۳۱- سِیَرُهُ وأخلاقُهُ وعَدَدُ أصحابِهِ وخَصائِصُ زمانِهِ وأحوالُ أصحابِه
باید دانست که در اسلام فقط کتاب خدا و سنّت رسول خدا صواجب الاتّباع است و ما در اسلام چیزی به نام «سنّة الإمام» نداریم و أئمّه خود تابع سنّت پیامبر صبودهاند. خدای تعالی فرموده: ﴿ لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ ﴾ [الأحزاب: ۲۱]. «هرآینه شما را در (کردار و گفتار) پیامبر خدا نمونهای نیکو و پسندیده است برای کسی که به خداوند و(رستگاری) روز واپسین امید میدارد». و فرموده: ﴿ مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ ﴾[النّساء: ۸۰]. «هرکه از رسول (خدا) پیروی میکند بیگمان خدای را اطاعت کرده است».و حضرت علی÷نیز درباره «سنّت» در اسلام فرموده: «اَلسُّنَّةُ ما سَنَّ رَسُولُ اللهِ جوَالبِدعَةُ ما أُحدِثَ بَعدَهُ»«سنّت همان است که رسول خدا مقررّ داشته و بدعت آن است که بعد از او پیدا شده است» [۲۴۸]. و نیز فرموده: «نَظَرتُ إلى كِتابِ اللهِ وَما وَضَعَ لَنا وَأمَرَنا بِالحُكمِ بِهِ فَاتَّبَعتُهُ وَما استَنَّ النَّبِیُّص فَافتَدَیتُهُ»«به کتاب خدا نظر کردم و به آنچه برای ما مقرّر داشته وما را به حُکم کردن به آن فرمان داده، پیروی و متابعت نمودم و به آنچه که پیامبر جسنّت قرار داده، اقتداء کردم» [۲۴۹]و از رسول خدا صمروی است که: «أیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا اللهَ مامِن شَئٍ یُقرِّبُكُم مِنَ الجَنَّةِ وَیُباعِدُكُم مِنَ النّارِ إلا وَقَد نَهَیتُكُم عَنهُ وَأمَرتُكُم بِهِ»«ای مردم از خدا پروا بدارید، چیزی که شما را به بهشت نزیک و از آتش دوزخ دور گرداند، نبوده مگر آنکه شما را از آن نهی و یا به آن أمر کردهام» [۲۵۰]. أمیر المؤمنین÷نیز درباره آیه ۵۹ سوره نساء فرموده: «الرَّدُّ إلى الله الأخذُ بِمُحكَمِ كِتابِهِ وَ الرَّدُّ إلى الرَّسُولِ الأخذُ بِسُنَّتِهِ الجامِعَةِ غَیرِ الـمُفَرِّقَةِ» [۲۵۱]. و «فَرَدُّهُ إلَى اللهِ أن نَحكُمَ بِكِتابِهِ وَرَدُّهُ إلى الرَّسُولِ أن نَأخُذَ بِسُنَّتِهِ» [۲۵۲]. یعنی: «بازگرداندن به خدا، گرفتن حکم إلهی از آیات محکم کتاب اوست و بازگرداندن به رسول، گرفتن حُکم از سنّت مورد اتّفاق پیامبر است که اختلافی در آن نیست».
اگر بخواهیم آثاری که در این مورد، وارد شده، بیاوریم، سخن به درازا میانجامد. از أئمّه نیز أحادیث زیادی هست که فرمودهاند آنچه از ما به شما میرسد باید موافق کتاب خدا بوده و مخالف کتاب خدا و سُنَّت پیامبر صنباشد. بنابراین چنانکه گفتیم فقط سنّت و سیره رسول خدا واجب الاتّباع است ولاغیر.
پس از این تذکّر، لازم است بدانیم که در این باب مسائل ضدّ و نقیض برای مهدی نقل کردهاند! مثلاً در خبر دوّم «بطائنیِ» واقفی میگوید: حضرت صادق و کاظم إفرمودهاند: اگر قائم قیام کند به سه چیز حکم میکند که أحدی [۲۵۳]بدان حکم نکرده است: پیرمرد زناکار را میکشد، «مانع الزّکاة» را میکشد و ارث برادر را به برادر دینی که در عالم أشباح و أرواح برادر بودهاند (؟! الـمعنی فی بطن الشّاعر) میدهد!! درصورتی که خدا فرموده: ﴿ وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ﴾[المائدة: ۴۴]. «و هرکه بدانچه خداوند نازل کرده، حُکم نکند، پس ایشان کافراند (ظالماند، فاسقاند)».[المائدة: ۴۴ و ۴۵ و ۴۷]. ملاحظه میکنید که مهدی را تابع کتاب و سنّت نمیدانند! چون پرداختن به یکایک ۲۱۴ حدیث خرافی این باب جُز تضییع وقت نخواهد بود لذا اختصاراً نمونههایی از أحادیث آن را میآوریم و خواننده خود درباره سایر أحادیث میتواند قضاوت کند و یا به ابواب قبل مراجعه نماید.
×۴- همان حدیث هفتم کتاب شریف [شاهراه اتّحاد: ص ۲۰۰ تا ۲۱۳] است که کذب بودنش روشن و ثابت است و در اینجا مطالب کتاب مذکور را تکرار نمیکنیم. (مراجعه شود).
×۵- سه نفر از مجاهیل به نام «محمّد بن احمد الهمدانی» و «عبّاس بن عبدالله» و «محمّد بن ابراهیم» میگویند که در معراج، خدا علاوه بر رسول خود دوازده حجّت معیّن فرمود که این برخلاف قرآن [النّساء: ۱۶۵] است که فرموده پس از رسولان حجّتی نیست! در قسمتی از حدیث گوید که چون دوازدهمی به خلافت برسد زمین را از دشمنان خدا پاک کرده و همه را بر توحید گرد میآورد! که این دروغ مخالف قرآن است که فرموده تا قیامت یهود و نصاری باقی خواهند بود. [المائدة: ۱۴ و ۶۴].
×۶ و ۱۴ و ۵۷ و ۱۲۹ و ۱۶۸- به حضرت رضا÷افترا بستهاند که فرموده چون قائم قیام کند ذریّه قاتلین حسین÷را میکُشَد چون آنها به کار آبائشان راضی هستند!! درصورتی که هیچکس را -أعمّ از شیعه و سنی- نمیتوان یافت که به قتل حضرت سیّدالشّداء راضی باشد و بسیاری از علمای غیرشیعه از قبیل عباس محمود العقّاد و..... در تجلیل از آن حضرت کتاب نوشتهاند و همه مسلمین قتل آنحضرت را کاری نادرست میدانند و به آن راضی نیستند. در آخر حدیث میگوید قائم کارش را با قطع دستان «بنیشیبه» ـ که هزار و سیصد سال قبل، کلیددار کعبه بودهاند و همه خاک شدهاند و اثری از آثارشان نیست ـ شروع میکند!! در جعل اینگونه أحادیث، کینههای میان قبائل نیز دخیل بوده است.
