سورة البروج
سوره بروج: بروج به معنی برجهاست و این سوره مکی است.
این سوره دارای نامهای البروج، والسماء ذات البروج میباشد.
در این سوره داستان اصحاب اُخدود نقل شده که در نجران و سرزمین یمن که مردمی یهودی مذهب زندگی میکردند رخ داده است. خداوند متعال این داستان را برای کفار قریش و همه ظالمین بیان میکند که بشنوند و بدانند ظلم آنها به ضرر آنان است و توبه کنند.
در گذشتههای دور در سرزمین یمن پادشاهی ظالم به نام ذونواس حکومت میکرد، او برای بقای تاج و تخت پادشاهیاش به دنبال پسربچهای باهوش میگشت که علم سحر و جادوگری را به او بیاموزد و در آینده از او استفاده کند. او پسربچه را پیدا کرد و برای تعلیم ساحری او را به نزد کاهنان و ساحران برد. پسربچه ضمن یادگیری سحر از نزد کاهنان، با راهبی راستین آشنا شد که در مسیر حق بود و به او ایمان به خداوند را آموزش داد.
درمیان این آموزشهای متضاد نوجوان دچار شک و تردید بود تا اینکه یک روز در راهی حیوانی نشسته و تکان نمیخورد به خود گفت: باید صحت عقیده خود را امتحان کنم، گفت: خدایا اگر تو راهبه را دوست داری و آنچه او به من یاد داده است درست است،پس این حیوان را بکش. سپس سنگی برداشت و با گفتن بسم الله الراهب بسوی حیوان پرتاب کرد و حیوان در جا مُرد و او فهمید که این عقیده برحق و درست است. علاوه بر این، این نوجوان کسانی که مریض بودند و یا درد چشم داشتند را با خواندن دعا و بردن نام الله شفا میداد. تا اینکه یکی از وزیران دربار نیز به چشمدرد مبتلا شد و او به همین روش او را مداوا کرد. وزیر به او گفت: هرچه بخواهی به تو میدهم،که شافی من هستی و او گفت، من شافی نیستم و الله شافی است.
خبر به گوش پادشاه رسید و تحقیق آنان به راهب رسید که دستور دادند سرش را از بدن جدا کنند. نوجوان از ایمان خود دست نکشید و پادشاه دستور داد او را از بالای کوهی به پائین پرتاب کرده و بکشند، اما پسر دعا کرد و کوه تکانی خورد و همۀ سربازان پادشاه سقوط کرده و او سالم ماند. دوباره او را سوار کشتی کرده به دریا بردند تا غرقش کنند اما باز او دعا کرد و همه غرق شدند و خود سالم ماند. و او هر بار دعای «اللهُمَّ اكْفِنَاهُ بِمَا شِئْتَ» را میخواند.
در آخر پسر به پادشاه گفت که چیزی را به تو یاد میدهم که با گفتن آن بتوانی مرا بکشی، پادشاه مردم شهر را جمع کرد و تیر در ترکش نهاد و به پیشنهاد پسر با گفتن جملهی «بِسْمِ اللهِ رَبِّ الْغُلَامِ أُقْتُلِ الْغُلاَم» تیر را به سوی او پرتاب کرد و او را کشت.
با این اتفاق تمام مردم شهر ایمان آوردند و از دین پادشاه برگشتند.
به دستور پادشاه گودالی بسیار عظیم درست کردند و در آن پر از هیزم و چوب ریخته و آتشی شعلهور و سوزان آماده کرده و مؤمنین را از زن و مرد و کودک به درون گودال انداختند و خود نظارهگرد بودند.
هدف خداوند متعال از بیان این داستان:
۱) تعبیر مؤمنین که در مقابل عذاب و آزار و شکنجه دیگران صبر پیشه کنند.
۲) تخفیف و تهدید کافران که بدانند بعد از ظلم خود چه عذابی پیش رو خواهند داشت.
﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡبُرُوجِ١﴾سوگند به آسمان که دارای برجهاست.
