سورة النازعات
نازعات: نازعات به معنی فرشتگان گیرنده جان میباشد و این سوره مکی است.
نامهای این سوره: ۱- النازعات. ۲- والنازعات . ۳ـ الساهره ۴ـ الطامة. ۵- المدبرات.
شروع سوره و آیات اول با «و» میباشد که نشانهی قسم میباشد.
﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا١﴾سوگند به فرشتگان که به سختی جان کافران را میگیرند.
خداوند سبحان سوره را با قسم به نازعات شروع فرموده است و آراء علما در مورد نازعات:
۱- ملائک و فرشتگان.
۲- سکرات موت.
۳- نجوم و ستارهگان.
۴- وحوش
با توجه به آیات بعدی که در مورد حالات و کارهای فرشتگان آمده و همچنین با توبه به آیه کریمه ﴿فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥﴾قول و نظر اول صحیحتر به نظر میرسد.
النازعات: فرشته ای که روح را از بدن کافران به شدت و سختی بیرون میکشد و صدا میزند « أخرجی آیتها النفس الخبیثه، أخرجي إلى غضب الله».
یعنی ای نفس بدجنس که در بدن انسان بد هستی بهسوی عذاب حرکت کن و این ندا در روح آدم بد پخش میشود و مانند بیرونآوردن خار از پنبه بیرونآمدن روح انسانهای خبیث و بدکار هم از جسمشان سخت است و ملائک این کار را با سختی و شدت انجام میدهند زیرا روح فرار میکند و این ملائک نازعات نام دارند.
﴿وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا٢﴾سوگند به فرشتگانی که روح مؤمن را با رحمت و نشاط میگیرند.
﴿ٱلنَّٰشِطَٰتِ﴾یا ناشطات: فرشتگانی که جان مؤمنان را با بشارت و آرامش میگیرند و میگویند: «اخْرُجِي أَيَّتُهَا النَّفْسُ الطَّيِّبَةُ، اخْرُجِي إِلَى رِضْوانِ اللَّه».
﴿وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا٣﴾و سوگند به فرشتگانی که شناورند و در بالا و پائین سیر میکنند.
﴿وَٱلسَّٰبِحَٰتِ﴾: فرشتگانی که حرف خداوند را گوش میدهند و آراء علما در مورد این کلمه:
۱) فرشتگانی که گوش به امر و فرمان الله جل وعلاء هستند.
۲) فرشتگانی که همیشه در تسبیح و ذکر خداوند هستند.
۳) فرشتگانی که وحی را نزول میکنند: جبرئیل.
الله متعال در ۳ آیۀ فوق به فرشتگان قسم میخورد و دلیل قسم:
۱- قسمخوردن از روش و اسلوب عرب است و قرآنکریم به زبان عربی است.
۲- تأکید بر چیزی که قسم یاد کرده است.
۳- دادن خبر بعد از قسم .
بعد از بیان قسم خداوند متعال در آیات بعد خبر را به ما میدهد.
﴿فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا٤﴾و سوگند به فرشتگان پیشتاز.
علما در مورد کلمۀ ﴿ٱلسَّٰبِقَٰتِ﴾سه نظر دارند:
۱- فرشتگانی که سریع وحی را گرفته و به پیامبران میرسانند تا دست شیاطین به آن نرسد و آن را ندزدند زیرا شیاطین در آسمانها منتظر هستند که این معلومات وحی را به أجنه و جادوگران برسانند پس سابقات باید هرچه سریعتر وحی را به پیامبران رسانده و به آنها بدهند تا شیاطین فرصت و مجال دزدیدن و دستبرد زدن به آن را نداشته باشند.
۲- فرشتگانی که سریع روح مؤمن را بعد از مرگ به بهشت منتقل میکنند.
۳- فرشتگانی که سریع امر خداوند را گوش داده و اطاعت میکنند و از دیگر فرشتگان پیشی میگیرند.
﴿فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥﴾سوگند به فرشتگانی که کارها را تدبیر میکنند.
مُدَبّرات: تدبیرکنندگان، عزرائیل: مرگ. اسرافیل: دمیدن در سور. جبرئیل: نزول وحی. میکائیل: نزول باران (هر فرشتهای مسئول کاری است).
خداوند کریم با ذکر این فرشتگان و قسم به آنها میخواهد به بندگانش بفهماند که با خلق این همه ملک و فرشته قادر به انجام هر کاری هست و میتواند ما را دوباره زنده کند و از قبر بیرون آورده و برانگیزد.