×۸- حدیثی ضعیف السّند است که به منظور دمیدن در آتش تفرقه سؤال و جوابی بین «أبوحنیفه» و حضرت صادق÷ترتیب دادهاند و در نتیجه به حضرت صادق÷افترا بستهاند که از «أبیحنیفه» پرسیده سرزمینی که در آیه ۱۸ سوره «سبا» به آن اشاره شده کدام سرزمین است!! او جواب داده: گمان دارم که آن سرزمین بین مکّه و مدینه است!! در حالیکه کمسوادتر از او میداند که سرزمین منظور، در جنوب غربیِ عربستان واقع و موسوم به یمن است که سیل ویرانگر سدّ «مأرِب» در آنجا جاری شد [۲۵۴]. جالبتر اینکه امام÷نیز نفرموده: خیر، سرزمین مذکور در یمن است بلکه گفته منظور از آیه این است که در آن سرزمین با قائم ما در أمنیّت و آسایش سیر و سیاحت کنید [۲۵۵]!! (شاید خواستهاند امام را ناآشنا به قرآن معرّفی کنند!) سپس امام÷از أبیحنیفه پرسیده: در آیه: ﴿ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗا ﴾[آلعمران: ۹۷]. «و هرکه بدان درآید، در أمان است».منظور کدام سرزمین است؟ او جواب داده، کعبه. حضرت صادق÷پرسیده: آیا میدانی که حجّاج بن یوسف در آنجا منجنیق گذاشت و عبدالله بن زبیر را در کعبه کشت؟ آیا او در آنجا در أمان بود؟ أبوحنیفه ساکت ماند!! و هنگامیکه أبوحنیفه از محضر امام خارج شد آنحضرت فرمود مقصود آیه، کسانی است که با قائم بیعت کنند و در سلک یاران او درآیند. آنها در أمن و أمان خواهند بود!! باز هم تکرار میکنیم که کمسوادتر از أبیحنیفه میداند که آیه مذکور انشاء است به صورت خبر و أمنیّت مذکور درآیه، تکوینی و طبیعی نیست بلکه أمنیّت تقنینی و تشریعی است که اگر کسی از غیرأهالی حرم مستحقّ حدّ شرعی باشد و به منطقه حرام پناهنده شود بر او حدّ جاری نمیشود تا از آنجا خارج شود. و به همین سبب گفته شده با مستحقِّ حَدّ، معاشرت و معامله نشود و به او غذا نرسانند تا ناچار به خروج شود. و هر عاقلی میداند که ضمیر «هاء» در کمله ﴿ دَخَلَهُ ﴾راجع است به ﴿ أَوَّلَ بَيۡتٖ ﴾در آیه ۹۶ و این مطلبی است روشن که بر کمتراز أبوحنیفه پوشیده نیست تا چه رسد به او یا حضرت صادق÷!! شما را به خدا ملاحظه کنید که جاعلینِ جاهل یا مُغرض چه بر سر اسلام و قرآن و بزرگان اسلام آودرهاند؟! باید گفت ألا لَعنَةُ اللهِ عَلَی الكاذِبِین.
×۹ و ۱۷۷- حدیثی است ضعیف السّند و بیاعتبار که به حضرت باقر العلوم÷تهمت زده که فرمود: چون قائم ما قیام کند «حُمیراء» (لقب أمّ المؤمنین عائشه)را -که خدا در سوره نور هفت آیه در دفاع از او نازل فرموده [۲۵۶]- از خاک بیرون میآورد و بر او حدّ قذف جاری میکند تا انتقام دختر رسول خدا صحضرت فاطمه را از او بگیرد؟!! راوی میپرسد: چرا او را حدّ میزند؟ امام فرمود: برای تهمتی که عائشه به أمّ ابراهیم (یکی از همسران پیامبر) زده بود. راوی میپرسد چرا خدا این حدّ را تا زمان قائم به تأخیرانداخته؟ امام فرمود: برای اینکه محمّد صرحمت بود و قائم نقمت و عذاب است!! (بَعَثَ القائِمَ نَقمَةً!).
بدان که چون خرافییّن و تفرقهجویان دیدهاند که چندین آیه قرآن در دفاع از عائشه در قرآن کریم آمده -چنانکه در کتب معتبر سیره و تفسیر مذکور است- بر ایشان ناگوار بوده و لذا به جای آن قصّهای بافتهاند که عائشه به پیامبر صعرض کرد که ابراهیم فرزند تو نیست بلکه از فلانی است!! پیامبر نیز به حضرت علی÷دستور داد که برو او را بکُش(؟!! چگونه ممکن است رسول خدا بدون تحقیق و به صرف ادّعا، فرمان قتل متّهم را بدهد؟) حضرت علی به منظور قتل آن مرد رفت و او نیز گریخت و به بالای نخلی پناه برد و حضرت علی÷از پایین درخت مشاهده کرد که او فاقد عضو تناسلی است و بدین ترتیب دروغگویی عائشه آشکار شد!!!.
أوّلاً: این قصّه دربرابرأخبار شأن نزول آیات ۱۱ تا ۱۷ سوره نور که درکتب معتبر مذکور است، اعتباری ندارد. ثانیاً گیریم که عائشه به مادر ابراهیم تهمت زده بود این به حضرت فاطمه مربوط نیست، پس چرا حدیث میگوید برای فاطمه انتقام میگیرد؟ أفلاتعقلون؟ ثالثاً: مگر شما مدّعی نیستید که طریقت أئمّه همان طریقت و سنّت واقعی و ناب رسول خدا است پس چرا در مورد قائم به این أصل مقیّد نیستید و گاهی میگویید او به غیر سنّت پیامبر حکم میکند (مانند حدیث ۲۱ تا ۲۵ همین باب) و گاهی میگویید پیامبر، رحمت بود و قائم زحمت و نَقمَت است!! خدا أمّت ما را بیدار کند و از اینگونه کتب و روایات نجات دهد. آمینَ یا رَبَّ العالـَمین.
البتّه ناگفته نماند که این قصّه با اتّکاء به مسأله «رجعت» بافته شده است! باید به جاعلین اینگونه روایات گفت رجعت و بازگشت به دنیا قبل از قیامت، مخالف بسیاری از آیات قرآن کریم است، از آنجمله میفرماید: ﴿ ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ ١٦ ﴾[المؤمنون: ۱۵-۱۶]. «سپس همانا شما مردگاناید، سپس همانا شما روز رستاخیز برانگیخته میشوید».با توجّه به آیات قبل که تمام مراحل خلقت انسان (قبل از تولّد تا قیامت) را یک به یک تبیین فرموده لذا نمیتوان گفت که از ذکر زنده شدنِ قبل از قیامت و پس از مرگ و انتقال به عالم برزخ (= رجعت) صرف نظر فرموده است!! به اضافه اینکه در هیچ مرحله از مراحل خلقت و رشد انسان رجوع به مرحله ما قبل میسور نیست پس بدون دلیل متقن نمیتوان گفت که پس از ورود به عالم برزخ که ما بعدِ مرحله دنیاست به دنیا رجعتی خواهد بود که مرحله قبل از برزخ است! (فلاتجاهل) و نیز فرموده: ﴿ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٠٠ ﴾[المؤمنون: ۹۹-۱۰۰]. «تا چون یکی از ایشان را مرگ فرارسد گوید: پروردگارا مرا بازگردانید، باشد که در آنچه (از فرصتها که) وا نهادهام، کردار نیک و شایسته به جای آرم، نه چنین است (بلکه این فقط) سخنی است که او گوینده (و مدّعی)آن است [۲۵۷]و فرارویشان (عالم) برزح است تا روزی که برانگیخته شوند».و در آیه بعد بلافاصله نفخ صور وقیامت بیان شده وذکری ازرجوع به دنیا قبل از قیامت نیست، زیرا بین مرگ أوّل و قیامت فقط برزخ است ولاغیر. وفرموده: ﴿ أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٠ ﴾[الصّافّات: ۵۸-۶۰]. «(آنگاه در بهشت از شادمانی گویند:) پس آیا ما دیگر نمیمیریم؟ مگر همان مُردنِ نخستینمان (که گذشت) و ما از عذاب شوندگان نیستیم؟ براستی که اینهمان رستگاری و کامیابی بزرگ است». با توجّه به آیات قبل، معلوم میشود که بهشتیان از اینکه قبل از دخول در بهشت فقط یک بار مرگ را چشیدهاند و دیگر مرگ نخواهند داشت اظهار شادمانی میکنند در حالیکه اگر رجعتی در کار بود ایشان در بهشت، یک بار مرگ نمیگفتند، چنانکه قرآن درباره أهل بهشت فرموده: ﴿ لَا يَذُوقُونَ فِيهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰ ﴾[الدُّخان: ۵۶]. «آنجا مرگ را نچشند مگر همان یک مرگ [۲۵۸] نخستین را (که در دنیا چشیدند)» و فرموده: ﴿ إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمۡ تَخۡتَصِمُونَ ٣١ ﴾[الزُّمَر: ۳۰-۳۱]. «(ای پیامبر) همانا تو میمیری و ایشان نیز میمیرند سپس شما به روز رستاخیز نزد پروردگارتان ستیزه میکنید». ونیز فرموده: ﴿ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَى ٱلنَّارِ فَقَالُواْ يَٰلَيۡتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بَِٔايَٰتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢٧ بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخۡفُونَ مِن قَبۡلُ ﴾[الأنعام: ۲۷-۲۸]. «و اگر بنگری (به روز رستاخیز کافران را که) بر آتش دوزخ بداشتهاند و گویند ای کاش (به دنیا) بازگردانده میشدیم و آیا پروردگارمان را دروغ نشمرده و از مؤمنان میشدیم (نه چنین خواهد شد) بلکه آنچه پیش از این پوشیده میداشتند (اینک) بر آنان آشکار گردیده». و نیز درباره بدکاران فرموده: ﴿ وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ٩٥ ﴾[الأنبیاء: ۹۵]. «و بر (مردمِ) آبادیهایی که هلاک کردهایم حرام است که (به دنیا بازگردند) آنها باز نمیگردند». و فرموده: ﴿ أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَيۡهِمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ٣١ ﴾[یس: ۳۱] [۲۵۹]. «آیا ندیدهاند که پیش از ایشان (مردم ) روزگاران (پیشین) را هلاک کردهایم و همانا آنان (به دنیا و) به سوی ایشان باز نمیگردند؟». و فرموده: ﴿ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ تَوۡصِيَةٗ وَلَآ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ يَرۡجِعُونَ ٥٠ ﴾[یس: ۵۰ ـ به آیه ۴۹ و ۵۱ نیز توجّه شود]. «(در آن هنگام) نه وصیّتی توانند کرد و نه به سوی أهل خویش باز میگردند». بنابراین «رجعت» از بیخ و بن دروغ و ساخته جاعلینِ کذّاب است!.