شروع سوره با قسم و تهدید شدید است. سوگند به آسمان با این عظمت آشکار و در برگیرنده خورشید و ماه و ستارگان که هرکدام با نظمی کامل در مسیر خود درحرکت هستند. و بالا و آشکار است.
﴿وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡمَوۡعُودِ٢﴾و به روز موعود.
و سوگند به روز قیامت که وعده داده شده و وعدۀ الهی غیر قابل تغییر است.
﴿وَشَاهِدٖ وَمَشۡهُودٖ٣﴾و به گواهی و مورد گواهی.
شاهد: هرچیزی که بر ما شهادت میدهد. الله متعال، ملائک، انبیاء – پیامبر ج. اعضای بدن: (شهادتدهنده).
مشهود: هرچیزی که شهادت به روی آن داده میشود. اعمال، افعال و اقوال ما. چه خیر و چه شر: (مورد شهادت).
﴿قُتِلَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ٤﴾مرگ بر صاحبان خندقها.
﴿قُتِلَ﴾: لعنت، مرگ و از رحمت خداوند دور باشند.
﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ﴾: اهل خندق: کسانی که حفره و گودال بزرگی را پر از هیزم کرده و آتشی بزرگ را شعلهور ساختند و مؤمنین را در آن انداختند.
این آیه جواب قسم است و خداوند متعال برای عبرت و تمسخر این اصطلاح را برایشان به کار برد.
﴿ٱلنَّارِ ذَاتِ ٱلۡوَقُودِ٥﴾گودال پر از آتش و دارای هیزم فراوان.
حرارت این آتش به حدی زیاد بود که نمیشد به آن نزدیک شد و آنان مؤمنین را از دور به داخل آن میانداختند.
﴿إِذۡ هُمۡ عَلَيۡهَا قُعُودٞ٦﴾هنگامی که آنان بر آن نشسته بودند.
۱) از روی عمد و با سنگدلی این کار را کردید.
۲) خودتان حضور داشتید و هنگام کندن گودال و افروختن آتش در آنجا بودید و خبر داشتید.
﴿وَهُمۡ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ شُهُودٞ٧﴾و آنان بر آنچه با مؤمنان میکردند حاضر بودند.
ظالمین در آن لحظه در آن جا بودند و شاهد بودند و تماشا میکردند.
﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ٨﴾ و آنان ایراد و انتقامی جز این نگرفته بودند که به خداوند توانای ستوده ایمان آوردند.
نقموا: انتقامگرفتن.
عزیز: اسماء الحسنی، قادر، قوی، به سختی و شدت انتقام میگیرد، دارای عزت و قهر و غلبه، به کسی نیازی ندارد (تهدید به کفار).
حمید: محمود ، دارای صفات خوب و مؤمنین را به پاداش صبرشان جزا میدهد.
از اسماء الحسنی، (بشارت به مؤمنین).
﴿ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ٩﴾خدایی که فرمانروایی آسمان و زمین از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است.
یعنی اگر ذونواس پادشاه بود من پادشاه زمین و آسمانها هستم و ملک او را با ملک من کن.
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ٩﴾: خداوند بر همه چیز شاهد است و میبیند و میشنود و علم او بر همه چیز احاطه دارد و حاضر و گواه است و سرانجام از ظالمین انتقام میگیرد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِيقِ١٠﴾همانا کسانی که مردان و زنان مؤمن را شکنجه کردند، سپس توبه نکردهاند عذاب دوزخ دامنگیرشان خواهد شد و عذاب سوزان آتش را در پیش رو دارند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَتَنُواْ﴾: کسانی که سوزاندند و کشتند و شکنجه کردند.
﴿ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾: مردان و زنان مؤمن، زیرا در میان شکنجهشوندگان زنان نیز بودهاند و میگویند زن مؤمنی از ترس کودکش نزدیک بود که از ایمان خود برگردد ولی کودک به سخن آمد و مادر را ترغیب به ادامۀ راه خود کرد که برحق بود و مادر مؤمنه در آتش سوزانده شد.
