سورة الفجر
سوره فجر: فجر به معنای سپیدۀ صبح میباشد و این سوره مکی است.
این سوره دارای نامهای:
۱- والفجر.
۲- سورة الفجر میباشد.
یکی از صحابی پیامبر جبه نام معاذ بن جبل بسیار باتقوا و عبادتکار بود و نمازها را طولانی اقامه میکرد، روزی شخصی پشت سر معاذ به نماز ایستاد و معاذ نماز را خیلی طولانی کرد، آن شخص نماز را تمام کرده و سلام داد و به خدمت پیامبر جرسید و از معاذ به ایشان شکایت کرد که او در نماز همه را خسته میکند و پیامبر جبه معاذ فرمودند: آیا میخواهی در دین فتنه به پا کنی؟ کافی است سوره فجر و شمس و سبح را بخوانی.
﴿وَٱلۡفَجۡرِ١﴾: سوگند به فجر (صبح).
خداوند سبحان در کتاب عظیمش به دلایل تأکید، تشویق و دادن خبر مهم به چیزهای عظیم قسم یاد میکند و در قرآن همیشه بعد از قسم جواب قسم نیز میآید ولی در سوره فجر جواب قسم پنهان و مخفی است.
اولین قسم: قسم به صبح: روز زمانی که روشن میشود و به دلیل رحمت خداوند از خواب که مرگ صغری است بیدار میشویم و خداوند روز دیگری را به انسانها هدیه میدهد برای ذخیرۀ عمل صالح بیشتر.
خداوند علیم در قرآن به دو چیز زیاد قسم یاد میکند.
۱- شب و روز: به دلیل یادآوری قیامت که روزی میآید و میمیری و دیگر بیدار نمیشوی تا اینکه در قیامت زنده و برانگیخته شوی و خواب شب موت صغری است.
۲- درختان و گیاهان.
آراء علماء در تفسیر﴿وَٱلۡفَجۡرِ﴾:
۱- فجر به طور کامل.
۲- فجر در هنگام نماز صبح: زیرا به هنگام نماز صبح دو نوع ملائک وجود دارند، ملائک شب بالا رفته و ملائک روز پائین میآیند و خداوند علیم از آنها میپرسد کجا بودید؟ و چه میکردند؟ و آنها جواب میدهند در حال خواندن نماز صبح بودند که ما آنها را ترک کردیم.
«الصَلَوْة الْفَجْر کَانَتْ مَشْهُوْدا».
هنگام نماز های صبح و عصر ۲ نوع ملائک بر انسان حاضر هستند که جایشان را عوض میکنند و اعمال روز و شب ما را به آسمان میبرند.
فجر: صبح روز عید حج (آخرین شب از شبهای ذی الحجه).
﴿وَلَيَالٍ عَشۡرٖ٢﴾: و به شب های دهگانه.
آراء علماء در مورد شبهای دهگانه:
۱- دهۀ اول ذی الحجه: که به ایام الله معروف است و اعمال صالح در این روزها اجر و فضیلت زیادی دارد چون همۀ اعمال صالح در این روزها جمع میشود و تمام اعمالی که در شبهای قدر انجام میشود در دهۀ اول ذی الحجه هم هست علاوه بر اینکه در ذی الحجه مناسک حج انجام میشود و همۀ مسلمانان یکصدا لبیکگو هستند و شیطان ناراحت است. فضیلت روزه و عبادت در دهۀ اول ذی الحجه از جهاد در راه خدا بیشتر است، مگر کسی که در جهاد شهید شود و تمام مال و ثروتش را نیز در راه خدا و جهاد از دست بدهد فقط در این صورت اجر و ثواب او بیشتر است.
۲- دهۀ آخر رمضان: به خاطر شبهای قدر.
علماء در مورد دهۀ آخر رمضان دو نظریه دارند:
۱- بعضی معتقدند که منظور از شبهای دهگانه، شبهای آخر رمضان نیست چرا که این سوره (الفجر) مکی است ولی روزۀ رمضان در سال دوم هجری در مدینه فرض شده است.