﴿يَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ٦﴾در آن روز زلزلهای درمیگیرد و زمین بلرزد.
خداوند متعال در این سوره به فرشتگان قسم میخورد ولی جواب قسم مخفی است و در معنا پنهان شده است و معنای قسم یعنی اینکه همه بعد از مرگ برانگیخته میشویم.
﴿ٱلرَّاجِفَةُ﴾: صدایی سهمگین که همه چیز را لرزانده و درهم میکوبد و این همان تفحهی اولی است که اسرافیل در سور میدمد و همه میمیرند.
راجفه: نفخه اول: مرگ.
﴿تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ٧﴾و زلزلهای دیگر در پی آن میآید.
بدنبال نفخه اول، تفحۀ دوم نیز میآید و بین دو تفحه ۴۰ فرصت است ولی روز، ماه و ساعت آن مشخص نیست و به قول علماء از احادیث صحیح فقط ۴۰ فرصت است بعد از نفخه اول که همه مردهاند و هیچکس زنده نیست خداوند قهار با خشم ۳ بار ندا میدهد: ﴿لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ﴾و البته هیچکس زنده نیست تا جواب بدهد و الله خود پاسخ می دهد ﴿لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ﴾.
و بدنبال آن خداوند از آسمان شبنمی فرو میفرستد که به وسیلۀ آن همۀ مخلوقات مانند گیاهان از خاک بیرون آمده و زنده میشوند.
تفحۀ دوم: زندهشدن.
﴿قُلُوبٞ يَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ٨﴾دلهای که در آن روز ترسان باشد.
﴿قُلُوبٞ﴾: جمع قلب، قلبها و دلیل کثرت این قلبها و این آدمها، قلوب همۀ مردم.
﴿وَاجِفَةٌ﴾: طپش قلب به سرعت از ترس، به دلیل اینکه کافران در دنیا باعث ترس مردم میشدند و دلهای آنان را به لرزه میانداختند و این آیه هشدار به آنان است که در نتیجه اعمالتان در آخرت قلبهای شما نیز از ترس خواهد لرزید.
﴿أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ٩﴾چشمان آنان فرو افتاده.
﴿أَبۡصَٰرُهَا﴾: دیدگاه و چشمان آنان از ترس شرمنده و متنخص است.
﴿خَٰشِعَةٞ﴾: ذلیله.
چرا خداوند به جای کلمۀ ذلیل از کلمۀ خشوع استفاده کرده است؟ زیرا کافران در دنیا از خداوند خشوع نداشتند و عبادت پروردگار نمیکردند ولی در آخرت به خشوع خواهند افتاد.
﴿يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ١٠﴾میگویند: آیا ما دوباره به زندگی بازگردانده میشویم.
﴿يَقُولُونَ﴾: کافران میگویند، جواب میدهند، مضارع، مستمر و پی در پی در حال وقوع.
﴿ٱلۡحَافِرَةِ﴾: حفره، قبر، گور.
کافران در دنیا زندهشدن بعد از مرگ را با تمسخر انکار میکردند و میگفتندک آیا ما دوباره از قبر زنده بیرون خواهیم آمد و این جمله استفهام انکاری است.
﴿ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ ١١﴾آیا آنگاه که استخوانهای پوسیده گشتیم؟
عظام: استخوانهای بدن.
کافران زندگی بعد از مرگ را تکذیب میکردند، حتی گروهی از آنان روزی با یک تکه استخوان کهنه و پوسیده پیش پیامبر جرفتند و با فشار آن را پودر کرده و بر صورت مبارک ایشان فوت کردند و گفتند: آیا وقتی ما به این استخوانهای پوسیده و کهنه تبدیل شدیم ممکن است که دوباره زنده شویم؟ چنین چیزی غیر ممکن است.
در حالی که خداوند بلند مرتبه آنها را خلق کرده و برای او خلق دوباره از خلق اول آسانتر است.
﴿قَالُواْ تِلۡكَ إِذٗا كَرَّةٌ خَاسِرَةٞ ١٢﴾میگویند: آنگاه آن بازگشتی زیانبار است.
کافران از روی جهل و نادانی و کبر و غرور خداوند و دین و رستاخیز را مسخره و استهزاء میکردند و میگفتند: چیزی ممکن نیست و اتفاق نمیافتد و اگر خدا ما را بعد از مرگ دوباره زنده کند پس ما ضرر کرده ایم ضرر کردهایم چون خود را آماده نکردهایم.
﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣﴾پس آن تنها یک بانگ بلند است.