﴿ثُمَّ لَمۡ يَتُوبُواْ﴾: سپس توبه نکردند، یعنی با اینکه بدترین کار را با مؤمنین کردند و آنها را زنده در آتش سوزاندند ولی بازهم اگر توبه میکردند و برمیگشتند خداوند ثواب آنها را میبخشید و توبهی آنها را قبول میکرد. سبحان الله.
و این آیه خطاب به قریش و ظالمین و ترغیب آنان به توبه است.
﴿عَذَابُ جَهَنَّمَ وَعَذَابُ ٱلۡحَرِيقِ﴾: عذاب سوزان جهنم با حرارتی مضاعف و چندین برابر حرارت آتش دنیا و بدنهای عظیم و بزرگ برای عذاب بیشتر.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡكَبِيرُ١١﴾به راستی آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند باغهایی دارند که از زیر آنها رودها روان است و این کامیابی بزرگ است.
خداوند بعد از بیان عقاب و جزای مشرکین در ادامه پاداش مؤمنین را بیان میفرماید چرا که قرآن کریم مثانی است و هردو بُعد کفر و ایمان و عقاب و پاداش آنها میپردازد. .
﴿عَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾: اعمال صالح و نیک که خالصانه و طبق قرآن و سنت پیامبر انجام شود.
ایمان و عمل صالح: ﴿ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡكَبِيرُ﴾(پیروزی بزرگ): نعیم حسی و جسمی و روحی و معنوی
منظور این است که زحمتی که در دنیا کشیدید به برندهشدن میارزد و ارزشش را دارد.
﴿إِنَّ بَطۡشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ١٢﴾بیگمان فروگرفتن پروردگارت سخت است.
اگر خداوند قهار بخواهد بندگانش را عقاب کند بسیار شدید و سخت است و این عذاب اشاره به:
۱) اصحاب اخدود.
۲) کفار مکه و قریش.
۳) ظالمین و کفار هر دوره و زمانی دارد.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ يُبۡدِئُ وَيُعِيدُ١٣﴾به راستی او پدید میآورد و بازمیآفریند.
خداوند متعال آفرینش را به تنهایی آغاز میکند و باز آن را تکرار میکند و هیچکس در این کار با او مشارکت و همکاری نمیکند.
﴿يُبۡدِئُ وَيُعِيدُ﴾: آراء علما:
۱) خداوند همه چیز را خلق کرده، میمیراند و دوباره زنده میکند.
|
ظالم بههمین حال باقی نمیماند |
۲) حالت و وضعیت همه تغییر میکند مؤمن پیروز میشود. |
|
رای دوم مقبولیت بیشتری دارد. |
﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ١٤﴾و او آمرزنده و دوستدار است.
خداوند مهربان بعد از بیان گناه و عذاب مشرکین در این آیات اسماء خود را بیان میکند.
غفور: غَفَرَ، ستر، بخشش، پوشاندن، همانطور که شمشیر در غلاف پنهان میشود خداوند نیزگناهان ما را از صحیفه اعمالمان پنهان و پاک میکند و ما را میپوشاند (صیغه مبالغه پاکشدن).
الله عظیم الشأن میفرماید: من اگر بخشیدم هم گناه را پاک میکنم و دیگر بنده را بابت آن گناه عذاب و مؤاخذه نمیکنم و هم محبت او مثل اول میشود.
﴿ٱلۡوَدُودُ﴾: حُب خالص و پاک و صافی، وُد: بالاتر از حُب (أَعلی درجات الحُب)
محبت و علاقهای بالاتر از دوستداشتن که باعث میشود بعد از توبهکردن نه تنها گناه پاک و فراموش شود بلکه این علاقه مانند روز اول شود و چیزی از آن کم نشود.
پس اگر اصحاب اخدود توبه میکردند خداوند
۱) غفور: پاکی گناه.
۲) وَدود: حب و علاقۀ اول و زیاد.
طریق محبت خداوند: با تقوا |
دوری از گناه. |
|
طاعت خداوند: انجام واجبات و نوافل. |
این آیات هشدار به دعوتگران دین و همهی مردم است که به عبادت خود مغرور نشوند، چه بسا کسی با توبه بعد از انجام گناه به درجات بالاتر برسد.
