چنانکه در فصل (چه وقتی شیعه از تقیه دست بر می‌دارد) بر این موضوع آگاه شدید.

و اگر نگاهی تاریخی بیفکنیم می‌بینیم که دولت عباسی یک دولت سنی مذهب بود. و بنا به حسن نیتی که اهل سنت دارند، خلیفۀ عباسی یک وزیر شیعی بنام خواجه نصیرالدین طوسی منصوب کرد [۱۱]. اما آن وزیر شیعی (نمک‌نشناسی کرده) و به خلافت و به امت اسلامی خیانت کرد و با مغول‌ها هم پیمان شد که در اثر آن مسلمانان را در بغداد قتل عام کرده و هزاران تن از آن‌ها را به شهادت رسانیدند.

همۀ این‌ها بسبب خیانت آن شیعه بود. پس آیا شیعه بخاطر آن کشته‌ها گریسته‌اند یا اینکه به خواجه نصیر الدین طوسی آفرین باد گفته‌اند؟!

و علامۀ آن‌ها میرزا محمد باقر موسوی خونسری اصفهانی در کتاب (روضات الجنات فی أحوال العلماء والسادات ۱/۳۰۰-۳۱، منشورات نشر اسماعیلیان قم ایران) در ارتباط با سرگذشت این مجرم می‌گوید: (او محقق کلامی، فرزانه و ماهر بزرگوار است. و از جملۀ شئون مشهور و معروف و نقل شدۀ وی، حکایت وزیر شدن او در نزد سلطان محتشم در سرزمین ایران هولاکوخان ‌بن تولی چنگیزخان از بزرگان سلاطین مغول‌ها و ترک‌های مغول است و آمدن وی در کاروان آن سلطان همراه با کمال آمادگی به بغداد (دارالسلام) محبت ارشاد بندگان و سامان دادن به شهرها و قطع کردن پشت سلسلۀ فساد و بزهکاری و مراکز ظلم و ستم و نابودسازی مرکز پادشاهی بنی عباس و بوجود آوردن قتل عام در پیروان آن سرکشان... می‌باشد.. تا جائی که سیلابی از خون‌های کثیف آن‌ها همچون رودخانه‌ها پدید آورد. و آن‌ها را در رود دجله ریخت. آن‌ها به آتش دوزخ نایل شدند؛ جایگاه و محل بدبختان و شرارت پیشه‌گان).

خمینی هم به کار طوسی آفرین می‌گوید و آن را یک نوع پیروزی برای اسلام اعتبار می‌کند.

خمینی در کتابش (حکومت اسلامی ص ۱۴۲) می‌گوید: «و اگر که شرایط تقیه یکی از ما را مجبور ساخت که وارد دربار سلاطین شود، باید از این کاری خودداری کند، حتی اگر این امتناع منجر به قتل وی شود. اما اگر با این وارد شدن ظاهری نصرتی حقیقی برای اسلام و مسلمانان صورت بگیرد، مانعی ندارد مانند وارد شدن علی‌بن یقطین و نصیرالدین طوسی رحمهما الله.»

می‌گویم: ببینید که چگونه کشت و کشتاری که در بغداد توسط نقشه‌ی نصیرالدین طوسی به راه افتاد، به نصرتی برای اسلام و مسلمانان تبدیل شده‌است؟!

و این اشخاص کسانی هستند که اگر در دم و دستگاه حکومتی سنی‌ها مقامی بیابند، از کشتن سنی‌ها هیچ ابایی نمی‌ورزند، اگر فرصت لازم بر ایشان فراهم شود. چنانکه همین علی‌بن یقطن کرد. وقتی که زندان را بر سر ۵۰۰ نفر از سنی‌ها خراب کرد و آن‌ها را کشت....