مسئله زندهکردن بعد از مرگ برای خداوند آسان است و آن فقط یک امر و فرمان به اسرافیل است تا در بوق بدمد و اسرافیل ثرهاش حرکت نمیکند و پلک نمیزند و منتظر است.
﴿فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ ١٤﴾پس آنگاه، آنان بر روی زمین هموار فرو آیند.
﴿بِٱلسَّاهِرَةِ﴾: زمین محشر، دلیل انتخاب این اسم طبق آراء علماء اینگونه است:
۱) رأی اول: اینکه زمین غیر از زمین دنیا و مسطح و صاف و بدون پستی و بلندی است.
۲) رأی دوم: این زمین برای خوراک مردم در روز محشر تبدیل به نان میشود و زمینی دیگر نقرهمانند و بدون گناه در آن درست میشود.
ساهره: سراب (معنی دوم) و علت انتخاب آن.
۱) زمین محشر بدون هیچ کوه و سایه و بیابانی است.
۲) چون کسی در آن چیزی نمیخورد و نمیآشامد و نمیخوابد و همه بیدارند.
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ ١٥﴾آیا خبر موسی به تو رسیده است؟
خداوند متعال سرگذشت موسی÷را برای پیامبر جنقل میفرماید.
از نظر علما دلیل انتخاب حضرت موسی÷:
۱- زیرا قصه موسی باعث صبر پیامبر جشود و ایشان از دست مشرکان که ایمان نمیآورند ناراحت نشود.
۲- شباهت قوم موسی÷بنی اسرائیل به امت محمد و کافران زمان حضرت .
۳- در آخر الزمان جنگی میان مسلمانان و یهودیان (بنی اسرائیل) رخ میدهد. میگویند همه درختان و سنگها به مسلمانان برعلیه یهودیان کمک میکنند و شهادت میدهند که در پشت آنها یهود مخفی شده است تا آنها را به قتل برسانند و تنها یک درخت به نام فرقه است در پشت آن مخفی میشوند و اسرائیل هم اکنون در فلسطین همه جا درخت فرقه کاشته است.
۴- تهدید مشرکین مکه و قریش: زیرا لقب ابوجهل نیز فرعون هذه الأمة (فرعون این امت) بود.
۵- در مدینه یهودیان زیادی زندگی میکردند.
فرعون: یعنی خانه یا قصر خیلی بزرگ، منطقۀ قصر و بعدها این کلمه برای نسبت بزرگی و پادشاهی به اشخاص داده شد.
در زمان حضرت یوسف÷به پادشاهان مصر ملک میگفتند و در زمان حضرت موسی÷پادشاه رمسیس ثانی و معروف به فرعون بود که انسانی ظالم و جاهطلب بود و بر روی تمام سکهها نام خود را ضرب زد و همه چیز را تحت تصرف و ملک خود قرار داد.
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ﴾: آیا میدانی؟ (خطاب به رسول الله ج).
دلیل بیان آیه به شکل سؤال:
۱) برای یادآوری: زیرا در سورهها و آیات قبل نیز در این مورد صحبت شده است.
۲) تحریک شنونده به شنیدن خبر.
﴿إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى ١٦﴾آنگاه که پروردگارش او را در واد مقدس طوی صدا زد.
واد: وادی، سرزمین هموار بین دو کوه.
﴿وادٱلۡمُقَدَّسِ﴾: سرزمینی مقدس نزدیک فلسطین و مصر و خداوند سبحان آن را مقدس خوانده و علت آن کاملاً برای ما مشخص نیست.
﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ١٧﴾به سوی فرعون برو که سرکشی و طغیان کرده است.
﴿ٱذۡهَبۡ﴾: برو (به سوی فرعون).
﴿فِرۡعَوۡنَ﴾: پادشاه مصر، اولین پادشاهی که لقب فرعون به خود داد احتاتون نام داشت و فرعون زمان حضرت موسی÷رمسیس ثانی (دوم) نام داشت که خود را خدا میدانست و میگفت: خون الهی در من است ﴿أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤﴾.
مردم مصر در آن زمان از ۲ گروه تشکیل شده بودند:
۱- قِبط: پادشاهان (فرعونیان) و ثروتمندان مصر.
۲- بنی اسرائیل: مردم عادی و فقیر مصر که از ذریه یعقوب نبی÷بودند و بعد از آمدن حضرت یوسف÷و خانوادهاش به مصر در آنجا ساکن و منتشر شدند.