متأسّفانه درمورد آیه ۹۵ سوره أنبیاء عوامفریبی کردهاند و آیهای را که به وضوح تمام ضدّ رجعت است باکمال پررویی دالّ بر رجعت شمردهاند!! مثلاً «ابن ابیعمیرِ» بیاعتبار و «ابن سنان» کذّاب ضعیف، امام را ناآشنا به قرآن معرّفی کرده و به حضرات صادِقَین إافترا بستهاند که فرمودند این آیه بزرگترین دلیلی بر رجعت است!! زیرا تمام مسلمین قبول دارند که همه مردم بلا استثناء -چه آنها که به عذاب إلهی هلاک شدهاند و چه غیر ایشان- در قیامت باز میگردند أمّا آیه فوق فرموده: اهالی آبادیهایی که به عذاب إلهی هلاک شدهاند، بازنمیگردند پس سایرین باز میگردند و این دلیل بر رجعت است!! [بحار الأنوار: ج۵۳، ص ۵۲، حدیث ۲۹، به نقل از تفسیر خرافی «علیّ بن ابراهیم»].
أوّلاً: لابد میدانید که قرآن فقط یک آیه نیست بلکه باید به سایر آیات مربوط به موضوع نیز توجّه داشت، چنانکه ما نیز سایر آیات مربوطه را آوردهایم.
ثانیاً: پرواضح است که آیه به صورت عرفی که عوام و خواصّ میفهمند بیان شده و هرعاقل منصفی که نخواهد عقیدهای از پیش تعیین شده را بر آیه تحمیل کند، مفهوم آیه را به وضوح تمام میفهمد. همچنانکه تاکنون در فهم آیه ۱۵۱ سوره انعام اختلافی نبوده است! (فلاتجاهل) ما آیه منظور را ذکر میکنیم تا خواننده حقّجو خود قضاوت کند:
خدا فرموده: ای پیامبر به مکّیان بگو شهود خود را بر اینکه خدا این چیزها (که در آیات قبل ذکر آن گذشت) حرام کرده، بیاورید... الخ، سپس در آیه منظور میفرماید: ﴿ قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُم......﴾[الأنعام: ۱۵۱] [۲۶۰]. «(ای پیامبر) بگو بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام فرموده بخوانم (که عبارت است از ) اینکه چیزی را شریک او نیاورید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندان خود را مکشید...». آیا تاکنون هیچ عاقلی گفته است که آیه شریفه فرموده حرام است که برای خدا شریک نیاورید و فرزندانتان را نکشید و نفسی را که خدا قتلش را حرام کرده، نکشید و....الخ؟!!! و یا درباره آیه: ﴿ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُكَ......﴾[الأعراف: ۱۲]. «(خداوند) فرمود هنگامیکه تو را فرمان دادم چه چیز تو را بازداشت که سجده نکنی» [۲۶۱]. آیا تاکنون هیچ عاقلی گفته که خدا ابلیس را برای سجده کردن مؤاخذه فرمود؟!! طبعاً مفهوم واضح آیه ۹۵ سوره أنبیاء نیز این است که هلاک شدگان بازگشت و رجعتی ندارند (چنانکه در آیه ۹۳ نیز فرموده: ﴿ كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَ ﴾[الأعراف: ۹۳]. «همگی به سوی ما باز میگردند»). و البتّه چون اثبات شئ نفی ما عدا نمیکند از سایر آیات قرآن فهمیده میشود که نیکان نیز باز نمیگردند و قرآن به هیچ وجه در مقام جدا کردن هلاک شدگان از غیر ایشان نیست. (فلاتجاهل).
ثالثاً: آیه ۹۵ سوره انبیاء به زیان مسأله رجعت است زیرا بنا به عقیده معتقدین به رجعت، کسانی به دنیا رجعت میکنند که مراتب بالای ایمان و کفر را حائز باشند بنابراین لازمه رجعتِ مثلا حضرت موسی÷این است که فرعون نیز بازگردد. در حالیکه فرعون و نزدیکانش در زمره هلاک شدگاناند [الأنفال: ۵۴]. که بنا به روایت فوق، رجعت ندارند!! و اگر بگویی رجعت مخصوص أمّت است و لاغیر! میپرسیم به چه حکمتی است که به قول شما ابوبکر و عمر رجعت میکنند ولی نمرود و فرعون رجعت نمیکنند؟!!.