۲- بعضی دیگر معتقدند دلیلی وجود ندارد و خداوند به واسطۀ علم غیب خود میتواند به آنچه که هنوز نازل نشده قسم یاد کند.
در نهایت علماء دو نظریۀ زیر را برای این آیه ارائه کردهاند:
۱- شبهای رمضان بهتر و روزهای ذی الحجه بهتر است.
۲- دهۀ ذی الحجه بهتر است چون ایام الله است و دارای منزلت و فضیلت زیادی است و علاوه بر تمام اعمالی که در شب قدر انجام میشود در عشر ذی الحجه، حج هم انجام میشود.
﴿وَٱلشَّفۡعِ وَٱلۡوَتۡرِ٣﴾: و به جفت و به طاق.
علماء در تفسیر این آیه دارای اختلافنظر هستند و نظریات زیر را ارائه میدهند:
۱- هرچه از مخلوقات خداوند جفت و دوتاست شفع و هرچه فرد و یکی است وتر است.
۲- شفع مخلوقات خداوند و وتر خود خداوند است.
۳- شفع روز دهم ذی الحجه (روز عید قربان) و وتر روز قبل از آن (روز عرفه) است.
نظریه اول صحیحتر است.
﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَسۡرِ٤﴾: و به شب چون بگذرد.
الله متعال در این آیه به شب سوگند یاد میکند زمانی که تاریکی را بر مردم میگستراند و وقت استراحت است و به خاطر اینکه ثلث آخر شب دارای منزلت بالایی است که خداوند به آسمان دنیا نازل شده و میپرسد چه کسی دعا میکند تا استجابت کنم و چه کسی توبه کرده و طلب بخشش میکند تا او را ببخشم. و در آن موقع دعا قبول میشود وقت استجابت دعاست.
﴿هَلۡ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٞ لِّذِي حِجۡرٍ٥﴾: آیا در این امر سوگندی برای خردمندان وجود دارد؟
آیا از قسمهایی که ذکر شد کسی استفاده میبرد؟ بخشی از آنچه ذکر شد برای کسی که عقل دارد و با گوش دل میشنود کافی است.
﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ٦﴾: آیا ندانستهای که پروردگارت چگونه با قوم عاد رفتار کرد؟
این آیه خطاب به رسول جاست که آیا از سرنوشت قوم عاد باخبر شدی؟
﴿أَلَمۡ تَرَ﴾: آیا دیدهای؟ منظور دیدن با چشم نیست بلکه فهمیدن و درککردن و دیدن علمی و با چشم دل است.
﴿رَبُّكَ﴾: پروردگارت، بشارت به پیامبر که تو را رها نمیکنم و مقصود همۀ امت.
﴿عَادٍ﴾: شخصی که قبیلهاش به نام او بود و در منطقه یمن و سلطنت عمان زندگی میکردند و چون به مکه نزدیک بودند اخبار آنان را شنیده بودند و پیغمبرشان حضرت هود÷ بود و آنان دارای قدرت و توانمندی زیادی بودند.
﴿إِرَمَ ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ٧﴾: قوم ارم که صاحب قامتهای بلند و ستونمانند بودند.
ارم یکی از اجداد عاد بود و هدف خداوند از ذکر آن شناسائی دقیق قبیلۀ عاد بود که کسی دیگری به ذهن نیاید و کاملاً واضح شناخته شوند که پیغمبر هود بر آنان فرستاده شده بود.
آراء علماء در مورد معنی کلمۀ﴿إِرَمَ﴾:
۱- جد عاد (رأی اساسی و صحیحتر این معنی میباشد).
۲- قبیله.
۳- قریه، روستا.
﴿ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ﴾: بسیار قویهیکل و بلند و ستونمانند بودند و حتی خیمههای بلند داشتند.
﴿ٱلَّتِي لَمۡ يُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا فِي ٱلۡبِلَٰدِ٨﴾: که همانند آن در شهرها آفریده نشده است.
هم خودشان از لحاظ جسمی قویهیکل و بلند بودند و هم سرزمین و خانه و خیمههایشان هیچ جا مشابهی نداشت و در قدرت و توانمندی همانند آنها آفریده نشده بود.
