۳: باب النّهی عن التّسمیه [۵۴] [۵۵]
×۱- کذّاب مشهور «محمّد بن سنان» روایت کرده که أبوخالد کابلی از حضرت باقر÷سؤال کرده از اسم و رسم صاحب این امر زیرا اگر در بعضی از راهها او را ببینم دست او را میگیرم؟! او در جواب میگوید: سؤال کردی از أمر بسیار مشکلی که اگر میخواستم به کسی بگویم به تو میگفتم. باید گفت:
أولاً، راویان این روایات غالباً مردمان ساده کم سواد کم فکر بودهاند، اگر راوی مهدی را میگوید که در زمان حضرت باقر مهدی وجود نداشته تا راوی احتمال دهد که اگر در بعضی از راهها او را دید دست او را بگیرد.
ثانیاً، امام به او فرموده از امر بسیار مشکلی سؤال کردهای و راوی نپرسیده که این سؤال بسیار سادهای است، مشکل کجا است؟ مگر معادلات هندسی است؟!. شما توجّه کنید نه سؤال معقول و نه جواب. ولی علمای شیعه به همین سخنان دل خود را خوش کرده، و مردم را سرگرم مهملات نمودهاند.
×۳- روایت مرد مجهولی از «أبیهاشم جعفری» [۵۶]است که در روایات او ضدّ و نقیض بسیار است. در کافی (باب ۱۳۳، حدیث ۲) روایت کرده از حضرت عسکری که به او فرموده من فرزند دارم و پس از من در مدینه به دنبال او باشید و نفرموده او را نمیبینید ولی در این حدیث (کافی باب ۱۳۲ حدیث ۱۳ و باب ۱۳۵، حدیث ۱) فرموده او را نمیبینید و حلال نیست که حتّی نام او را بگویید! حال چرا حلال نیست اگر از ترس است که زمان ابیهاشم، نام مهدی را بردن ترس نداشته است. مجلسی در اینجا گوید در خبر لوح به اسم او تصریح شده است! باید گفت: خبر لوح اصلاً دروغ است و برادر فاضل ما استاد «قلمداران»: در کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» (ص ۱۶۷ به بعد) جعلی بودن آن را به اثبات رسانده و ما نیز خبر لوح را در تحریر دوّمِ «عرض أخبار أصول بر قرآن و عقول» [۵۷](ص ۸۰۸ به بعد) ذکر نموده، و تعدادی از نشانههای کذب آن را بیان کردهایم (مراجعه شود).
مختصر اینکه در این باب مجلسی ۱۳ روایت آورده که نام مهدی برده نشود و ذکر نام او حرام است، و کسی که نام او را ببرد ملعون و کافر است. أما خودش در جلد ۵۲ باب «یوم خروجه وما یحدث عنده» صفحه ۲۹۰، حدیث ۳۳، از قول رسول خدا صنام قائم را نقل کرده است!! حال اگر کسی از دست مروّجین این احادیث احتمال هتک و اذیّتی نمیدهد، بپرسد برای چه نام بردن او حرام باشد؟ آیا این حرام را خدا حرام کرده؟ مدرک آن کجاست. ثانیاً، حجّت خدا آیا به این نارسائی است که نه اسم او را کسی بگوید و نه شخص او را ببیند چنین حجّت و راهنمایی چه فائدهای دارد؟ باید گفت: ﴿ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا لِّيُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ﴾[الأنعام: ۱۴۴]. «پس کیست ستمکارتر از آنکه بر خدا دروغ بافته تا مردمان را به بیدانشی (خویش) گمراه سازد؟ (بدانیدکه) همانا خداوند ستمگران را هدایت ننماید».
اگر نام بردن نزد دشمناش حرام بوده از ترس، نزد دوستان چرا، و اگر حرام بوده، پس چرا امامان سابق نام او را در روایاتشان از قبیل لوح جابر ذکر کردهاند؟! عجب این است که در خبر ۱۳ عمر از علی÷سؤال کرده از نام مهدی؟ و او در جواب گفته رسول خداصاز من پیمان گرفته که نام او را نگویم تا خدا او را مبعوث کند! در حالیکه خدا امامی را مبعوث نکرده، بعثت مختصّ انبیاء است. به علاوه، دین اسلام، سرّی نبوده که رسول خدا صبه بعضی بگوید، به بعضی نگوید، بلکه به طور مساوی به همه اعلام نموده چنانچه خدا به پیغمبر صمیفرماید: ﴿ فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ ﴾[الأنبیاء: ۱۰۹]. «(ای پیامبر) بگو شما را همگی به یکسان آگاه کردم».و نیز فرموده: ﴿ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ﴾[النور: ۵۴].«و پیامبر را جُز ابلاغ آشکار (پیام خدا وظیفهای) نیست».
[۵۴] نام بردن او نهی شده است. [۵۵] مفید است که رجوع شود به «عرض اخبار اصول...» ص ۶۲۳ تا ۶۳۰. [۵۶] درباره او رجوع شود به «شاهراه اتّحاد» ص ۲۵۵تا۲۶۱ و تحریرم دوّم «عرض اخبار اصول...» ص ۹۶ تا۱۰۰ و ۶۲۶. [۵۷] این کتاب را به اختصار «بت شکن» نیز نامیدهام.