بنا به نقل مجسلسی (بحار، ج۵۳، ص ۱۲۸) شیخ صدوق – که در استفاده از نعمت عقل بسیار کاهل بوده – برخی از آیات قرآن را که دلالت بر قدرت بیمنتهی و نامحدود خدا دارد دلیل بر رجعت گرفته!! از جمله درباره آیه: ﴿ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡيَٰهُمۡ...﴾[البقرة: ۲۴۳]. «آیا (ماجرای) کسانی را که هزاران تن بوده و از بیم مرگ از خانه و کاشانه خویش برون آمدند، ننگریستی که خداوند بدیشان فرمود بمیرید (آنان بمردند) پس آنگاه خدایشان زنده ساخت». و آیه: ﴿ أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمۡ يَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجۡعَلَكَ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ كَيۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٥٩ ﴾[البقرة: ۲۵۹]. «یا مانند آن کسیکه بردهکدهای گذشت که سقفها و دیوارهایش برهم فرو ریخته بود (با خود) گفت خداوند چگونه (أهل) این (دهکده) را پس از مرگشان زنده میکند؟ پس خداوند او را به مدّت صد سال میراند سپس برانگیخت (و زنده ساخت) و فرمود: تا چند درنگ کردی؟ گفت: یک روز و یا بخشی از روز را. فرمود: بلکه صد سال است که (بدین حالت) درنگ کردهای پس (اینک) به خوراک و نوشیدنیات بنگر که دگرگون نشده و به ستور خویش بنگر (که حتّی استخوآنهایش فرسوده و فرتوت گشته و چنین کردیم) تا تو را برای مردمان نشانه و آیتی (بر رستاخیز) قرار دهیم و بنگر استخوآنها(ی ستور) را که چگونه فراهم میآوریم و سپس گوشت بر آنها میپوشانیم و آنگاه که (زنده گشتن مردگان) بر او آشکار گشت گفت میدانم که همانا خداوند بر هر چیزی بسیار تواناست». و آیه: ﴿ وَإِذۡ قُلۡتُمۡ يَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡكُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٥ ثُمَّ بَعَثۡنَٰكُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٥٦ ﴾[البقرة: ۵۵-۵۶]. «و (یاد کنید) که به موسی گفتید هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا اینکه خدای را آشکارا ببینیم و در حالیکه مینگریستید صاعقهای شما را فراگرفت (و مردید) آنگاه خداوند شما را پس از مرگتان برانگیخت (و زنده ساخت) باشد که سپاس بگذارید». گفته، این آیات مُثبِتِ رجعت است!! در حالیکه أظهَرُ مِنَ الشَّمس است که آیات فوق و آیه ۲۶۰ سوره بقره و زنده شدن مردگان به دعای حضرت عیسی [۲۶۲]بر امکان زنده شدنِ مردگان – أعمّ از حیوان و انسان – و توانایی خدا بر این کار دلالت داشته و دلیلی بر حقّانیت معاد است و إلا أحدی از مسلمین نگفته که خدا بر زنده کردن مردگان قبل از قیامت توانا نیست و یا این کار قبل از قیامت محال است تا با ذکر آیات فوق ادّعای او را ردّ کنیم بلکه بحث ما درباره یک أصل اعتقادی با عنوان «رجعت در زمان مهدی» است که نه تنها دلیل شرعی بر آن نداریم بلکه دلائلی – چنانکه گذشت – بر ضدّ آن داریم! علاوه بر اینکه آیات فوق معجزه و أمری استثنایی است که قاعده و أصل را نقض نمیکنند و بحث ما بر سر قاعده و أصل است نه معجزات و استثناءات. (فلاتجاهل) همچنانکه خداوند رسول خدا صو حضرت موسی یا یحیی یا نوح یا لوط یا یونس را نمیراند و دوباره زنده نکرد با اینکه بر این کار قادر بود. این کار منحصر به «عُزَیر» است و آن را به سایرین نمیتوان نسبت داد. همچنین است زنده شدن مرکب وی و ماجرای زنده شدن کسانیکه به صاعقه مردند و یا زنده شدن پرندگان حضرت ابراهیم÷همچنانکه نمیگوییم رسول خدا صدر آتش رفت و سالم بیرون آمد چون ابراهیم در آتش رفت و گزندی به او نرسید. (فلاتجاهل).
البتّه شیخ صدوق از باب «اَلغَرِیقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیشٍ» به اصحاب کهف نیز استشهاد کرده و بدون تأمّل و مِن عندی گفته که آنها نیز مرده بودند و تجاهل کرده که قرآن تصریح فرموده که ایشان خفته بودند ﴿ وَهُمۡ رُقُودٞ ﴾در حالیکه اگر اصحاب کهف مرده بودند قرآن نمیفرمود: ﴿ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِ ﴾[الکهف: ۱۸]. «و ایشان را به جانب راست و به جانب چپ میگرداندیم». ثانیاً استشهاد او به آیه ۵۲ سوره یس بیوجه است زیرا آنها در قیامت و پس از نفخ صور میگویند: «که ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟». در حالیکه در آیه منظور، تصریح شده آنها خفته بودند و این لفظ در مقابل بیدار «ایقاظ» [۲۶۳]قرار گرفته که قویترین قرینه است و هم از پهلویی به پهلوی دیگر غلتیدن آمده که به هیچ وجه با مرگ تناسب ندارد. به عبارت دیگر اگر هر به خود آمدنی -چه از خواب، چه ازمرگ- بیداری باشد، هر از بیخود شدنی، از جمله خواب یا بیهوشی مرگ نیست تا بگوییم چون در قیامت، مردگانِ زنده شده، میگویند چه کسی مارا ازخوابگاهمان برانگیخت پس خوابیده را هم مرده میتوان گفت!! (فَلاتَجاهل). بنابراین ادّعای شیخ صدوق درباره اصحاب کهف وجهی ندارد و باطل است. أمّا پیش از خاتمه بحث چون از عوامفریبی آخوندها اطّلاع دارم لازم میدانم تذکّر واضح را نیز ذکر کنم که اگر گفته شده «اَلنَّومُ أخُو المَوتِ» «خواب برادر مرگ است» توجّه به مشابهتهای خواب یا بیهوشی با مرگ است. یکی از آن تشابهات بیخبری از وقایع أطراف خود است زیرا هم میّت و هم شخصِ خوابیده یا بیهوش از أطراف خود خبر ندارد و ما منکر این موضوع نیستیم. بنابراین اگر کسی در مورد بیخبریِ أمواتِ والا مقام از أمورِ پس از مرگشان به بیخبریِ أصحاب کهف -که از بندگانِ والامقام خدا بودهاند- از وقایعِ مدّتِ خوابشان، استناد کند، سخن نابجایی نگفته است أمّا در بحث «رجعت» نمیتوان این آیه را دستاویز قرار داد زیرا فرد خوابیده با بیهوش گرچه از چیزی با خبر نیست ولی هنوز دنیای فانی را ترک نکرده و به عالم بعد از این دنیا نرفته و مشمول آیه: ﴿ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ﴾[المؤمنون: ۱۰۰]. «و فرارویشان برزخی است تا روزیکه (در قیامت) برانگیخته میشوند». نمیباشند و طبعاً به خودآمدن و بیدارشدنِ او غیراز «رجعت و زندهشدنِ» کسانی است که دنیای فانی را ترک کرده و به عالم برزخ وارد شدهاند که به تصریح قرآن تا قبلازقیامت بهدنیا بازنمیگردند والبتّه دراینموضوع چند استنثاء ازجمله «عُزَیر»÷و یا أصحاب موسی÷این قاعده را نقض نمیکند. (فَلاتَجاهل). در مورد آیه ۱۱ سوره غافر(مؤمن) نیز به تفسیر زمخشری و صفحه ۶۵و۶۶ کتاب حاضر مراجعه شود.
درباره رجعت، مرحوم «عبدالوهّات فرید تُنکابنی» کتابی به نام «اسلام و رجعت» تألیف کرده که مطالعه آن لازم است و ما با اینحال نزار بیش از این، مسأله رجعت را تفصیل نمیدهیم [۲۶۴].
×۱۰- درباره این حدیث و آیاتیکه در آن آمده به باب «الآیات الـمُأوَّلَّة بقیام القائم»در کتاب حاضر مراجعه شود.
×۱۱- میگوید در زمان قائم درندگان باچرندگان صلح میکنند (= اِصطَلَحَتِ السِّباعُ وَالبَهائِم!!) یعنی گرگ به گوسفند کاری ندارد بلکه روزه میگیرد ویا گیاهخوار میشود!!.
×۱۳- «محمّد بن جمهور» که بسیار ضعیف است از حضرت صادق روایت کرده که چون قائم قیام کند انتقام ما را از ایشان میگیرد! باید پرسید مگر مردم معاصرقائم به أئمّه ظلمی کردهاند که او انتقام أئمّه را از آنها میگیرد؟!.
×۱۸ و ۱۰۱- مجهولی از قول کذّابی مدّعی است که حضرت صادق÷فرمود: ظهور مهدی بر عرب سخت است! پرسیدم: آن سختی چیست؟ فرمود: سر بُریدن (= الذّبح)! گفتم: مگر به سیره علیّ بن أبیطالب عمل نمیکند؟ فرمود: علی به آنچه در جفر أبیَض بود عمل میکرد (میپرسیم مگر علی به چیزی غیراز قرآن و سُنَّتِ پیامبر عمل میکرد؟) که بنابر خودداری بود ولی قائم طبق جفر أحمَر عمل میکند که سربُریدن است!! درباره جفر ضرور است که مراجعه شود به «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (باب۹۸، ص ۵۱۲ تا ۵۲۱ و باب۱۱۹، ص ۵۵۹ تا ۵۶۷).
