بررسی علمی در احادیث مهدی

فهرست کتاب

۲۶- باب فضل انتظار الفرج ومدح الشّیعة

۲۶- باب فضل انتظار الفرج ومدح الشّیعة

این باب مشتمل است بر ۷۷ حدیث. بسیاری از آن‌ها مکرّر است و طبق معمول روایات آن از مجاهیل یا از ضعفاست! ما به مصداق مشتی از خروار بعضی از أحادیث این باب را بررسی می‌کنیم و البتّه تشخیص بُطلان سایر روایات بر خواننده محترم دشوار نیست.

×۵- راوی آن «علیّ بن ابراهیم» یعنی همان أحمق قائل به تحریف قرآن و یا ضعیفی از قبیل «عمرو بن شمر» است. در این حدیث حضرت باقر÷فرموده اَسرار ما را کتمان کنید! حال اسرار ایشان چه باشد؟ اگر اسرار مربوط به دین است که کتمان آن از بزرگترین محرّمات و موجب لعن خدای تعالی است [البقرة: ۱۵۹-۱۶۰] به علاوه اینکه مطالب دین سرّی نیست و باید علنی و به طور مساوی به همگان اعلام شود. پیام رسانی که رحمت برای همه جهانیان یعنی ﴿ رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ است طبعاً پیام رحمت إلهی را از کسی دریغ نمی‌کند، چنانکه قرآن کریم فرموده: ﴿......فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ......[الأنبیاء: ۱۰۹] [۲۲۸]. «پس (ای پیامبر) بگو شما را یکسان آگاه کردم». بنابراین شریعت اسلام توسّط رسول خداصبرای عموم اعلام شده و آن‌حضرت شریعت را مخفیانه اعلام نمی‌کرد. أمّا اگر مقصود از «اسرار» فعّالیّت‌های امام عَلَیهِ حکومت جائره و دعوت به حکومت عادله باشد که در این صورت شیخ طوسی و به تَبَعِ او مجلسی باید از این قول خود که از جانب أئمّه قبل از مهدی خطری متوجّه حکومت‌ها نبود و حکومت معاصر آن‌ها از جانب أئمّه خطری احساس نمی‌کردند و ایشان مأمور به اقدام علیه حکومت غاصب و جائر نبودند، عدول کنند و اگر قول این روایت و نظایرش را بپذیرند دلیلی برای غیبت مهدی و محرومیّت أمّت از حضور او نخواهند داشت [۲۲۹]. (فتأمّل).

در ادامه حدیث حضرت باقر÷فرموده: «هر حدیثی که موافق قرآن است بگیرید و هر حدیثی که موافق قرآن نیست ردّ کنید» و این سخن حقّی است که در روایات بسیاری از أئمه نقل شده و منحصر به این حدیث نیست ولی متأسّفانه شیعیان که ادّعای حبّ أئمه و تبعیّت از آن‌ها را دارند، به آن عمل نمی‌کنند و مطالب مخالف قرآن در کتب ایشان فراوان است!.

×۷- عدّه‌ای از ضُعفا و غُلاة از قبیل «عمرکی» می‌گویند که ابوبصیر از امام صادق÷پرسید «طُوبی» چیست؟ فرمود: درختی در بهشت است که ریشه آن در منزل علیّ بن أبی‌طالب است و در خانه هر مؤمنی شاخه‌ای از آن هست!! ملاحظه کنید که این رُوات چقدر عوامفریب بوده‌اند. این روایت را برای کسانی جعل کرده‌اند که با قرآن آشنا نبوده و از مسائل دینی هیچ اطّلاعی ندارند خصوصاً که در گذشته در هر شهر و دریای مردمِ باسواد انگشت‌شمار و تعدادشان بسیار کم بوده و از میان آن‌ها نیز أفرادِ آشنا به قرآن و أحادیث نادر بوده‌اند. و أمّا قصّه این حدیث: بدان که قرآن کریم فرموده: ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مَ‍َٔابٖ ٢٩ [الرّعد: ۲۹]. «کسانی که ایمان آورده و کردارهای شایسته و نیک به جای آوردند (زندگانی) خوش و بازگشتی نیکو دارند». چنانکه ملاحظه می‌شود در آیه، هیچ اشاره‌ای به درخت نیست و آیه عامّ و درباره عاقبت مؤمنینِ صالح العمل است و مفسّرین نیز آیه مذکور را به همین معنی که گفته‌ایم گرفته‌اند و البتّه مفسّر نباید أقوال نامعتبر را به کلام إلهی نسبت دهد. أمّا مخفی نماند که درمیان مسلمین أحادیثی -صرف نظر از صحّت یا عدم صحّتشان- شایع بود که «طُوبی» نام درخت بسیار بزرگی است در بهشت که اصل آن در جایگاه پیامبر در بهشت قرار دارد و شاخه‌های متعدّد آن بر جایگاه همه مؤمنین در بهشت سایه می‌افکند. البتّه حدیثی که از «أبی‌سعید خُدری» روایت شده مرفوع و نامعتبر است و سایر روایات نیز وضع خوبی ندارند. (به تفسیر مجمع البیان مراجعه شود) عَلی أیِّ‌حال روایات مذکور ربطی به مهدی ندارد أمّا جالب است که «ابن فضّالِ» واقفی که پنج امام از دوازده امام را قبول ندارد، این حدیث را برای مهدی نقل کرده و آیه عامّ را به منتظرین قائم موهوم اختصاص داده است تا عوام را بفریبد!.