خداوند متعال با ذکر این آیه به پیامبر جمیفرمایند که ای رسول نترس و نگران نباش! اِرم را با این همه عظمت و قدرت در جسم و مسکن نابود کردم، تو از آزار قریش نگران نباش که نابودکردنشان آسان است و کاری ندارد.
﴿وَثَمُودَ ٱلَّذِينَ جَابُواْ ٱلصَّخۡرَ بِٱلۡوَادِ٩﴾: و ثمودی که صخرهها را در وادی تراشیده بودند.
﴿ثَمُودَ﴾: قوم حضرت صالح÷ ثمود نام داشتند که در منطقه تبوک نزدیک مکه سکونت داشتند.
﴿ٱلۡوَادِ﴾: سرزمین بین دو کوه.
آیا ندانستهای که خداوند با قوم ثمود چه کرده است؟ همان قومی که با قدرت خود صخرههای بزرگی را در وادی القری تراشیده و برای خود از سنگهای کوه خانه ساخته بودند. پیامبر جفرمودند: اگر از مداین صالح گذر کردی باید رویت را بپوشانی و گریه کنی و رد شوی چرا که آنان قومی بودند که عذاب الهی بر آنان نازل شد و هلاک شدند. شاید این عذاب بر تو هم نازل شود پس از دیدن آن شادی مکن.
﴿وَفِرۡعَوۡنَ ذِي ٱلۡأَوۡتَادِ١٠﴾: و فرعون صاحب سپاه (یا صاحب میخها).
آیا ندانستهای که خداوند با فوعون چه کرد؟ همان فرعونی که صاحب اهرام هایی در مصر بود و لشکریانی داشت که پادشاهی او را پابرجا و محکم کرده بودند همانطور که اشیاء با میخها محکم و استوار میشوند.
آراء علماء در تفسیر کلمۀ ﴿ذِي ٱلۡأَوۡتَادِ﴾:
۱- اصحاب کوه (اهرامها).
۲- فرعونی که برای شکنجه مردم شلاق بدست داشت.
۳- فرعونی که سپاه و لشکریان فراوانی برای حفظ حکومت و پادشاهیاش دارد.
۴- ستونهایی بلند که این قوم به هنگام جشن برپا میکردند.
﴿ٱلَّذِينَ طَغَوۡاْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ١١﴾: همان کسانی که در شهرها سرکشی کردند.
﴿طَغَوۡاْ﴾: در زمین فساد و طغیان کردند.
این صفت قوم عاد و ثمود و فرعون و پیروانشان است که در شهرها و آبادیها سرکشی و طغیان کردند و بندگان خدا را در دین و دنیا آزار رساندند و ظلم کردند.
﴿فَأَكۡثَرُواْ فِيهَا ٱلۡفَسَادَ١٢﴾: و در آنجا خیلی فساد و تباهی کردند.
آنان در فساد زیادهروی کردند و کفر و گناه ورزیدند و از شدت کفر ظالم شدند و در مبارزه با پیامبران و بازداشتن مردم از راه خدا کوشیدند.
﴿فَسَادَ﴾:
۱- فساد معنوی: کفر، گناه.
۲- فساد حسی و عملی: ظلم و ستم به مردم.
﴿فَصَبَّ عَلَيۡهِمۡ رَبُّكَ سَوۡطَ عَذَابٍ١٣﴾: سرانجام پروردگارت آنان را به عذاب گرفتار ساخت.
﴿صَبَّ﴾: آبی که بیخبر میآید، عذاب و عقاب ناگهانی.
﴿سَوۡطَ﴾: شلاق.
آنان ظلم و سرکشی کردند تا جائی که سبب هلاکتشان شد و مانند آبی ناگهانی برایشان عذاب فرو آمد.
عذاب ثمود: قوم حضرت صالح÷زمانی که از پذیرش حق سر باز زدند دچار عذاب شدند، بدین گونه که تمام بدنشان ابتدا زرد (صفراء) و بعد سرخ (حمراء) و سپس سیاه (سوداء) شد. و بعد از آن زلزلۀ شدیدی آمد و همه نابود شدند.