×۱۹- عدّهای از ضُعفا ادّعا کردهاند که حضرت باقر العلوم÷فرموده عصای موسی÷نزد ماست و مانند زمانی که از درخت کنده شده، سبز است!! این عصا برای قائم ما آماده شده. این عصا حرف میزند و چون دو لب خود را باز میکند یکی از لبها بر زمین و دیگری به سقف میرسد و فاصله دو لب از یکدیگر، چهل ذراع است (در حالیکه فاصله بین کف و سقف أصولاً چهل ذراع نیست!) باید پرسید آیا این معارف أهل بیت که همواره به آن مباهات میکنید؟!.
×۲۰- درباره این حدیث که منقول از ضُعَفا و کذّابین است رجوع شود به «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (باب ۹۵، ص ۵۰۲ تا ۵۰۹).
×۲۱ تا ۲۵- به شرح حدیث ۱۹ در باب قبل مراجعه شود.
×۲۶- با قرآن بازی کرده است. خداوند فرموده: ﴿ يُعۡرَفُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ بِسِيمَٰهُمۡ فَيُؤۡخَذُ بِٱلنَّوَٰصِي وَٱلۡأَقۡدَامِ ٤١ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٢ هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٤٣ ﴾[الرّحمان: ۴۱-۴۳]. «بزهکاران به نشانی در رخسارشان شناخته شوند، پس موهای پیشانی و پاهایشان گرفته شود (و به دوزخ سرنگون شوند) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ میشمارید؟ اینهمان دوزخی است که بزهکاران دروغ میانگاشتند». ولی این حدیث مدّعی است که حضرت صادق÷فرموده: خدای جبّار محتاج شناختنِ مجرمین که مخلوق او هستند، نمیباشد بلکه آیات درباره قائم است که موی پیشانی و پای کفّار را میگیرد و به ضربت شمشیر ایشان را میزند!.
نویسنده گوید جاعل جاهل پنداشته که حضرت صادق مانند عوام است و قرآن نخوانده و کلمات ﴿ هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ﴾را در آیه ندیده است و نمیداند که در قیامت نشانه رخساره برای شناختنِ خداوند نیست بلکه علامتی است که مُجرمین از مُفلحین متمایز شده و أهل قیامت نیز باآن مجرمینِ بد فرجام را میشناسند. دیگر آنکه گویی خدا این آیات را برای مسلمین زمان محمّد صنازل کرده بلکه برای زمان قائم نازل نموده است! آیا این است معارف معتقدین به مهدی؟!.
×۳۰- در حدیث ۲۹ میگوید مهدی سایه ندارد درصورتی که رسول خدا صمانند سایر افراد بشر سایه داشت و برای ندای آسمانی به آیه ۴ سوره شعراء نیز استشهاد کرده [۲۶۵]و در خبر ۳۰ میگوید با اینکه قائم سِنِّ بسیار زیادی دارد أمّا بسیار قوی است به طوریکه بزرگترین درخت زمین را با دست از ریشه میکند و چون در بین کوهها فریاد زند تخته سنگها کوبیده و خُرد شود!! آیا رُوات کار و کاسبی نداشتهاند که چنین مهملاتی به هم بافتهاند؟!.
×۳۲- به نفع شیعیان نیست زیرا حضرت عسکری÷فرموده چون قائم قیام کند أمر میکند منارهها و مقصورههای مساجد را خراب کنند زیرا این کار بدعت بوده و هیچ پیغمبر و امامی این بناها را نساخته است. حال باید گفت پس چرا شیعیان برخلاف آن عمل میکند و زور به زور بر تعداد منارهها (گلدستهها) میافزایند؟!.
×۳۴ و ۳۶ و ۶۵- به باب پنجم کتاب حاضر، شماره ۳۱ و ۲۲ مراجعه شود.
×۳۷ و ۴۰ و ۶۷ و ۱۰۵- باید گفت مهدیِ این حدیث دیر ظهور کرده و از وقت ظهورش گذشته است! زیرا حدیث میگوید مهدی سنگی را که حضرت موسی÷از آن آب بیرون آورد که بهاندازه بار شتری است؟! با خود دارد و به هر منزلی که میرسند چشمههایی از آن میجوشد و... چهارپایان خود را سیراب میکنند تا اینکه به نجف در پشت کوفه میرسند! چنانکه گفتیم مهدیِ اینحدیث و حدیث ۱۲۰ و ۱۲۱ از وقت ظهورش گذشته [۲۶۶]و امروز در عربستان و عراق آب لولهکشی هست و نیازی به سنگِ حضرت موسی نیست و کسی امروز با چهارپا و اسب و شمشیر به جنگ نمیرود بلکه وسائل موتوری و سلاح گرم در جنگها موارد استفاده قرار میگیرد. به اضافه اینکه سنگ حضرت موسی چیزِ قابلِ حملی نبوده که حضرت موسی با خود به اینجا و آنجا ببرد و راویِ دروغگو مِن عِندی این قصّه را بافته و قصّهاش از مصادیق نکته دوّم (ص۱۰۹) است. همچنین است حدیث ۴۴ و ۷۰ که میگوید اصحاب مهدی از شمشیرزدن دست برنمیدارند تا اینکه خدا راضی شود! و همچنین خبر ۱۷۹ که «ابن ظبیان» که مورد لعن حضرت رضا÷بود، میگوید مهدی دوازده هزار زره و دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاهخود از زیر زمین بیرون میآورد و به پیروان خود میدهد و میگوید هرکه چنین پوششی ندارد، بکشید !! این کذّاب پنداشته که زمان مهدی زره و شمشیر به کار میآید!! همچنین است حدیث ۵۲ که میگوید مردی روز جمعه برای رفتن به نماز جمعه سوار أستر تندرو میشود ولی به نماز نمیرسد! و نمیداند که امروز مردم عراق سوار چارپا نمیشوند بلکه با وسائل موتوری تردّد میکنند!.
نکته جالب دیگر در حدیث ۵۲ و ۷۷ آن است که میگویند عمر مرد چنان دراز میشود که دارای هزار فرزند پسر میشود بیآنکه درمیان آنها دختری متولّد شود. (مطابق سلیقه مردم هزارسال پیش!) ملاحظه کنید که جاعلینِ روایات حیراناند از یک سو میگویند مهدی هفت یا نه سال و یا حدّ اکثر نود سال ریاست میکند و از سوی دیگر میگویند پیروان مهدی عمرهای بسیا طولانی دارند!! به علاوه اینکه دو حدیث فوق، مطابق سلیقه عرب جاهلی جعل شده که فرزند دختر را نمیپسندیدند در حالیکه خدای تعالی اعطای فرزند دختر را بر پسر مقدّم داشته و آن را مورد عنایت بیشتر قرار داده و فرموده: ﴿ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ﴾[الشّوری: ۴۹]. «به هرکه خواهد (فرزند) دختر بخشد و به هرکه خواهد پسر بخشد». به اضافه اینکه در چنین حالتی این پسرانِ بدون وجود دختران چگونه ازدواج میکنند؟ مگر ازدواج سنّت پیغمبر نیست؟.
جالب است که در این دو خبر میگوید ظلمت و تاریکی از بین میرود و مردم محتاج نورخورشید نیستند (= اِستَغنَى العِبادُ عَن ضَوءِ الشَّمسِ وَذَهَبَتِ الظُّلمَه). در حالیکه اینخیالبافی موافق قرآن نیست و نبودنِ تاریکی نابجا بلکه عذاب است، چنانکه خداوند فرموده: ﴿ قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٧٢ وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٣ ﴾[القصص: ۷۲-۷۳]. «بگو مرا خبر دهید اگر خداوند روز را بر شما تا روز رستاخیز پاینده گرداند کدام معبودی جُز خدای یگانه است که برایتان شبی آورد که در آن بیاسایید آیا در (این نشانهها به دیده بصیرت) نمینگرید؟! و (این) از رحمت اوست که شب و روز را برایتان قرار داده است تا در (شب) بیاسایید و (در روز) از فضل او (روزی خویش را) بجویید، باشد که سپاس گزارید».پس اینکه در زمان قائم ظلمت محو میشود، أمری نامطلوب و مضرّ است و امتیازی محسوب نمیشود. دیگر آنکه خورشید فقط برای روشنایی نیست بلکه فوائد دیگری نیز دارد که هیچگاه بشر از آن بینیاز نیست و جاعلین نسبت به این موضوع جاهل بودهاند!.