×۸- أبوالجارود که از ضعفاست [۲۳۰]می‌گوید رسول خدا صفرموده خدا اسامی برادران آخرالزّمانم را و اسامی پدارنشان را به ما شناسانده است!! در حالیکه که اِبنِ أمِّ مَکتُوم که نابینا بود زمانی نزد رسول خدا صآمد که آن‌حضرت مشغول دعوت و تبلیغ برخی از بزرگان عرب بود لذا از اینکه او در موقع تبلیغ به نزدش آمده و ممکن است با سؤالاتش مانع کار پیامبر شود، چهره آن‌حضرت درهم رفت (باتوجّه به اینکه ابن أمّ مکتوم نابینا بود و درهم رفتگیِ رُخسار پیامبر را نمی‌دید) أمّا با این‌حال مورد عتاب إلهی قرار گرفت [۲۳۱][عبس: ۱-۱۰]. خدا به پیغمبر فرموده تو منافقین مدینه و منافقین بادیه نشین نزدیک مدینه را نمی‌شناسی. بنابراین چنین نیست که پیامبر سُعداء و اشقیاء را بشناسد و قرآن این دروغ «أبی‌الجارود» را ردّ می‌کند.

×۹ و ۱۰ و ۶۰- درباره این سه حدیث رجوع کنید به کتاب حاضر، ص۱۵۷و۱۵۸.

×۱۳ و ۲۰- از قول «علیّ بن ابراهیم» أحمق قائل به تحریف قرآن و او از قول مجهولی به نام «بسطام بن مُرّه» و او از قول ضعیف ملعونی موسوم به «عمرو بن ثابت» می‌گوید یک شیعه در زمان غیبت قائم برتر است از هزار شهید بدر و اُحُد!! باید گفت شهدای‌ بدر و أحُد ممدوحِ قرآن‌اند أمّا هیچ سخنی از شیعیان زمان غیبت، در قرآن نیست. روایت ۲۰ نیز از «عمّار السّاباطی» فطحی‌مذهب است که دوازده امام را قبول نداشته است! معلوم می‌شود این کذّابین قصد کوچک شمردن أصحاب رسول خدا صرا که آیات زیادی در مدح ایشان موجود است، داشته‌اند! باید گفت لَعنَةُ اللهِ عَلَى الكاذِبِین.در این باب از اینگونه روایات بسیار است.

×۲۴- از أسدی و نخعی و نوفلی است که هرسه از ضعفا و بی‌اعتبار‌اند!.

×۳۴- به شرح حدیث ۴۹ باب «النّهی عن التّوقیت» مراجعه شود.

