سورة البلد
سوره بلد: بَلَد به معنی شهر میباشد و این سوره مکی است.
این سوره دارای سه نام است:
۱- البَلَد.
۲- لا اُقسم.
۳- والعقبة.
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ١﴾: سوگند به این شهر.
﴿لَآ أُقۡسِمُ﴾: از ادات تأکید قسم، نوعی از قسم طولانی، کلمۀ لا ، نفی نیست بلکه تأکید است. قسم نمیخورم یعنی تأکیداً قسم میخورم با استناد به آیۀ ذیل:
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ٧٥ وَإِنَّهُۥ لَقَسَمٞ لَّوۡ تَعۡلَمُونَ عَظِيمٌ٧٦﴾[الواقعة: ۷۵-۷۶].
﴿ٱلۡبَلَدِ﴾: شهر مکه و دارای نامهای بَلَد، بَکَّه، بلد الامین، البَلده، مَکه.
یعنی قسم میخورم به این بلد و سرزمین یعنی مکه: سوگند اول.
خداوند متعال در شروع سوره به شهر مکه سوگند یاد میکند و آن به خاطر شرف و احترام این سرزمین است و اینکه خانۀ خدا در آن واقع شده و محبوبترین جا برای خداوند است و فضل و برتری این مکان بر همگان واضح است و دعا در این مکان و در خانۀ کعبه رد نمیشود و قبول میشود اگر انسان به استجابت دعای خود یقین داشته باشد.
همچنین دانشمندان کشف کردهاند که مکه دقیقاً در وسط کرهی زمین واقع شده است.
﴿وَأَنتَ حِلُّۢ بِهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ٢﴾: و شهری که تو ساکن آن هستی.
﴿أَنتَ﴾: تو، منظور از «تو» رسول الله جاست.
سوگند دوم: به مکه زمانی که تو در آن مقیم باشی و زندگی کنی.
آراء علماء در مورد این آیه:
۱- قسم به مکه زمانی که تو در آن هستی و به خاطر عظمت و ارزش تو این شهر ارزش و فضیلت بیشتری پیدا میکند.
۲- زمانی میرسد که درهای مکه به روی تو باز میشود و مکه بدست تو میافتد و تو ای پیامبر مکه را فتح خواهی کرد و بتها را در کعبه خواهی شکست. (مژدۀ فتح مکه)
و این از اعجاز غیبی کتاب خداست که خداوند از قبل این خبر را به پیامبرش میدهد.
﴿وَوَالِدٖ وَمَا وَلَدَ٣﴾: و سوگند به پدر، و فرزندی که به وجود آورد.
سوگند سوم: قسم به پدر و پسر.
آراء علماء در تفسیر این آیه:
۱- منظور حضرت آدم÷و اولادش میباشند.
۲- منظور حضرت ابراهیم÷و اولادش میباشند به دلیل اینکه به شهر مکه قسم یاد شده که آنها در آن زندگی میکردند.
۳- منظور تمام پدران و فرزندان میباشد به خاطر اینکه انسان از نطفه و آبی ناچیز خلق شده که خود معجزه است.
﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِي كَبَدٍ٤﴾: همانا ما انسان را در رنج و محنت آفریدهایم.
این آیه جواب قسم است که ما انسان را در سختی و رنج خلق کردیم:
۱- سختی و مشقت دنیا.
۲- سختی و رنج ترک و دوری از گناه و معصیت.
استفاده از کلمه کبد به دلیل زحمت زیاد است و جگرم خون شده مثالی برای رنج زیاد است.
۱- کَبَد همان کَبدِی است که در بدن انسان وجود دارد و در همۀ زبانها و ملیتها ضرب المثلی است برای بیان احساس ناراحتی و رنج در هنگام سختی.
۲- وقتی کسی دچار مشکل میشود کبد و جگر او درگیر است و اگر کبد شخص دچار آسیب شود و ازبین برود قابل درمان نیست.