و قبطها و ثروتمندان اصیل مصر همیشه نسبت به آنها احساس ناخوشایند و حسادت داشتند، چرا که آنها از سرزمین دیگر و از فلسطین به مصر آمده بودند.
رمسیس دوم خواب دید که آتشی از فلسطین آمده و تخت پادشاهیاش را به آتش کشید، بنابراین تصمیم گرفت پسران قوم بنی اسرائیل را کشته و نابود کند و این کار را یک سال در میان انجام میداد، چرا که او برای انجام اوامرش به خدمتکاران زیادی نیز احتیاج داشت که باید از بنی اسرائیل تأمین میشد. هارون در سال بدون کشتار به دنیا آمد و موسی در سالی که دستور به کشتار بود که طبق دستور خداوند مادرش او را به رود نیل انداخت و آب او را به خانه فرعون برد و زیرنظر آسیه همسر فرعون بزرگ شد.
﴿طَغَىٰ﴾: عصیان و سرکشی: چرا که هم خود را خدا خواند و هم به مردم ظلم و ستم میکرد، هم در حق الله و هم در حق عباد الله و بنی اسرائیل را بردگان خود کرده بود.
﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ ١٨﴾پس بگو آیا میخواهی که پاکیزه شوی؟
﴿فَقُلۡ﴾: پس بگو: خداوند در اینجا شیوۀ دعوتگری را به ما میآموزد، و میفرماید که با بدترین انسانها نیز باید با آرامی و با اخلاق رفتار کرد.
﴿هَل لَّكَ﴾: روش آرام و نرم با رمسیس.
﴿تَزَكَّىٰ﴾: پاکی و دوری از شرک در طاعت خداوند.
آیا میشود که از گناه خارج شوی و بهسوی خدا بیایی.
﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ ١٩﴾و تو را به سوی پروردگارت راهنمایم تا بترسی؟
﴿أَهۡدِيَكَ﴾: اُرشِدُك: تو را به سوی خدا راهنمایی کنم که بترسی و گناه نکنی.
طلب موسی علیه السلام از فرعون به آرامی |
تَزکی: طاعت خداوند |
تخشی: دوری از گناه |
﴿رَبِّكَ﴾: ۱) یادآوری اینکه ای فرعون تو خدا نیستی.
۲) فطرت درونی هرکس وجود خداوند را تأیید میکند و ای فرعون تو خلاف
فطرت میگویی.
﴿تَخۡشَىٰ﴾: خوف و ترس از خداوند همراه با: ۱- علم. ۲- عمل. ۳- تعظیم.
علمی که عمل و خشوع به دنبال نداشته باشد نتیجهای برای انسان ندارد.
﴿فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٢٠﴾پس معجزه بزرگ را به او نشان داد.
﴿ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ﴾: معجزه بزرگ:
۱) عصا به مار تبدیل شد.
۲) ید بیضاء: دست حضرت موسی÷سفید و نورانی شد.
زمان حضرت موسی÷سحر و جادو رایج بود و حضرت معجزهاش مطابق با شرایط آن دوران بود همانطور که در زمان حضرت عیسی÷علم طب و در زمان حضرت رسول جسخنوری و کلام امری مهم و رایج بود.
﴿فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ ٢١﴾لحظهای تفکر سریع تکذیب کرد: لسانی و زبانی: ﴿فَكَذَّبَ﴾.
﴿وَعَصَىٰ﴾: فحش و ناسزا گفت، تکذیب علمی: اعلام سرکشی و طغیان.
﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ يَسۡعَىٰ ٢٢﴾سپس پشت کرد و رفت و به تلاش پرداخت.
﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ﴾: به ایمان پشت کرد و ایمان نیاورد.
﴿يَسۡعَىٰ﴾: سعیکردن، فکرکردن، به شکست موسی÷.
﴿فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ٢٣﴾و همه را گرد آورد و ندا داد.
﴿فَحَشَرَ﴾: همه را جمع کرد، (قبطها و مردم بنی اسرائیل، سربازان، ساحران).
﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤﴾آنگاه گفت: من پروردگار برتر شما هستم.
فرعون همه را جمع کرد و صدا زد و قبل از شروع گفت: روح خدایان در من است و من خدای برتر شما هستم و او این کار را برای ایجاد ترس و وحشت در مردم انجام داد.
﴿فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَكَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ ٢٥﴾پس خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار کرد.
﴿فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ﴾: خداوند انتقامی از او گرفت تا عبرت دیگران شود و ظالمان توبه کنند.