×۳۵- عیّاشی کم سواد خرافی تهمتی به حضرت باقرالعلوم÷را نقل کرده و می‌گوید آن‌حضرت فرموده آیه ۷۷ سوره مدنی «نساء» درباره اطاعت از امام است که مردم قتال در رکاب امام را طلب می‌کردند، امّا چون جهاد در رکاب امام حسین÷برایشان واجب شد؟!! جوابی دادند که در آیه ۴۴ سوره مکّی «ابراهیم» مذکور است؟!!. ما آیات منظور را می‌آریم تا دروغ این جاعلین روشنتر شود! خداوند فرموده: ﴿ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ قِيلَ لَهُمۡ كُفُّوٓاْ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ يَخۡشَوۡنَ ٱلنَّاسَ كَخَشۡيَةِ ٱللَّهِ أَوۡ أَشَدَّ خَشۡيَةٗۚ وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبۡتَ عَلَيۡنَا ٱلۡقِتَالَ لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖۗ قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡيَا قَلِيلٞ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ وَلَا تُظۡلَمُونَ فَتِيلًا ٧٧ [النّساء: ۷۷]. «آیا ننگریستی (احوال) کسانی را چون (در مکّه و پیش از إذن جهاد) بدیشان گفته شد دستانتان را (از قتال) باز داشته ونماز به پا داشته و زکات بپردازید (و خود را بپرورید ولی ایشان خواستارستیز بودند) پس چون (در مدینه) قتال بر آنان مقرّر شد (و شرائط دفاع از دین فراهم آمد) در این هنگام گروهی از ایشان چنان از مردم می‌ترسیدند که همسان ترسِ از خدا و یا ترسی بیشتر بود! و گفتند: پروردگارا چرا قتال را بر ما مقرّر داشتی و چرا ما را تا سرآمدی نزدیک (مرگ در بستر) واپس نداشتی؟ (ای پیامبر) بگو: کالا و بهره دنیا‌اندک و سرای واپسین برای آن‌که پرهیزکاری کرده، نیکوتر است و بر شما به‌اندازه رشته هسته خرما ستم نرود».

چنانکه ملاحظه می‌شود آیه فوق و آیات بعد (تا آیه ۸۱) خطاب به منافقین و افراد سست‌ایمانی است که در زمان رسول خدا صدرمیان مسلمین وجود داشتند و در مکّه به ایشان گفته می‌شد نماز به‌پا دارید و زکات بپردازید و خودسازی کنید و صبور باشید و از قتال با مشرکین خودداری کنید ولی آنان می‌گفتند نباید در برابر مخالفینِ خود دست روی دست بگذاریم أمّا همین که در مدینه موقعیّت دفاع و مقابله با دشمنِ مهاجم فرا رسید از مردم ترسیدند و مایل به جهاد نبودند و برای گریز از جهاد بهانه تراشی می‌کردند!.

آیه دوّم چنین است: ﴿ وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ يَوۡمَ يَأۡتِيهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَكَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَكُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٖ ٤٤ [ابراهیم: ۴۴]. «و هُشدار ده مردمان را از آن روز که عذاب بر ایشان وارد آید، که (در آن هنگام) کسانی که ستم ورزیده‌اند گویند پروردگارا ما را تا مهلتی نزدیک واپس دار تا دعوتت را اجابت نموده و پیامبران را پیروی کنیم (بدیشان گفته شود) آیا شما نبودید که پیش از این سوگند یاد می‌کردید که شما را زوال (و انتقال از دنیا به سرای آخرت) نباشد؟!».

چنانکه ملاحظه می‌کنید این آیه صریحاً مربوط به قیامت است و ربطی به منکرین و مخالفین مهدی ندارد، ثانیاً مکّی است و قبل از سوره نساء نازل گردیده أمّا عیّاشی خرافی کم‌سواد می‌گوید چون به آن‌ها گفته شد با امام حسین÷جهاد کنید گفتند خدایا جهاد را تا زمان قائم به تأخیر بینداز !! از عیّاشی و امثال او باید پرسید: در آیه «تبعیّت از رُسُل» آمده، مگر شما «مهدی» را از «رُسُل» می‌دانید که چنین آیاتی را در مورد او دانسته‌اید؟! أفَلاتَعقِلون؟

دیگر آنکه در آیه ۷۷ سوره نساء نیز کلمات «قِیلَ» و «کُتِبَ» و «قالُوا» فعل ماضی است و نمی‌تواند مربوط به امام حسین باشد أمّا عیّاشی با تغافل از این موضوع می‌گوید آیه مربوط به آینده (بعد از نزول آیه و بعد از زمان رسول خدا) و مربوط به مردم زمان سیّد الشّهداء÷است!! متأسفانه رُواتِ عیّاشی با قرآن بازی کرده و دروغ خود را به حضرت باقر÷بسته‌اند گویا به نظر ایشان حضرت باقر العلوم÷عربی نمی‌دانسته است!.

×۴۰- دشمن قرآن «علیّ بن أبی‌حمزه بطائنی [۲۳۲]» که واقفی بوده و أئمّه پس از حضرت کاظم را قبول نداشته روایتی نقل کرده که دلالت بر تحریف قرآن دارد!! زیرا می‌گوید مهدی با مردم بر کتابی جدید ؟! بیعت می‌کند!! (یُبایِعُ النَّاسَ عَلَى كِتابٍ جَدِیدٍ!!).