۳- منظور از کبد اینکه نمیشود در دنیا همه چیز انسان کامل باشد و زندگی دنیا دارای کاستی و مشکلات است ولی انسان با ایمان باید آن را به عنوان مصائب مکفره به حساب آورد.
دو قصۀ واقعی:
۱- زن مسلمانی در خانه همیشه با شوهر بداخلاقش دعوا و مشکل داشت تا حدّی که تصمیم گرفت خانه را ترک کند. وسایل خود را جمع کرد که از خانۀ شوهرش برود در آن هنگام صدای امام مسجد را که در نماز مغرب سورۀ بلد را میخواند شنید. وقتی امام آیۀ ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِي كَبَدٍ٤﴾را خواند. زن به فکر فرو رفت و گفت زندگی دنیا کبد و سختی است حتی اگر از خانۀ شوهرم بروم در خانۀ پدری با خانوادۀ خودم و زن برادرهایم هم مشکل و سختی خواهم داشت پس پشیمان شد و برگشت. شوهرش متعجب دلیل برگشتنش را از او پرسید و او جواب داد: زندگی دنیا همه کبَد و سختی است اگر از این خانه نیز بروم در جای دیگر دچار سختی و مشکل خواهم شد و تصمیم گرفت در خانۀ خودش بماند.
۲- شیخی نقل کرد که در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی که دربارۀ این آیه و سختی زندگانی دنیا صحبت میکردم خانمی به برنامه تلفن زد و گفت: ای شیخ من زندگی خیلی خوبی دارم و هیچ چیز کم و کسر ندارم و هرچه بخواهم برایم فراهم است و هیچ گونه مشکلی ندارم چرا شما میگوئی انسان در کبَد و سختی است؟ شیخ جواب میدهد که تو حقیقت را نمیگوئی و دروغ میگوئی. حتماً در زندگیات مرتکب گناهی شدهای که خداوند میخواهد با دادن نعمتهای فراوان به تو، تو را بیشتر در گناه غرق کند تا در آخرت عذاب بیشتری داشته باشی. و زن اعتراف کرد که در جوانی با همراه خانواده شوهرم برای تفریح به صحرا رفتیم و زمانی که من و مادر شوهرم از کوه بالا میرفتیم من او را از کوه پرت کردم و کشتم و من این حکایت را مخفی نگهداشتم و هیچ کس متوجه کار من نشد.
﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّن يَقۡدِرَ عَلَيۡهِ أَحَدٞ٥﴾: آیا گمان میکند که هیچ کس بر او توانائی ندارد.
آیا بنی آدم از روی غرور و تکبر فکر میکند که هیچ کس نمیتواند چارۀ او کند.
﴿يَقُولُ أَهۡلَكۡتُ مَالٗا لُّبَدًا٦﴾: میگوید: من مال فراوانی تباه و نابود کردهام.
﴿أَهۡلَكۡتُ﴾: تباهکردن، نابود و هلاککردن مال چون صرف گناه شده است.
﴿لُّبَدًا﴾: موی زیر گردن شیر، موهای یال شیر که فراوان و زیاد است.
﴿مَالٗا لُّبَدًا﴾: مال فراوان، کثیر و زیاد.
کافر میگوید: من ثروت زیادی داشتم و به اندازۀ موهای یال شیر پولم را در راه خوشگذرانی و شهوت و هوس صرف کردم.
﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّمۡ يَرَهُۥٓ أَحَدٌ٧﴾: آیا میپندارد که کسی او را ندیده است؟
خداوند متعال در این آیه کسی که اموالش را در راه شهوتها خرچ کرده و به کار خود افتخار میکند، تهدید مینماید که آیا گمان میبرد خداوند اورا نمیبیند و اعمالش را محاسبه نمیکند، البته که چنین نیست بلکه خداوند او را دیده، اعمالش را ثبت کرده و جزا میدهد.