﴿ٱلۡأٓخِرَةِ﴾: آخرت ﴿ٱلۡأُولَىٰٓ﴾: دنیا
خداوند متعال در این آیه ابتدا از عذاب آخرت میگوید، زیرا آخرت ماندگار و ابدی است و دنیا زود گذر و فانی.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰٓ ٢٦﴾همانا در این برای کسی که از خدا بترسد پند بزرگی است.
۱) انسان باید هوشیار باشد و از درسها عبرت بگیرد.
۲) قصه فرعون عبرتی برای قریش و سایر تن باشد که بدانند و توبه کنند.
﴿لِّمَن يَخۡشَىٰٓ﴾: و این را کسانی که خشوع دارند عبرت قرار میدهند.
﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَمِ ٱلسَّمَآءُۚ بَنَىٰهَا ٢٧﴾آیا آفرینش شما سختتر است یا آسمان که خداوند آن را ساخته.
صحنه عوض میشود و الله تعالی در اینجا در ادامۀ قصۀ موسی÷اینگونه از ما سئوال میکند که آیا خلق شما سخت است یا خلق آسمان؟ کدام سختتر است. زیرا آسمان را خداوند در چندین طبقه و بدون ستون آفریده است.
﴿رَفَعَ سَمۡكَهَا فَسَوَّىٰهَا ٢٨﴾سقفش را برافراشت و آن را درست کرد.
آسمان را صاف و بدون ناهمواری و به اندازه معین برافراشته و سامان داده است.
﴿وَأَغۡطَشَ لَيۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا ٢٩﴾شب آن را تاریک کرد و روز آن را روشن ساخت.
به هنگام شب تاریکی همه جا را فرا میگیرد و به هنگام روز خورشید طلوع میکند و مردم به دنبال منافع دینی و دنیوی خود میروند.
﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ ٣٠﴾پس از آن زمین را هموار ساخت.
خداوند متعال ابتدا زمین و بعد از آن اسمان را خلق کرد و بعد از آن زمین را مسطح آماده کرد.
﴿دَحَىٰهَآ﴾: هموار و آمادهکردن زمین.
﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا ٣١﴾از آن آبش و چراگاهش را بیرون آورد.
خداوند متعال بعد از هموارهکردن زمین منافعی را که در آن به ودیعه نهاده برای ما ذکر میکند.
﴿وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا ٣٢﴾و کوهها را استوار ساخت و آنها را مانند میخ محکم در زمین قرار داد.
﴿مَتَٰعٗا لَّكُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِكُمۡ ٣٣﴾برای منفعت شما و چهارپایانتان.
این نعمتها برای خودتان و حیوانانتان تا مدتی که در زمین هستید بهرهمند شوید و از آنها استفاده کنید.
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٣٤﴾هنگامی که بزرگترین حادثه فرا رسد.
﴿ٱلطَّآمَّةُ﴾: قیامت، حادثهای که در مغز و ذهن انسان نمیگنجد و قابل تصور نیست.
نفحه دوم همان طامة الکبری است، مصیبتی عظیم و غیر قابل تصور برای همه و نه عدهای خاص.
﴿يَوۡمَ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ ٣٥﴾روزی که انسان تلاش خود را به یاد میآورد.
مصیبت بدتر اینکه آنچه را در دنیا کردهایم به یاد میآوریم.
﴿سَعَىٰ﴾: آنچه را در دنیا انجام داده، سعی و تلاش در دنیا.
علماء در مورد به یادآوردن اعمال سه نظر دارند:
۱- زمانی که نامۀ اعمال انسان به دستش داده میشود، به یاد میآورد.
۲- زمانی که ملائک، زمین، جسم و تمام اعضا و همه چیز به سخن درمیآیند و شهادت میدهند، انسان اعمالش را به یاد میآورد.
۳- زمانی که نزد خداوند حساب و کتاب میشوی خداوند همه چیز را به یاد انسان میآورد و اعمالش را به او نشان میدهد.
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِمَن يَرَىٰ ٣٦﴾و دوزخ برای هر فرد بینائی آشکار میشود.
آتش جهنم را جلوی چشم انسان آورده و نشان میدهند، جهنمی که در زیر زمین هفتم است و در روز قیامت آن را آورده و به خلایق نشان میدهند.
آتش ۷۰ هزار گره و دستگیره دارد و هر دستگیره را ۷۰ هزار ملائکه حمل میکنند.
در آن روز گردنی از آتش بیرون آمده که چشم دارد و فریاد میزند و جهنمیان را فرا میخواند.