×۴۲- روایتی است از ضعفا و کذّابین.

×۴۴- عدّه‌ای از ضعفا و مجاهیل روایتی گفته‌اند که مربوط است به دوره ابومسلم خراسانی!.

بسیاری از روایات این باب أمر به سکوت و نشستن در خانه و عدم مشارکت در قیام عَلَیهِ حُکّامِ جائر است!! مجلسی تعدادی از روایات کلینی را آورده که چون در کتاب «بُت شکن» یا «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» مورد بررسی قرار گرفته، در اینجا تکرار نمی‌کنیم، خصوصاً چون در حدیث ۵۳ و ۵۷ با آیه ۷۱ سوره اسراء بازی کرده‌اند لازم است به صفحه ۲۹۲ و ۳۹۲ و ۶۵۶ کتاب «بت شکن» مراجعه شود.

×۵۸- این حدیث از جمله احادیثی است که به نفع حکومت زمان ما نیست زیرا می‌گوید: «كُلُّ رایَةٍ تُرفَعُ قَبلَ قِیامِ القائِمِ ÷ فَصاحِبُها طاغُوتٌ یُعبَدُ مِن دُونِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ»«هر پرچمی که قبل از قیام مهدی برافراشته شود صاحب آن طاغوتی است که غیرازخدا مورد عبادت قرار می‌گیرد»!!. مسؤولین مملکت ما باید فکری به حال این روایات بکنند!.

×۵۹- حدیث بسیار مفتضح و معروف «لوح» است که نیازی به بررسی مجدّد ندارد. به کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» (ص ۱۶۷ به بعد) و تحریر دوّمِ کتاب «بت‌شکن» (ص ۸۰۸ به بعد) و کتاب شریف «معرفة الحدیث» محمّد باقر بهبودی (ص ۱۰۹) مراجعه شود.

×۶۳- جملاتی است از نهج البلاغه که أبداً مربوط به مهدی نیست زیرا حضرت أمیر المؤمنین÷در خُطَب بسیاری أصحابش را به جهاد ترغیب فرموده و ثانیاً دو فرزند بزرگوارش حضرات حسنین إ نیز قیامِ بالسّیف نمودند. بلکه حدّ أکثر دلالت این جملات آن است که آن‌حضرت از قیام ناسنجیده و شتاب در أمور نهی فرموده و هیچ ارتباطی به مهدی (= پسر حضرت عسکری) ندارد. باید گفت الغَرِیقُ یَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشِیشٍ!.

×۷۶- عدّه‌ای از ضعفا که برخی از آن‌ها از جمله «علیّ بن أبی‌حمزة البطائنی» أئمّه پس از حضرت کاظم÷را قبول نداشتند درباره آیه ۱۵۸ سوره مبارکه أنعام به حضرت صادق÷افترا بسته‌اند که فرموده مقصود از آن، خروج و قیام مهدی است!! ما آیه منظور را با عنایت به آیه ۲۱۰ سوره بقره و آیه ۳۳ سوره نحل و آیات قبل از آیه ۱۵۸ از نظر خوانندگان می‌گذرانیم: ﴿ هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ يَأۡتِيَ رَبُّكَ أَوۡ يَأۡتِيَ بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَۗ يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ [الأنعام: ۱۵۸]. «آیا (مشرکان) توقّع و انتظاری ندارند جُز اینکه فرشتگان نزدشان آیند و یا (أمر عذابِ) پروردگارت بیاید و یا برخی از آیات پروردگارت (که نشانه حتمی رستاخیز است به ظهور) آید (بدانید) روزی که برخی از آیات پروردگارت (به ظهور) آید دیگر ایمان کسی که پیش از آن، ایمان نیاورده و یا با ایمانش (کردار) خیری حاصل نکرده، سود نبخشد، (ای پیامبر) بگو در انتطار باشید که ما نیز منتظریم». ملاحظه می‌کنید که خدای متعال فرموده که مشرکین پس از این‌همه آیات و نشانه‌های روشن، ایمان نمی‌آورند و موحّد نشده و به قیامت مؤمن نمی‌شوند و توقّع دارند که فرشتگان یا نشانه‌های قطعی قیامت ظاهر شوند در حالی‌که ایمان اضطراری ارزش ندارد بنابراین ای پیامبر به آن‌ها بگو منتظر باشید تا نتیجه بی‌ایمانی خود را ببینید که ما مؤمنان نیز منتظریم. همچنانکه ملاحظه می‌شود این آیه مکّی هیچ ارتباطی به مهدی ندارد. آیا معقول است که رسول خدا صبه مکّیان بگوید منتظر ظهور مهدی باشید؟! أفلاتَعقلون؟!.