﴿أَلَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ عَيۡنَيۡنِ٨﴾: آیا برایش دو چشم قرار ندادهایم؟
عَيۡنَيۡنِ: دو چشم.
﴿وَلِسَانٗا وَشَفَتَيۡنِ٩﴾: و زبان و دو لب را نیافریدهایم؟
﴿لِسَانٗا﴾: زبان.
﴿شَفَتَيۡنِ﴾: دو لب.
هدف از خلقت این سه عضو زیبائی، دیدن و حرفزدن است.
زبان برای حرفزدن و گفتن آنچه در دل داری و دو لب برای زیبائی و خوردن و حرفزدن و فوائد نهفتۀ دیگر.
﴿وَهَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ١٠﴾: و راه خیر و شر را به او نمودهایم.
خداوند علیم در این آیه از اصطلاح ﴿ٱلنَّجۡدَيۡنِ﴾برای راه خیر وشر استفاده فرموده و نگفتهاند: «طریق الخیر والشر»و آن به خاطر معنی کلمه ﴿ٱلنَّجۡدَيۡنِ﴾است.
﴿ٱلنَّجۡدَيۡنِ﴾: دو نجد: منطقهای که در ارتفاعات بالادست واقع شده.
خیر و شر نیز مانند ارتفاعات بالا واضح و روشن است و پنهان و مخفی نیست و همه به وضوح آنها را میبینند و هدایت از گمراهی مشخص است.
شناخت خیر و شر بر اساس:
۱- فطرت.
۲- عقل.
۳- اخلاق.
۴- پیامبران.
۵- کتابهای آسمانی.
خداوند کریم علاوه بر نجدین وسایل و زمینۀ رسیدن به آن را نیز برای ما مهیا کرده است.
پس لازم است که انسان شکر نعمتها را بجا آورده و از آنها برای انجام گناه کمک نگیرد.
﴿فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ١١﴾: پس به گردنه درنیامده است.
﴿ٱلۡعَقَبَةَ﴾: راه و گردنهی سخت بین دو کوه مرتفع.
جهاد با نفس مانند عبورکردن از عقبه سخت و دشوار است و راه آخرت خیلی طولانی و سخت است. پس سعی کن این راه سخت را با عبادت و فرمانبرداری خداوند طی کنی اگر از پولت بجای استفاده در خوشگذرانی دنیوی برای آسانی راه عقبه و راه آخرت استفاده میکردی برایت خیلی بهتر بود.. راه بهشت سخت است و از پولت برای رفتن در این راه استفاده کن.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ١٢﴾: و تو چه میدانی آن گردنه چیست؟
خداوند علیم در آیات بعد گردنه را تفسیر میفرماید و برای عبور از گردنه پیشنهاد میدهد:
﴿فَكُّ رَقَبَةٍ١٣﴾: آزادکردن بردهای است.
﴿فَكُّ﴾: آزادکردن.
﴿رَقَبَةٍ﴾: برده یا مسلمانی که نزد کافران اسیر است (فقط در جنگ کفر و اسلام برده وجود دارد).
۱- آزادکردن برده.
﴿أَوۡ إِطۡعَٰمٞ فِي يَوۡمٖ ذِي مَسۡغَبَةٖ١٤﴾: یا خوراکدادن در روز گرسنگی.
۲- غذادادن در روز قحطسالی که مردم گرسنهاند.
﴿يَتِيمٗا ذَا مَقۡرَبَةٍ١٥﴾: به یتیمی خویشاوند.
﴿ذَا مَقۡرَبَةٍ﴾: از نزدیکان، خویشاوند.
یتیم: شخصی که قبل از سن بلوغ پدرش را از دست داده باشد.
۳- کمک به یتیمی که از نزدیکان انسان باشد و دارای اجر مضاعف است چون هم صدقه است و هم صله رحم.