×۳۸ و ۸۶- درباره این دو حدیث به کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (باب ۸۶، ص ۴۷۱ تا ۴۷۶) مراجعه شود.
×۴۶- برخلاف سُنَنِ تکوینی خداست زیرا میگوید تمام زمین برای مهدی مانند کف دست صاف و هموار میشود!! (قابل توجّه علمای جغرافیا و زمین شناسی!) میپرسیم پس اینکه قرآن فرموده کوهها به منزله میخهایی هستند که مانع لرزش و ویرانی زمین میباشند [النًّحل: ۱۵]. درست نفرموده؟!! أفلاتعقلون؟ البتّه خبر «مُفَضَّل بن عُمَر» بهتر از این نمیشود!.
×۴۹- از قول حضرت صادق÷میگوید خدا مهدی را یاری میکند توسّط کسانیکه بهرهای از دین ندارند. میگوییم این حدیث تمام اخباری را که در مدح اصحاب قائم آمده تکذیب میکند! (فتأمّل) معلوم میشود جاعلین از جعلیّات یکدیگر با خبر نبوده و این أخبار ضدّ و نقیض را بافتهاند!.
×۵۶- عدّهای از ضعفا حضرت صادق÷را بیاطّلاع از قرآن معرّفی کردهاند. زیرا گفتهاند که آن حضرت فرموده: خداوند أصحاب موسی÷را بارودخآنهای آزمایش کرد چنانکه فرمود: ﴿...إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِيكُم بِنَهَرٖ...﴾[البقرة: ۲۴۹]. «خداوند شما را به رودی آزمایش میکند». أصحاب قائم نیز به نهری امتحان خواهند شد! در حالیکه آشنایان با قرآن میدانند که آیه فوق مربوط به أصحاب موسی÷نیست بلکه پس از آن حضرت، در زمان حضرت «شموئیل»÷چنین امتحانی واقع شد. (فلاتجاهل).
×۵۹ و ۷۴- از حضرت صادق÷روایت کرده که قائم أمری میآورَد غیراز آنچه که بوده است. میگوییم اگر مقصود آن است که قرآنی غیراز قرآن کنونی میآورد و یا به سُنَّتِ یهود عمل میکند و یا بدون دلیل و بیّنه حکم میکند و نظایر اینها که واضح البطلان است و إلا مجمل بافی و مبهمگویی فائده ندارد. به اضافه اینکه مخالف حدیث ۸۸ و ۱۰۸ و ۱۱۲ است که میگویند اگر حکومت در دست ما أهل بیت قرار گیرد به روش زندگی رسول خدا صو سیره أمیرالمؤمنین عمل میکنیم و اسلام را إحیاء مینماییم. حدیث ۶۰ نیز در مبهمگویی مانند همین حدیث است!.
×۶۱ و ۸۴- بطائنیِ واقفی که أموال حضرت کاظم را اختلاس کرد میگوید در زمان مهدی، خدا به فلک أمر میکند که آهستهتر بگردد تا اینکه یک روز بهاندازه ده روز طولانی شود! (قابل توجّه علمای نجوم!) در حالیکه نمیداند امروز فلک به معنای بطلمیوسی آن مردود است و مهمتر اینکه چنین ادّعایی مخالف قرآن است [یس: ۳۸ تا ۴۰] و تقدیر واندازهگیری إلهی تا قبل از قیامت تغییر نمیکند. بنابراین قیاس روزهای قیامت که جهان دگرگون شده با روزهای قبل از قیامت، قیاس مع الفارق است!!.
×۸۱- میگوید که علاوه بر کشتار مخالفین، قصرها را نیز خراب میکند و کسی نپرسیده چگونه قائم با شمشیر کشتار میکند در حالیکه امروز توپ و تانک و مسلسل و.... شمشیر را منسوخ و متروک کردهاند؟.
×۸۹ و ۹۰ و ۹۱- عیّاشی خرافی نقل کرده که امام درباره آیه: ﴿ وَلَهُۥٓ أَسۡلَمَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُونَ ﴾[آلعمران: ۸۳]. «در حالیکه هرکه در آسمآنها و زمین است خواه و ناخواه فرمانبردار اویند و فقط به سوی او بازگردانده میشوند» فرموده که این آیه درباره قائم نازل شده است (= أُنزِلَت فِی القائِمِ)!! در حالیکه با توجّه به صدر همین آیه و آیات قبل به وضوح تمام معلوم میشود که آیه درباره خداست نه بنده خدا و پرواضح است که رسول خدا صمأمور به اجبار مردم به اسلام آوردن نبود تا چه رسد به نواده او. بنابراین چنانکه گفتیم آیه فوق ربطی به بندهی خدا ندارد. من نمیدانم این غالیان چه اصراری دارند که امام را به خدایی برسانند؟!!.
أمیرالمؤمنین و امام حسن إماهها با معاویه جنگیدند و مجاهدتها کردند أمّا پیروز نشدند، چنانکه حضرت علی÷فرموده: «وَ لَو أمكَنَتِ الفُرَصُ مِن رِقابِها لَسارَعتُ إِلَیها وَسَأجهَدُ فِی أن أُطَهِّرَ الأرضَ مِن هذَا الشَّخصِ الـمَعكُوسِ وَ الجِسمِ المَركوسِ...الخ»«اگر فرصت پیش آید که بتوانم آن را مهار سازم به سویش میشتابم (و از دست نمیدهم) و تلاش خواهم کرد که این سرزمین را از این شخص وارونه کردار و این کالبد ناساز پاک گردانم» [۲۶۷]. و فرموده: «فَإن یُمَكِّنِّی اللهُ مِنكَ وَمِنِ ابنِ أبِی سُفیانَ أجزِكُما بِما قَدَّمتُما وإن تُعجِزا وَتَبقَیا فَما أمامَكُما شَرٌّ لَكُما»«پس اگر خداوند مرا نسبت به تو (= عمر و عاص) و پسر أبیسفیان (= معاویه) توانمند سازد، کیفر آنچه کردهاید بر شما جاری سازم و اگر ناتوانم کردید و باقی ماندید (بدانید که) آنچه در پیش دارید (در آخرت) برای شما بدتر است» [۲۶۸]
آری آن دو بزرگوار قدرت فوق العاده إلهی نداشتند و زمین و آسمان مطیع آنها نبودند، حال چگونه نواده او قدرت فوق العاده دارد و زمین و آسمان فرمانبردار اویند؟! أفلاتعقلون؟ صرف نظر از اینکه بارها گفتهایم که غیرمسلمین تا روز قیامت باقی خواهند بود. درباره سایر آیاتی که در حدیث ۹۱ و ۹۳ و ۹۴ ذکر شده به باب ۵ کتاب حاضر، باب «الآیات الـمُأوَّلة بقیام القائم» مراجعه کنید.
×۹۲- عیّاشی خرافی از «مفضّل بن عُمَر» که بسیار ضعیف است نقل کرده که قائم بیست و هفت مرد را از پشت کعبه بیرون میآورد [۲۶۹]؟!! ولی چون دروغگو کم حافظه است به جای ۲۷ نفر ۳۷ نفر را ذکر کرده است!!.
×۹۵- عیّاشی خرافی نقل کرده که کسی در حضور حضرت صادق÷نفرین کرد که خدا خانههای عباسیّین را ویران سازد و یا آنها را به دست ما خراب سازد، آنحضرت به او فرمود: چنین مگو که خانههای آنها، مساکن و جایگاه قائم و أصحاب اوست. و این خبر دروغ درآمد و امروز أثری از آثار خانههای بنیعبّاس باقی نمانده و مهدی موهوم نیز ظهور نکرده است!!.