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧﴾پس اما کسی که سرکشی کرد.
پس کسی که کفر و گناه کرد و فقط خود را صرف دنیا ساخت و در گناه طغیان و سرکشی کرد.
﴿وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨﴾و زندگی دنیا را ترجیح داد.
و عمر خود را صرف لذتهای دنیوی کرد و عمل برای آخرت را از یاد برد.
﴿فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩﴾پس جایگاه او همان دوزخ است.
﴿ٱلۡمَأۡوَىٰ﴾: جا و مکان، جهنم مأوا و مکان و خانهاش است و جای دیگری ندارد.
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠﴾و اما کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش بیمناک بوده و نفس خود را از هوی و هوس بازداشت.
نفس:
۱) مُطمئنه: خیر را میشناسد، دوست دارد و عمل میکند.
۲) اَمارة: شر را میشناسد.
۳) لَوامَة: |
سرزنش نفس مطمئنه |
|
سرزنش نفس اَمارة |
و اما هرکسی از خدا ترسید و به یاد آورد که به محضر خدا بازخواهد گشت و نفس خود را از هوی و هوس و گناه دور کرد.
﴿فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾بهشت جایگاه اوست.
بهشت یا دار النعیم با نعمتهای بیپایان جسمی و روحی و معنوی و لذتهایی برتر از لذت دنیوی پاداش آنهاست.
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا ٤٢﴾درباره قیامت از تو میپرسند که چه زمانی واقع میشود؟
کسانی که زمان وقوع قیامت را از پیامبر میپرسیدند برحسب نیت آنان:
۱- کفار مکه و قریش که با تمسخر و توهین زمان وقوع قیامت را میپرسیدند و هدف آنان از این کار تکذیب و انکار قیامت بود.
۲- یهودیان که این سؤال را مطرح میکردند و هدفشان این بود که بگویند خداوند نمیتواند مردگان را دوباره در قیامت زنده کند و چنین چیزی امکان ندارد.
۳- گروه سوم کسانی بودند که به قصد تعلیم و فهمیدن این سؤال را از پیامبر جمیپرسیدند و البته حضرت از زمان وقوع آن خبر نداشتهاند.
چیزهایی که جزء اسرار خداوند علیم میباشد و هیچکس از آن خبر ندارد:
۱ـ روح ۲- قضا و قدر.
۳- زمان وقوع قیامت ۴- شکل و ظاهر خداوند عظیم الشأن.
مرسها یا أرسها: برای چیزهای عظیم به کار برده میشود (کوه، کشتی) و قیامت روز عظیمی است.
﴿فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ ٤٣﴾تو را چه خبر از آن؟
یعنی پیامبر جاز زمان وقوع قیامت خبر ندارد و به او ارتباطی ندارد، چرا که دانستن زمان آن نتیجهای ندارد، بلکه مصلحت در مخفیبودن آن است تا تلاش بندگان برای آن روز بیشتر باشد.
﴿إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ ٤٤﴾آگاهی از علم زمان وقوع قیامت با پروردگارت است.
علم آن نزد خداوند است و آن را مگر در وقت آن آشکار نمیکند.
﴿إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخۡشَىٰهَا ٤٥﴾تو تنها بیمدهنده کسی هستی که از آن میترسد.
﴿مُنذِرُ﴾: انذاردهنده، بیمدهنده.
﴿يَخۡشَىٰهَا﴾: کسی که خشوع دارد و از نصیحت استفاده میکند و ترس همراه با عمل و تعظیم دارد.
ای رسول تو فقط تعلیم و انذاردهنده هستی و ایمان و عمل آنان به دست تو نیست و بیمدادن تو تنها به کسی که از آمدنِ قیامت بترسد، سودی بخشد و خود را آماده میکند.
﴿كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾روزی که آن را میبینند، انگار که آنان جز شبی یا روزی درنگ نکردهاند.
﴿عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا﴾: نصف روز.
کسی که به قیامت ایمان نداشتند وقتی آن را میبینند انگار اصلاً هیچ در دنیا نبودهاند و فقط به اندازهی نصف روز در آن ماندهاند.
تقسیم اوقات در دنیا:
۱- ماضی: گذشته: روزی که رفته و برنمیگردد و فقط باید برایش استغفار و توبه کرد.
۲- مستقبل: آینده: نامعلوم و مجهول، نباید به آن فکر کرد.
۳- حاضر: حال: الآن و هماکنون: زمان عمل.