به اصافه اینکه چرا هنگام خروج قائم ایمان نفع ندهد آیا مگر مهدی شما برای دعوت به اسلام قیام نمی‌کند؟ اگر برای دعوت به ایمان و اجرای عدالت قیام می‌کند باید ایمان نفع دهد همچنانکه ایمان به سایر أئمّه و اطاعت از آن‌ها در زمان خودشان بی‌فائده نبود. البتّه از ضعفا و مجروحین حدیثی جُز اینگونه أباطیل انتظار نمی‌رود!.

×۷۷- آخرین حدیث این باب و از قول یکی از مدّعیان وکالت جناب «ابن مهزیار» است که با قصّه‌هایش در صفحات قبل آشنا شده‌ایم. وی می‌گوید امام کاظم÷فرموده هرگاه صاحب شما از خانه ستمگران غائب گردد منتظر فرج باشید!! نویسنده گوید این جواب صحیح نیست زیرا مهدی به قول شما غائب شده و هزار سال است که در خانه هیچ ظالمی نیست ولی فرج حاصل نشده است!! اصولاً «ابن مهزیار» قصّه‌سازِ ماهری نبوده است!.

[۲۲۸] ر.ک. تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۳۰۱. [۲۲۹] ر.ک. کتاب حاضر، ص ۲۰۹ و۲۱۰ [۲۳۰] برای اطّلاع از أحوال او رجوع شود به «عرض اخبار اصول...» ص ۸۰ و ۴۱۶. [۲۳۱] از نشانه‌های بسیار بارز تعصّب، قول مضحک علمای ما درباره آیات ابتدای سوره «عبس» است که می‌گویند خطاب این آیه به پیامبر نیست بلکه خطاب به مردی از «بنی‌امیّه» است که روزی ابن امّ‌مکتوم وارد شد و او خود را جمع کرده مبادا آلایشی از نابینای ژولیده به او برسد و از او کناره جست و روی درهم کشید! خواننده محترم تو خود آیات منظور را مطالعه و قضاوت کن که آیا هیچ مناسبتی دارد که اوّلاً خدا یکی از بنی‌امیّه را مستقیماً مخاطب قرار دهد؟ و به او بفرماید تو چرا کسی را وامی‌گذاری که خشیت داشته و ممکن است تزکیه و هدایت شود و به جای او به کسی می‌پردازی که بی‌نیازی نشان می‌دهد؟!. علمای ما بهانه می‌آورند که پیامبر معصوم است و عتاب با «عصمت» مناسبت ندارد در حالی‌که «عصمت» در غیرابلاغ وحی و شریعت و إعلام احکام، دلیل قرآنی ندارد (درباره «عصمت» رجوع شود به تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۳۲۰ تا ۳۲۲) بنابراین این ماجری ربطی به «عصمت» به معنایی که گفتیم ندارد و مربوط به انتخاب پیامبر است بین یکی از بزرگان قریش برای تبلیغ و ابن امّ مکتوم که ایمان آورده بود. ثانیاً: نیّت پیامبر کاملاً خیر بود و قصد جلب و جذب یکی از بزرگان را داشته که اسلام آوردنش بر سایرین نیز تاثیر می‌گذاشت و پیامبر از نگرانی فوت شدن یک فرصت مناسب، روی درهم کشیده که این امر منافی عصمت نیست. (فلاتجاهل). ثالثاً: ابن امّ‌مکتوم نابینا بود و درهم رفتگی چهره پیامبر را نمی‌دید. بنابراین این حالت طبیعی و غیرارادی پیامبر او را آزرده نمی‌ساخت که این نیز با خُلقِ عظیم و نرمخویی پیامبر مساسی ندارد. رابعاً: عتاب به پیامبران منحصر به آیات فوق نیست که با اصرار بر انصراف آیه از پیامبر، مشکل شما حلّ شود و قولِ بلادلیل شما بر کرسی بنشیند!. [۲۳۲] برای اطّلاع از احوال او رجوع شود به «عرض اخبار اصول...» صفحه ۱۳۳ و ۱۶۵.