عذاب قوم عاد: قوم حضرت هود÷تا سه سال از نعمت باران محروم شدند و تصمیم گرفتند برای دعا و طلب کمک از بتها به مکه بروند. همان موقع سه ابر در آسمان پدیدار شد؛ سفید، سرخ و سیاه.
پیغمبر به آنان گفت که از میان ابرها یکی را انتخاب کنید. آنان ابر سیاه را انتخاب نمودند چون بیشتری دارد. ابر سیاه هفت شبانه روز بر قبیله عاد بارید.
باد و باران سیلآسا عذاب آنان بود به طوری که گردنهایشان از سرما خشک شد و استخوانهایشان جدا گشت.
عذاب مانند شلاق بود یعنی صدایی ناگهانی از عذاب، و آن عذاب اصلی نبود و عقاب اصلی در آخرت است.
﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤﴾: به راستی پروردگارت در کمین است.
﴿مِرۡصَادِ﴾: کمینگاه.
خداوند همه چیز را میداند و در کمین کسی که از فرمانش سرپیچی میکند نشسته است او را اندک زمانی مهلت میدهد و سپس او را به شدت گرفتار میکند و عذاب او تمامشدنی نیست.
جواب قسم: هرکس ظلم کند خداوند جواب و عقاب آن را خواهد داد و عقاب مانند سوط و شلاقی در این دنیا به آنان نشان داده خواهد شد و عقاب اصلی در آخرت است.
این آیه طمأنینهای برای مسلمانان است که بدانند ظالم جزای ظلم خود را میبیند.
﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَكۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكۡرَمَنِ١٥﴾: پس اما انسان هرگاه پروردگارش اورا بیازماید و او را گرامی دارد و به او نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است.
خداوند متعال در این آیه از طبیعت نادان و ستمگر انسان خبر میدهد که سرانجام را نمیداند و فکر میکند حالتی که در آن قرار دارد ادامه داشته و ازبین نمیرود و میپندارد که تکریم او در دنیا و نعمتدادن خداوند به او دلالت میکند که او نزد الله متعال گرامی است و مال و ثروت، جاه و مقام و سلامتی را مقیاس محبت خدا میداند.
﴿وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَيۡهِ رِزۡقَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَهَٰنَنِ١٦﴾: وقتی که پرودرگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد، میگوید: پروردگارم مرا حقیر داشته است.
و هرگاه خداوند روزی انسان را کم نماید طوری که از خوراک روزانهاش بیشتر نباشد گمان میبرد خداوند او را خوار و زبون کرده است و با فقر و مشکلات او را عذاب میکند.
در حالی که این پندار انسان نادرست است و مقیاس محبت خداوند مال و ثروت نیست بلکه دین است.
﴿فَقَدَرَ عَلَيۡهِ رِزۡقَهُۥ﴾: خیلی فقیر است و به سختی رزق جمع میکند.
﴿كَلَّاۖ بَل لَّا تُكۡرِمُونَ ٱلۡيَتِيمَ١٧﴾: چنین نیست! بلکه شما یتیم را گرامی نمیدارید.
﴿كَلَّا﴾: نه، این حقیقت ندارد. آنچه در ذهن شماست درست نیست.
خداوند به وسیله مال و ثروت ، جاه و مقام و سلامتی انسانها را میآزماید که آیا شکر میکنند و عبادت خدا را بجا میآورند و از ثروت خود به نیازمندان کمک میکنند و در مقابل فقر و مشکلات صبر پیشه میکنند یا خیر و شکر نعمت در ثروت به مراتب سختتر است چرا که ممکن است خداوند به واسطه نعمت و ثروت فراوان موجبات غوطهورشدن بیشتر انسان در گناه و فساد را فراهم آورد و شخص با عدم شکرگزاری و به جانیاوردن حق مال باعث عذاب و هلاکت خویش شود و این سنت استدراج است که از سنتهای الهی میباشد.