این حادثه را عالم شیعی که او را به کامل و بخشنده و صدر الحکماء و رئیس العلماء ملقب کردند یعنی نعمت الله جزائری در کتابش الأنوار النعمانیة (۲/۳۰۸ چاپ تبریز ایران) برای ما نقل کرده‌است. اینک این شما و این خود داستان: «در روایات آمده‌است که علی‌بن یقطن در حالی که وزیر هارون الرشید بوده‌است، جماعتی از مخالفان (سنی‌ها) در زندانش جمع شده بود. و او از علماء و خواص شیعه بود. به مأموران و غلامان خود دستور داد. و آن‌ها سقف زندان را بر زندانی‌ها فرو ریختند. آنگاه همگی در جا مردند و تقریباً ۵۰۰ نفر بودند. خواست که از پیامدهای خون آن‌ها نجات یابد به همین خاطر نامه‌ای به امام مولانا کاظم نوشت. او هم در جواب نوشت: اگر قبل از کشتن آن‌ها به من مراجعه می‌کردی، در ارتباط با خون آن‌ها چیزی بر تو نمی‌بود. و چون قبل از مشورت با من این کار را کرده‌ای، در ازای هر مردی که کشته‌ای، بز نری را به عنوان کفاره بپرداز! هر چند که آن بز از او بهتر است!! به این دیۀ ناچیز نگاه کن که حتی با دیه برادر کوچکتر آن‌ها که همان سگ شکاری است برابری نمی‌کند، چرا که دیۀ آن ۲۰ درهم است و حتی با دیۀ برادر بزرگتر آن‌ها که همان یهودی یا مجوسی است برابری نمی‌کند چرا که دیۀ آن‌ها ۸۰۰ درهم است. و البته که حال و روز آن‌ها در آخر بدتر و فرومایه‌تر است!» محسن معلم در کتابش (النصب والنواصب ص ۶۲۲، طبع دارالهادی بیروت) این را همچنین نقل کرده تا بنظر خودش، به جواز قتل اهل سنت (یعنی ناصبی‌ها) استدلال کرده باشد.

و دکتر هندی مسلمان محمد یوسف نجرامی در کتاب «الشیعة فی المیزان ص ۷، طبع مصر) می‌گوید: «جنگ‌های صلیبی که صلیبی‌ها آن‌ها را بر ضد امت اسلامی به راه انداختند، فقط و فقط معلول نقشه‌ای شیعیان بر ضد اسلام و مسلمانان بود.

چنانکه ابن اثیر و دیگر مورخان ذکر می‌کنند. و نیز اقامۀ دولت فاطمیه در مصر و دیگر مورخان ذکر می‌کنند. و نیز اقامۀ دولت فاطمیه در مصر و اقدامات آن دولت در راستای زشت کردن چهرۀ سنی‌ها، و مجازات کردن هر کسی که منکر معتقدات شیعه باشد، کشتن نادرشاه در دهلی از طرف حاکم شیعی آصف‌خان آن هم در ملأ عام، و ریختن خون سنی‌ها در ملتان از طرف والی ابو الفتح داود شیعی، و کشتن دسته‌جمعی سنی‌های شهر لکنو هند و نواحی آن از ناحیۀ فرماندهان شیعه بر اساس عدم تمسک آن سنی‌ها به معتقدات شیعه دربارۀ ناسزاگویی به خلفای سه‌گانهش، و مرتکب شدن جرم خیانت و غدر به تیپو سلطان توسط میرصادق، و نیزه زدن میر جعفر به پشت امیر سراج الدوله... (همه و همه نمونه‌هایی از این دست می‌باشند...)».

و دکتر محمد یوسف نجرامی در همان کتاب و در همان صفحه می‌گوید: «اقدامات قاطع و کوبنده‌ای که حکومت خمینی بر ضد اهل سنت و جماعت اتخاذ کرد، از آن‌ها بعید نیست؛ چرا که تاریخ همواره گواه است که در پی گذشت زمان، هر مصیبت و بلایی که بر سر امت اسلامی آمده‌است، شیعه در آن دست داشته است.» و وقتی که عبدالمنعم النمر دربارۀ شیعیان قلم فرسایی کرد، از ناحیۀ آن‌ها مورد تهدید واقع شد. او خود این مسئله را در کتابش (الشیعه، المهدی، الدروز تاریخ ووثائق، ص ۱۰، طبع دوم، ۱۹۸۸ م). قید کرده‌است.

شیعه‌ها بغض و عداوت و سنت ستیزی خود را نسبت به اهل سنت در دل نهان داشته، بنا بر اساس عقیده‌ی کثیف تقیه آن‌ها را آشکار نمی‌کنند، و با اهل سنت تعارف کرده، به آن‌ها اظهار محبت دروغین می‌کنند. و این موجب شده که اهل سنت به دیدگاه واقعی شیعه واقف نگردند. و در این ارتباط دکتر عبدالمنعم النمر در کتابش (المؤامرة علی الکعبه من القرامطه إلی الخمینی [۱۲](ص ۱۱۸، طبع مکتب تراث اسلامی قاهره) می‌گوید: اما ما عرب‌های مسلمان به این مسئله توجهی ننموده، و فکر کردیم که گذشت سال‌های طویل همراه با اسلام دست به‌دست هم داده (و آن کینه و بغض را از ذهن آن‌ها پاک ساخته است) لذا، در خوشی ایرانی‌ها با آن‌ها شریک شدیم و بر این باور شدیم که خمینی همۀ آن مسائل تاریخی را فراموش خواهد کرد، و همچون یک رهبر اسلامی، نقش خود را برای امت اسلامی ایفا می‌کند، و بیداری اسلامی آن را رهبری می‌کند. و البته که این به مصلحت اسلام و همۀ مسلمانان است و در این باره هیچ فرقی میان فارسی و عربی و میان شیعه و سنی نیست. اما اتفاقات بعدی نشان داد که ما فقط در خواب و خیال بسر می‌بردیم یا در دریای آرزوهای خود غرق می‌شدیم. و متأسفانه هنوز هم که هنوزه – به رغم آن اتفاقات دلخراش – بعضی از جوانان و مردان ما در آن غرق هستند.