﴿أَوۡ مِسۡكِينٗا ذَا مَتۡرَبَةٖ١٦﴾: یا به مستمندی خاکنشین.
به بینوایی که به خاطر نیازمندی به خاک چسپیده و درمانده است و از شدت فقر چیزی جز خاک ندارد کمک کند.
﴿ذَا مَتۡرَبَةٖ﴾: هیچ چیزی ندارد، خاکنشین (۱- بدون خانه. ۲- فقیر. ۳- غریب. ۴- بدهکار. ۵- بیکس).
﴿ثُمَّ كَانَ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡمَرۡحَمَةِ١٧﴾: پس از آن کسانی است که ایمان آورده و همدیگر را به صبر و شکیبایی توصیه نموده و همدیگر به مهربانی سفارش کردهاند.
خداوند حکیم بعد از ذکر اعمالی که باعث عبور از گردنه میشود در این آیه از کسانی که ایمان آوردهاند میگوید چون که اعمال فوق حسنات ماحیه است و باعث پاکی گناهان و بالارفتن ایمان میشود.
اعمال فوق باعث رسیدن به اعمال زیر میشود.
ایمان + توصیه: ۱- صبر ۲- مرحمه.
صبر:
۱- در طاعت خداوند.
۲- در ترک معصیت خداوند.
۲- در قضا و قدر خداوند.
﴿تَوَاصَوۡاْ﴾: توصیه هم به خود و هم به دیگران.
﴿تَوَاصَوۡاْ بِٱلۡمَرۡحَمَةِ﴾: نصیحت همدیگر که به یکدیگر رحم کنید و علت ذکر کلمه مرحمه به خاطر اینکه موضوع مال و فقیران و خرج بیهودۀ مال در راه هوی و هوس است.
و آن مردی را که میگفت مال زیادی را صرف خوشگذرانی کردم را نصیحت و توصیه به رحم و شفقت و نیکی به فقرا نماید و این اعمال خود باعث افزایش ایمان میشود.
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾: کسانی که ایمان آوردند. فضیلت عبادت در جمع.
﴿ءَامَنُواْ﴾: ایمان آوردند:
۱- به خدا.
۲- ملائک.
۳- پیامبران.
۴- کتابهای آسمانی.
۵- روز قیامت.
۶- به قضا و قدر.
نکته فهم این آیه:
۱- چهار مورد ذکر شده حسنات ماحیه هستند و مانند آب بروی آتش، گناهان را پاک میکنند.
۲- توصیه به عبادت جمعی.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ١٨﴾: ایشان اهل سعادتند.
کسانی که دارای چنین صفاتی باشند خداوند به آنها توفیق عبور از گردنه را عطا فرموده و آنان در روز قیامت کتاب اعمالشان را به دست راست میگیرند و آنان اهل سعادت و خوشبختی هستند چون حقوق خدا و بندگان خدا را ادا کردهاند.
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ١٩﴾: و کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند نگونبخت هستند.
هرکس که ایمان نیاورد و کفر ورزید و دین و حق را شنید ولی قبول نکرد و کارهای شایسته انجام نداد و بر بندگان خدا رحم نکرد، آنان کتاب اعمالشان را به دست چپ میگیرند و در قیامت اهل شقاوت و بدبختیاند.
﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ﴾:
۱- کتاب اعمالشان را بدست راست میگیرند.
۲- جزء گروه اصحاب راستی هستند و اهل سعادتند.
﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ﴾:
۱- کتاب اعمالشان را بدست چپ میگیرند.
۲- جزء گروه اصحاب راستی نبوده و اهل شقاوتند.
﴿عَلَيۡهِمۡ نَارٞ مُّؤۡصَدَةُۢ٢٠﴾: بر آنان آتشی فراگیر گمارده شده است.
آنان به آتشی انگنده میشوند که:
۱- بسته و از همه سو احاطه است.
۲- از آن خارج نمیشوند.