﴿لَّا تُكۡرِمُونَ﴾: اکرام نمیکنید، گرامی نمیدارید. به خاطر عقاید اشتباه خود:
۱- از مال و ثروت خود به یتیم نمیدهید.
۲- حتی از مال یتیم میخورید و حقش را نمیدهید و به او اهانت میکنید.
یتیم: کسی که قبل از سن بلوغ پدرش فوت کرده باشد.
یتیم:
۱- اگر فقیر باشد باید حمایت مالی شود.
۲- اگر ثروتمند باشد باید به او محبت و احسان کرد خود و مالش را سرپرستی کرد تا حیف نشود تا زمانی که بزرگ شود و اموالش را تحویل بگیرد.
﴿وَلَا تَحَٰٓضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ١٨﴾: و همدیگر ر ابه خوراکدادن مستمند ترغیب نمیکنند.
نه خود به نیازمندان و بینوایان کمک میکنید و نه دیگران را به این کار تشویق میکنید و این به خاطر آن است که دنیا را به شدت دوست دارید و بر آن بخل میورزید.
وقتی به کافران گفته میشود به فقرا کمک کنید، میگفتند: خدا برایشان فقر نوشته و حتماً آنان گنهکارند که خدا به آنان مال و ثروت نداده پس ما هم به آنان کمک نمیکنیم.
در صورتیکه این اعتقاد اشتباه است و اعتقاد اشتباه باعث انجام کارهای اشتباه میشود.
﴿وَتَأۡكُلُونَ ٱلتُّرَاثَ أَكۡلٗا لَّمّٗا١٩﴾: و به شدت میراث را میخورید.
﴿ٱلتُّرَاثَ﴾: میراث، مالی که بعد از مرگ کسی به خانواده و ورثهاش میرسد.
شما مال و دارائی بر جایمانده از رفتگان را با حرص و آزمندی شدید میخورید و هیچ چیزی ازآن برجای نمیگذارید.
﴿أَكۡلٗا لَّمّٗا﴾: خوردن بسیار شدید به ظلم.
کسی که به خدا ایمان ندارد اموال سه گروه را که به ارث بردهاند میخورند:
۱- یتیمان.
۲- زنان.
۳- ضعیفان.
﴿وَتُحِبُّونَ ٱلۡمَالَ حُبّٗا جَمّٗا٢٠﴾: و مال را بسیار دوست میدارید.
در جمعآوری مال مشتاق و علاقمند هستید و مالاندوزی میکنید بدون اینکه ادای حق آن را از دادن زکات و صدقه و انفاق به یاد داشته باشید.
اگر انسان در میان خویشان و نزدیکانش انسانهای فقیر و نیازمند باشند ثواب و اجر کمک به آنان دوبرابر است چرا که اولاً صلۀ رحم را بجای آورده است و ثانیاً اجز زکات یا صدقهای که داده را دارد.
خداوند متعال در آیات بالا چهار اشتباهی که انسانها به خاطر پندار و باور اشتباه خود مرتکب میشوند را برای ما ذکر فرموده:
۱- گرامینداشتن و کمکنکردن به یتیم.
۲- تشویقنکردن دیگران بر خوراکدادن فقیران.
۳- خوردن میراث دیگران به ناحق.
۴- مالاندوزی و علاقه شدید به جمعآوری ثروت.
﴿كَلَّآۖ إِذَا دُكَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَكّٗا دَكّٗا٢١﴾: چنین نیست. زمانی که زمین پی در پی هموار شود.
﴿كَلَّآ﴾: نه، چنین چیزی درست نیست، اموالی را که دوست میدارید و لذتهایی را که برای بدستآوردنتان از همدیگر پیشی میگیرید برای همیشه باقی نمیماند.
روزی میآید که همه چیز تمام میشود و در آن روز وحشتناک ، کوهها و زمین سخت درهم کوبیده میشود تا اینکه زمین به میدانی صاف و هموار و بدون هیچ فراز و نشیبی تبدیل میگردد.
﴿وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢﴾: و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف صف حاضر شوند.