در این سوره:
۱- مغرورنشدن به عبادت خود.
۲- دوستبودن با مردم و تشویق آنها به عبادت و نهترساندن آنها.
﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِيدُ١٥﴾صاحب ارجمند عرش.
﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ﴾:
۱) محل نشستن خداوند: نباید به چگونگی و کیفیت آن فکر کنیم.
۲) خداوند صاحب سلطان و عرش.
﴿مَجِيدُ﴾:
۱) کمال.
۲) عظیم.
خداوند عظیم الشأن صاحب عرش بزرگ است که آسمانها و زمین را فرا گرفته و چون بزرگ است و از همه مخلوقات به خداوند نزدیکتر است آن را در این آیه ذکر فرموده و دارای صفات بزرگ و گسترده است.
﴿فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٦﴾هرآنچه بخواهد انجام میدهد.
فعال: هرچه میخواهد میکند و اراده، ارادۀ اوست ولی هر امر و فعل را براساس حکمت و علم ازلی خویش انجام میدهد.
۱ـ انجام کار مناسب |
۱ـ بدون جهل و نادانی |
حَسَن تقدیر |
۲ـ در مکان مناسب |
||
۲ـ بدون ظلم |
||
۳ـ در وقت مناسب |
|
۱) اراده کار را دارد. |
|
فعال: |
|
|
|
۲) توانائی انجام آن کار را دارد. |
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ٱلۡجُنُودِ١٧﴾آیا خبر لشکرها به تو رسیده است؟
آیا سرگذشت لشکرهای فرعون و قوم ثمود را میدانی که چگونه پیامبران را تکذیب کردند و آنگاه خداوند آنان را هلاک کرد.
﴿فِرۡعَوۡنَ وَثَمُودَ١٨﴾که فرعون و ثمود باشند.
فرعون را با تکبر زیاد غرور را به حد اعلی رساند و همچنین قوم ثمود که در تکذیب زیادهروی کردند.
﴿بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي تَكۡذِيبٖ١٩﴾بلکه آنها که کافر شدند در تکذیب به سر میبرند.
نصیحت سودی به حال آنان ندارد، چرا که آنان مؤمن نیستند و ایمان ندارند و گناهانشان مانع آن شود.
|
ایمان نیاوردند. |
﴿فِي تَكۡذِيبٖ﴾: |
|
|
در دشمنی استمرار داشتند. |
﴿وَٱللَّهُ مِن وَرَآئِهِم مُّحِيطُۢ٢٠﴾و خداوند از پشت سر ایشان را احاطه کرده است.
علم و آگاهی خداوند کافران را از هرسو احاطه کرده و قدرت الهی بر آنان چیره است.
خداوند هم میبیند و هم میداند که آنها چه کرده و چه میکنند و این آیه هشدار سختی به کافران است که حتماً آنان را کیفر خواهد داد.
﴿بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِيدٞ٢١﴾بلکه این قرآن بزرگوار و عالیقدر است.
قرآن کتابی است: |
عظیم |
|
کریم |
|
پر از علم و منفت |
بهترین کتاب آسمانی، بلیغ و فصیح و با تلاوت و عمل منزلت و عقل شخص بیشتر میشود.
یعنی قرآن کتابی است که هم خود دارای مقام و منزلتی بالاست و هم مقام و منزلت قاری را بالا میبرد.
﴿فِي لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ٢٢﴾در لوحی محفوظ.
قرآن در لوح محفوظ جای دارد و در آنجا از هرگونه تغییر و کاستی و شیاطین محفوظ است و خداوند همه چیز را در آن ثبت و ضبط کرده است و این دلیل بر بزرگی و عظمت مقام والای قرآن است.
قرآن در لوح محفوظ:
۱) هیچ دستی به آن نمیرسد و از هرگونه تغییر محفوظ است.
۲) شیطان نمیتواند به آن دست پیدا کند.
۳) از هرگونه نقص و کم و کاستی محفوظ است و هیچکس نمیتواند چیزی به آن اضافه کند.