×۹۹ و ۱۰۹- بطائنی واقفی و بزنطی به امام باقر÷تهمت زدهاند که فرمود کار قائم جُز کشتن نیست («لَیسَ شَأنُهُ إلا القَتلَ» و یا در حدیث دیگر فرموده: القائم یسیر بالقتل؟!!) و اوّلین کسی که از او متابعت میکند محمّد صاست!!. باید گفت لَعنَةُ اللهِ عَلَى الكاذِبِینَ. آیا پیغمبر تابع یکی از افراد أمّت خود -و لو عالی مقام- میشود؟ آنهم کسی که کارش جُز کشتن نیست! قطعاً امام باقر÷چنین سخی نفرموده است. حدیث ۱۱۰ و ۱۱۱ و ۱۱۳ و ۱۱۴ و ۱۱۵ و ۱۱۶ نیز دلالت دارد که مهدی موهوم تابع سنّت رسول خدا صنبوده و کارش جُز کشتن نیست!!! خصوصاً حدیث ۱۱۳ که صریحاً میگوید اگر مردم میدانستند که قائم هنگام ظهور، چقدر از مردم را میکشد أکثرا ایشان دوست میداشتند که او را نمیدیدند تا بدانجا که بسیاری از مردم میگوید این مرد از آلّ محمّد صنیست و اگر از خاندان پیامبر بود رحم میکرد!! باید پرسید آیا این است معارف أهل بیت که نزد عوام مباهات میکنید؟! یا در واقع این أحادیث، خصومت با أهل بیت است؟ البتّه باید در نظر داشت که مهدیِ غُلاة و ضعفا بهتر از این نمیشود!.
×۱۲۲- عدّهای از مجاهیل و ضُعفا به حضرت باقرالعلوم÷تهمت زدهاند که به حلق خود اشاره کرد و فرمود قائم مانند قصّاب پیروان مرجئه را ذبح میکند تا آنکه عرق و خون آنها را ما و شما لمس کنیم. میگوییم مرجئه از میان رفتند و هنوز قصّاب شما نیامده است!.
×۱۲۷- مفضّل که از ضُعفاست میگوید حضرت صادق هنگام طواف به من نظر کرد و پرسید چرا غمگینی؟ گفتم: برای فرمانروایی و سلطه و قدرت بنیعبّاس محزونم که اگر ریاست با شما بود ما هم در این أمر با شما بودیم (= فَلَو كان ذلِكَ لَكُم لَكُنّا فِیهِ مَعَكُم) !! معلوم میشود که بسیاری از کسانی که پیرامون أئمه میگشتند و خود را از أصحاب آن بزرگواران جلوه میدادند نیّت خیر نداشتهاند بلکه میخواستند به نام و نان برسد! (فتأمّل).
×۱۳۹- عدّهای از مجاهیل و ضُعفا افترائی به علی÷بستهاند که فرموده قائم مسجد کوفه را خراب و قبله آن را درست و اصلاح میکند! و کسی از راویِ کذّاب نپرسیده اگر قبله مسجد درست نبوده چرا خود علی÷آن را اصلاح نکرد و در آن مجسد نماز میخواند؟!.
×۱۴۱- «نهاوندی» بیاعتبار مدّعی است که حضرت علی÷فرموده: گویی عجم را میبینم که در مسجد کوفه قرآن را همانطور که نازل شد به مردم تعلیم میدهند! گفتیم: مگر این قرآن چنانکه نازل شده، نیست؟! فرمود: نام هفتاد نفر از قریش با نام پدرانشان (در قرآن) موجود بوده که محو شده و فقط برای عیبجویی از رسول خدا صنام «ابولهب» را باقی گذاشتند زیرا وی عموی پیغمبر بوده است!!! نویسنده گوید لَعنَةُ اللهِ عَلَى الكاذِبِینَ.أوّلاً: اگر این قرآنهمان قرآنِ مُنزَل نیست چرا علی÷در دهها خطبه نهج البلاغه همین قرآن را حجّت بر مردم و «حَبلُ اللهِ الـَمتین» خوانده است؟! ثانیاً: اگر این قرآن، تحریف شده چرا علی در زمان خلافتش آن را اصلاح نکرد؟! (ضرور است مراجعه شود به تحریر دوّمِ «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» صفحات ۷۰ تا ۷۳ و ۳۶۳ تا ۳۶۵ و ۴۹۰ تا ۴۹۷ و ۶۹۰ به بعد). ثالثاً: اگر ذکر «ابولهب» عیبجویی از پیغمبر میبود که خدا نامش را ذکر نمیفرمود در حالیکه خدا نامش را ذکر فرموده و این کار ربطی به عیبجویی مردم ندارد. رابعاً: خدا با تأکیدات فراوان فرموده که ما این قرآن را حفظ میکنیم و ما به قول خدا ایمان داریم و دروغ شما را نمیپذیریم. به نظر ما رُواتِ جاعل با افتراء به أئمّه و نقل قول دروغ از ایشان، قصد تخریب و تضعیف اسلام را داشتهاند.
×۱۴۳- ارتباطی به قائم ندارد.
×۱۴۴- قصّه مضحکی است از کتاب خرافی «غیبت نُعمانی»! «نهاوندی» بیاعتبار میگوید که امام باقر÷فرمود: قائم به هر یک از مأمورین خود میگوید تکالیف تو در کف دستت نوشته است، هرچه را نمیدانی به کف دست نگاه کن تا بدانی و مطابق آن عمل کنی!! مأمورین مهدی موهوم چیزی بر کف پای خودشان مینویسند که میتوانند روی آب راه بروند!!! و چون رومیان میبینند که ایشان روی آب راه میروند میگویند أصحاب او که چنین باشند پس خود او چگونه خواهد بود لذا درهای شهر را به روی ایشان بازمیکنند و ایشان داخل میشوند و چنانکه میخواهند حکومت میکنند. (غافل از اینکه سالهاست که شهرها برخلاف سابق در و دروازه ندارند!!).
×۱۴۶- از بطائنی واقفی است که أئمّه پس از حضرت کاظم را قبول نداشت و قصّهاش در کتب ما وارد شده و مورد استفاده طرفداران مهدی قرار گرفته است! از زرنگیهای علما و نویسندگان ما این است که أحادیثی را که سایر فِرَقِ شیعه برای موعودِ خود جعل کردهاند، به نفع خود در کتابهایشان وارد کردهاند!! (فتأمّل).
×۱۵۱- از کتاب خرافی و نامعتبر «غیبت نُعمانی» است که میگوید چون حضرت علی÷پرچم رسول خدا را برافراشت أهل بصره قدمهایشان لرزید، حال آنکه برخلاف تاریخ است.
×۱۵۳- همان خبر ۲۱ باب «یوم خروجه وما یحدث عنده» است. (مراجعه شود) همچنین است خبر ۱۵۴ و ۱۵۵ و ۱۵۶ و ۱۵۷ و ۱۵۹.
×۱۶۰- عدّهای واقفیمذهب که أئمّه پس از حضرت کاظم را قبول نداشتهاند از قول حضرت صادق÷با دو آیه قرآن بازی کردهاند! آیه اوّل چنین است: ﴿...فَإِن يَكۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَكَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّيۡسُواْ بِهَا بِكَٰفِرِينَ ﴾[الأنعام: ۸۹]. «پس اگر اینان به این (شریعت إلهی) کفر بورزند قومی را بر (این آیین) بگماریم که به آن کافر نباشند». چنانکه میدانیم این سوره مکّی است و ﴿ هَٰٓؤُلَآءِ ﴾«اینان»، اشاره به معاصرین پیامبر است که بسیاری از مکّیان به آیین آن حضرت کافر بودند ولی مردم مدینه و سایر مناطق به آن ایمان آوردند و به قول شیخ طبرسی در آیه ضمانتی هست که خدا دین پیامبرش را تأیید خواهد کرد. (به تفسیر مجمع البیان مراجعه شود) أصولاً در مکّه چنانکه بارها گفتهایم به هیچ وجه بحث امامت و خلافت مطرح نبود. تا خدا به أهل مکّه بفرماید اگر به مهدی کافر شوید خدا قومی را میآورد که او را باور داشته باشند!.