در آن روز خداوند سبحان برای قضاوت و داوریکردن میان بندگانش در سایهای از ابر میآید و فرشتگان به صف هم جلو وهم پشت انسانها ایستادهاند و مردم را احاطه میکنند و همۀ انسانها از روز اول خلقت تا آخرالزمان همه حضور دارند و هیچ کسی حرف نمیزند و همه به فکر خویش هستند.
﴿وَجِاْيٓءَ يَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ يَوۡمَئِذٖ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّكۡرَىٰ٢٣﴾: و آن روز دوزخ را در میان میآورند و آن روز انسان پند میگیرد ولی چنین یادکردنی چه سودی برای او دارد!.
در آن روز فرشتگان دوزخ را با زنجیر کشیده و میآورند، جهنم نزدیک شده و گردنی از آتش از آن زبانه میکشد، در آن موقع انسان هر کار خوب یا بدی کرده را به یاد میآورد، اما این یادکردن سودی برایش ندارد چون زمان آن گذشته است.
﴿وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّكۡرَىٰ﴾: خداوند میفرماید: دیگر نیازی به یادآوری نیست که فایدهای ندارد و وقت عمل تمام شده و وقت حساب است.
﴿يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي قَدَّمۡتُ لِحَيَاتِي٢٤﴾: میگوید: ای کاش برای این زندگیام پیشاپیش میفرستادم. (این آیه، آیة النَدَم یا آیه پشیمانی است).
در آن روز سخت، درد شدید درونی به ظاهر و زبان انسان منتقل میشود و میگوید: ای کاش برای امروز و زندگانی خودم نیکیها و خوبیهایی فرستاده بودم و خود را آماده نموده بودم.
﴿لِحَيَاتِي﴾: زندگانی خود، چرا که زندگی جاوید و باقی در آنجاست.
مسلمان به خاطر کوتاهیهایی که در دنیا کرده حسرت میخورد اما فایدهای ندارد.
﴿فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥﴾: پس آن روز کسی چون عذاب خداوند عذاب نکند.
در روز قیامت خداوند کافران را چنان عذابی میدهد که هیچ کس عذابی همچون عذاب خداوند به آنها نمیرساند.
﴿وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦﴾: و هیچ کسی همچون خداوند او را به بند نمیکشد.
جهنمیان با زنجیرهای جهنّمی بسته شده و بر چهرههایشان کشانده شده و در دوزخ میسوزند به خاطر اینکه قیامت و عملکردن برای آن را فراموش کردند.
آراء علماء در مورد آیۀ ۲۵ و ۲۶:
۱- در آن روز هیچ کس به جای تو عذاب نخواهد کشید.
۲- هیچ عذابی چون عذاب خداوند نیست که بالاترین و سختترین عذاب است و شبیه عذاب هیچ انسانی نیست.
۳- هیچ کس تحمل عذاب خداوند را ندارد.
﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧﴾: ای روح آرامگیرنده و بااطمینان!
این آیه بشارت به مؤمنین است که ای انسانی که روحی با یاد و محبت خدا آرام گرفته و شاد داری.
﴿ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨﴾: خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد.
ای انسان مؤمن در حالیکه از پروردگارت خشنود و راضی هستی و او هم از تو راضی و خشنود است به سوی او بازگرد.
﴿ٱرۡجِعِيٓ﴾: برگرد.
انسان مؤمن وقتی روح از بدنش خارج میشود راحت و آسان مانند رهاشدن قطرهای آب است و ملائک به او مژدۀ مرگ راحت و جای راحت را میدهند.
۱- روحت آسان و راحت از بدنت خارج میشود.
۲- جایت در بهشت است.
۳- هم خداوند از تو راضی است و هم تو از خداوند راضی هستی.
﴿فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي٢٩﴾: در میان بندگانم درآی.
مژده به مؤمنین به هنگام مرگ که تو از زمرۀ بندگان صالح هستی و نگران نباش.
﴿وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي٣٠﴾: و به بهشت من وارد شو.
﴿جَنَّتِي﴾: بهشت من.
به رحمت و بهشت خداوند که برای شما آماده کرده داخل شو.