علاوه بر این، مجلۀ روز الیوسف در شمارۀ ۳۴۰۹ به تاریخ ۱۱/۱۰/۹۳، تحقیق خود را دربارۀ شیعه در مصر، منتشر کرده‌است. و ما این خبر را از آن گلچین می‌کنیم: «و برای از بین بردن مانع درونی میان خود و میان دستگاه‌های امنیتی، شیعه‌ها در بیانه‌های خود راهکار عجیبی را ارائه کردند؛ آن‌ها از دستگاه‌های امنیتی خواستند که به آن‌ها یک کارت شیعی جهت رویارویی با جریان جهاد و جماعت‌های تندرو، بدهد. چرا که شیعه – طبق گفته‌ی خود – بهتر از هر کسی می‌توانند جریان‌های سلفی را کشف کنند، و از فتاوی ابن تیمیه – باز هم به گفتۀ خودشان – که تندروان در قتل و هرج و مرج افکنی آن‌ها را به کار می‌گیرند، پرده‌دری کنند.»

برادر مسلمانم! شدیداً از این بر حذر باش که گفته شود این دروغی است که این مجله به آن‌ها نسبت داده‌است. چه، شما خوب دانستید که آن‌ها بر ضد مسلمانان با کفار هم‌دست و هم‌پیمان شدند و این به روایت خود کتاب‌های آنان است. هدف در نزد آن‌ها وسیله را توجیه می‌سازد. ما به شما اطلاع دادیم که آن‌ها کسی را که به ائمه‌ی دوازده‌گانه معتقد نباشد، خواه دستگاه امنیتی مصر باشد یا جماعت‌های اسلامی، کافر می‌دانند. با توجه به اینکه دشمنی و عداوت شیعه نسبت به مسلمانان متعهد سنی خاصیت بیشتر است، و نسبت به کسی که از حقیقت آن‌ها آگاه می‌شود. بیشتر و بیشتر می‌گردد.

و اکنون آیا می‌دانی که اگر شیعه، در دولتی که چندان دستی در آن ندارد، پستی را تصاحب کنند، چه بر سر حال و روز سنی‌ها می‌آورند؟!

پاسخ را به شیخ آن‌ها ابو جعفر محمدبن حسن طوسی که آن را در کتاب فقهی مورد اعتمادش در نزد شیعه تحت عنوان (النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی ص ۳۰۲، طبع ۲، دارالکتاب - بیروت) داده‌است، واگذار می‌کنیم.

او گفته است: «و هر کسی که از ناحیۀ ظالمی متولی ولایتی در اقامۀ حد یا اجرای حکمی گردد، باید معتقد باشد که او عهده‌دار این کار شده‌است از طرف سلطان حق. پس باید بر اساس مقتضای شریعت ایمان به اجرای آن بپردازد. و هر وقت توانست بر مخالفت خود اقامۀ حد کند، پس باید آن را انجام دهد، چرا که این کار، از بزرگترین جهاد است.»

این همان موقف و موضع دشمنانه‌ی آن‌ها در مقابل مخالفی است که خود طوسی در دو کتاب (استبصار، و تهذیب الأحکام) و دیگر علمای شیعه، ثابت کرده‌اند که همان سنی است. این دیدگاه در حالتی است که آن‌ها تنها مرکزی از مراکز حکومتی غیرشیعه را عهده‌دار باشند، پس شما دربارۀ دیدگاه آن‌ها چه فکر می‌کنید در سایۀ دولتی که افرادی مانند این طوسی و امثالش بر آن حکومت می‌کنند؟! از الله تعالی می‌خواهیم که آن‌ها را برگردن‌های مسلمانان مسلط نسازد!

[۱۱] مشهور اینست که ابن علقمی مجرم وزیر خلیفه‌ی عباسی بوده و نصیر الکفر والشرک و زیر هولاکو خان بوده است. [مصحح] [۱۲] دسیسه‌چینی بر علیه کعبه از قرامطه گرفته تا خمینی. م