سورة القارعة
سورة القارعة: این سوره مکی و در مورد قیامت است چون اهل مکه هیچ چیز از خدا و قیامت نمیدانستند و سور مکی بیشتر در مورد قیامت است.
روز قیامت دارای نامهای مختلفی است و انتخاب این نامها از طرف خداوند عظیم الشأن با دلیل و هدف بوده، خداوند وصف کلی از قیامت به ما میدهد تا انسانها آماده شوند. مانند استادی که قبل از امتحان شاگردانش را از نزدیکشدن امتحان میترساند نه تنها ترس بلکه ما را تشویق به حرکت و عمل میکند.
﴿ٱلۡقَارِعَةُ١﴾: یکی از نامهای قیامت است (مرد کوبنده).
وقتی اسرافیل در صور میدمد ترس و وحشت همه را فرا میگیرد و این ترس همان قارعه است.
«الْقَارِعَة الَتِيْ يَقْرَعُ القلب ويا تَفْزَعُ القلب»یعنی ترسیدن قلب و هدف پروردگار از ترساندن بندگانش، تشویق به عمل و عبادت است و باید بدانیم که خداوند متعال احتیاجی به این عمل و عبادت ما ندارد زیرا در آسمان به اندازهی چهار انگشت جای خالی از فرشتگان معصوم که سجده و عبادت خداوند میکنند نیست.
﴿مَا ٱلۡقَارِعَةُ٢﴾: آن چیست؟
قرآن به زبان عربی است و از اسلوب و روشهای اعراب برای تأکید کلام و تثبیت آن در ذهن این است که آن را تکرار کنند و به همین خاطر خداوند این روز مهم و عظیم را تکرار میکند.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡقَارِعَةُ٣﴾: و تو چه میدانی که قارعه چیست؟
یعنی هرچه در مورد این روز گفته شود بازهم نمیتوانید عظمت و وحشت این روز را تصور کنید و در عقل شما نمیگنجد و علم الغیب است و خداوند کسانی را که به علم غیب ایمان دارند مدح میکند.
﴿يَوۡمَ يَكُونُ ٱلنَّاسُ كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ٤﴾: روزی که در آن مردم از ترس و وحشت مانند حشرات و پروانههای کوچکی هستند که بیهدف و سرگردان در حال چرخشاند و بهم برخودر میکنند.
خداوند کریم انسانها را در روز قیامت به دو نوع حشره تشبیه کرده است.
۱- ﴿فَرَاشِ﴾: پروانههای ریز و کوچکی که سرگردان به دنبال نور میگردند و همیشه در حرکتند.
۲- جَراد: ملخ.
و علت این تشبیه این است که این حشرات وطن و خانهای ندارند و همیشه در رفت و آمد و بیهدف هستند و انسانها نیز در روز قیامت با اینکه دارای عقل و شعور هستند اما از هراس و وحشت رفتاری مانند این حشرات دارند.
﴿وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ٥﴾: خداوند متعال کوهها را مانند میخ در زمین فرو کرده تا آن را محکم نگه دارند ولی در روزی که اسرافیل در صور میدمد کوهها مانند پشم و پنبه زده و حلاجی شده که از سبکی به هر سو پراگندهاند میشود.
﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ٦﴾: پس اما آن کس که کفه ترازوی او سنگین شود.
علماء در مورد میزان یا ترازو ۳ نظریه دارند و هرسه نظریه صحیح و مورد تأیید است:
۱- در روز قیامت کتاب و صحیفه اعمال انسان روی میزان وزن میشود.
۲- خود انسانها روی میزان وزن میشوند.
۳- اعمال انسان در قیامت مجسم شده و وزن میشود.
بر روی این میزان است که نتیجه اعمال انسان مشخص میشود که حسنات شخص بیشتر است یا سیئات او. وقتی حسنات و سیئات شخص مساوی شد بر روی پلی به نام اعراف ایستاده و به بهشتیان هنگام عبور از پل صراط سلام میکنند و از جهنمرفتن مشرکان و سقوط آنها از پل صراط وحشت میکنند و آنها بالای پل در هراس و نگرانی و منتظر هستند.
خداوند متعال بعد از سنجش اعمال بندگان بر روی میزان از ۲ گروه صحبت میکند.
۱- کسانی که میزان آنها سنگین است و حسنات و نیکیهایشان بیشتر است.
﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ٧﴾: پس او در زندگی رضایت بخشی به سر میبرد و هیچ مشکل و سختی ندارد. در روز قیامت همه به حق خود راضی هستند و هیچکس هیچ اعتراضی به نتیجه اعمال خود ندارد و بهشتیان از لحاظ جسمی و روحی و قلبی در نعمت و آرامش و رضایت هستند و غم و غصه و ناراحتی ندارند.
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ٨﴾: اما آن کس که کفه ترازوی او سبک باشد یعنی گناهان او بیشتر از حسناتش باشد و کفهی نیکیهایش سبک باشد.
۲- کسانی که میزان آنان سبک و گناهانشان بیشتر از نیکیهایشان میباشد.
﴿فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ٩﴾: ﴿هَاوِيَةٞ﴾: از نامهای جهنم است.
علماء در تفسیر این ۲ نظریه دارند:
۱- آتش جهنم مانند مادر او را در آغوش میکشد گوئی آتش مادر اوست و او همیشه در آتش است. (أمّهُ به معنی مادر)
۲- به خاطر گناهانش با سر به آتش افکنده میشود (﴿أُمُّهُۥ﴾یعنی قسمت بالای سر).
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا هِيَهۡ١٠﴾: خارج از تخیل و تصور شماست که بفهمید آن چیست؟
﴿نَارٌ حَامِيَةُۢ١١﴾: آتشی بسیار بزرگ و سوزان.
که حرارت آن ۷۰-۶۹ درصد از حرارت آتش دنیا بیشتر است و جسم انسان برای تحمل این آتش تغییر میکند و پوست بعد از هر بار سوختن مجدداً پوست دیگر جایگزین آن میشود تا دوباره عذاب شود.