آیه دوّم نیز ربطی به قائم آخرّ الزمان ندارد بلکه میفرماید خداوند نیازمند هیچ مؤمنی نبوده و هرگاه مؤمنین قدر ایمان را ندانسته و به سوی باطل روند خداوند بندگان خوب و لائق را تقویت نموده و جایگزین مردم ناأهل میکند، چنانکه فرموده: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ...﴾[المائدة: ۵۴]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید هرکه از شما از دین خویش بازگردد (بداند که) خداوند بزودی گروهی را بیاورد که دوستشان میدارد و آنان نیز دوستش میداردند با مؤمنان نرمخو و فروتن و با کافران سختگیراند». غالب مفسّرین این آیه را درباره مسلمانان زمان أبوبکر میدانند -و البتّه حضرت علی÷در صدر ایشان است- که با کسانیکه أواخر عمر پیامبر پس از آن حضرت، مرتدّ شده بودند جهاد کردند و دولت اسلامی را استقرار و استمرار دادند. برخی نیز آیه را درباره جنگهای حضرت علی÷با أهل بصره و شام دانستهاند که البتّه درست نیست زیرا مخالفینِ علی÷را مرتدّ نمیتوان گفت و خود آن حضرت نیز با آنها مانند کفّار رفتار نفرموده و این قول با عمل آن حضرت سازگار نیست (فَلاتَجاهَل). به هرحال این آیه ربطی به آخرالزّمان ندارد و معقول نیست که خدا به مردم بگوید اگر مرتدّ شوید خدای تعالی هزار سال دیگر أصحاب قائم را میآورد که چنین و چناناند!.
×۱۶۳- چنانکه محشّی فاضل کتاب نیز در حاشیه «بحار» یادآور شده حدیثی ضعیف و بیاعتبار است. این خبر همان حدیث ۱ باب ۹۹ کافی است (رجوع شود به تحریر دوّم بت شکن، ص ۵۲۱ تا ۵۲۵) که دروغ از سر تا پای آن هوید است. در این حدیث میگوید دوست داشتم با چشمت مهدی این امّت را میدیدی در حالیکه ملائکه با شمشیرهای آل داود أرواح کفّارِ مرده را عذاب میکنند!! (آیا ملائکه أرواح را با شمشیر عذاب میکنند؟! آیا خود جاعل فهمیده که چه بافته است؟!) سپس شمشیری را نشان داده و گفته این یکی از همان شمشیرهاست!! میپرسیم آیا در زمان مهدی از شمشیر استفاده میشود؟!!.
×۱۶۵- «عمران بن داهر» که معلوم نیست چه جانوری بوده [۲۷۰]، میگوید مردی از حضرت صادق÷پرسیده آیا به قائم به عنوان «أمیرالمؤمنین» سلام کنیم؟ فرمود: نه، زیرا آن اسمی است که خدا حضرت علی÷را بدان نامیده است و أحدی قبل از او و پس از او به این اسم نامیده نشود مگر کافر!! مرد پرسید پس چگونه به او سلام کنیم؟ فرمود: میگویی: اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا بَقِیَّةَ الله!سپس آیه ۸۶ سوره هود را تلاوت کرد! میپرسیم به چه دلیل اگر کسی به غیراز علی÷أمیرالمؤمنین بگوید، کافر است؟ مگر إمارتِ بر مؤمنین کفر است؟ راوی جاهل نمیدانسته که کافر کسی را گویند که یکی از أصول یا فروع مسلّمه ضروری اسلام را منکر شود و إلا دلبخواهی نمیتوان کسی را کافر شمرد. دیگر آنکه أمیرالمؤمنین، اسم نیست بلکه صفت کسی است که بر مؤمنین إمارت و فرمانروایی داشته باشد. محال است که حضرت صادق÷نداند أمیرالمؤمنین اسم نیست!.
×۱۶۶- از قول جناب «زید بن علی» /است و ربطی به پسر حضرت عسکری ندارد.
×۱۶۷ و ۱۷۵- از تفسیر خرافی «فرات بن ابراهیم» است! که به حضرت صادق÷تهمت زدهاند که فرموده آیات ۶۳ به بعد سوره مبارکه فرقان درباره أوصیاء است!! در حالیکه أوّلاً: سوره فرقان مکّی است و خلافت و وصایت موضوعیّت نداشت تا آیهای درباره آن نازل شود، ثانیاً: این آیات به نفع شما نیست زیرا شما أئمّه را معصوم میدانید حال آنکه در آیات ۶۸ تا ۷۰ سوره فرقان احتمال گناه را از «عِبادُ الرَّحمان» منتفی نمیداند و نجات ایشان را به توبه و ایمان و عمل صالح مشروط کرده است!. ثالثاً: میگوید در زمان مهدی مخالفینِ أوصیاء را به ولایت دعوت میکنند و هرکه به ولایت اقرار نکند گردنش زده میشود و یا از او مانند اهل ذمّه جزیه میگیرند!! نمیدانم چرا اصرار دارند که مهدی را مخالف سنّت و فقه اسلام معرّفی کنند؟ آیا ولایت از اصول دین است که هرکس منکر شود، او را گردن میزنند؟! مهمتر اینکه در اسلام منکرِ غیرمحاربِ اصول دین را هم نمیتوان گردن زد زیرا خدای تعالی فرموده: ﴿ لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٨ ﴾[الـممتحنة: ۸]. «خداوند شما را از نکوکاری و دادگری درباره کسانی که با شما در (أمر) دین کارزار نکرده و شما را از خانههایتان برون نراندهاند، بازنمیدارد که همانا خداوند دادورزان را دوست میدارد». اسلام درباره کسانی که با مسلمین صلح کرده و با دشمنان اسلام همکاری نمیکنند نیز اجازه تعرّض نمیدهد. [النساء: ۹۰]. براستی که با این روایات به اسلام ظلم شده است. خدا مسلمین را از شرّ اینگونه روایات حفظ فرماید. آمینَ یا رَبَّ العالَمین. همچنین است خبر ۲۱۱ که میگوید چون قائم بیاید تمام زمینهایی که دردست غیر شیعیان است به زور شمشیر میگیرد و صاحبانش را اخراج میکند در حالیکه بنا به فقه اسلام هرکس زمینی را إحیاء کند مالک آن است. گویا راوی میخواهد بگوید که مهدی تابع مقرّرات اسلامی نیست!!.
×۱۷۱- میگوید مهدی مساجدی را که در آنها تصویر موجود است اصلاح میکند و خود حضرت صادق÷نیز فرموده از نماز در مساجدی که تصویر در آن است إکراه دارم. در حالیکه پس از انقلاب ۵۷، مساجد ما پُر شده است از تصاویر گوناگون در حالیکه ادّعای اسلام خواهی و مهدی دوستی مسؤولین مملکت، به آسمان رسیده ولی کسی از این کار نهی نمیکند!.
×۱۷۲- از قول حضرت أمیر÷در تعریف مسجد کوفه آورده که در وسط آن چشمهای از روغن(؟! چه روغنی) و چشمهای از شیر و چشمهای از آب است که مؤمنین میآشامند!! آیا این است معارف طرفداران مهدی که به آن فخر میفروشید؟.
×۱۷۷- این خبر تکذیب میکند تمام أخباری را که میگویند مهدی همه را مسلمان میکند و غیرمسلمان باقی نمیماند!.
×۱۸۰- به باب پنجم کتاب حاضر، آیه شماره ۵ مراجعه شود.
×۱۸۳ تا ۱۸۹- در مورد این احادیث باید رجوع شود به تحریر دوّم کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (بت شکن) و کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» مرحوم قلمداران.
×۱۹۷- مدّعی است که چون قائم داخل کوفه شود تمام مؤمنین – تو بگو شیعیان – در کوفه جمع میشوند!! معلوم میشود که این خبر در زمانی جعل شده که شیعیان در أقلیّتِ شدیدی بودهاند و إلا امروزه چنین چیزی ممکن نیست و کوفه گنجایش همه شیعیان را ندارد. همچنین است خبر ۱۹۸ و ۱۹۹.
×۲۰۰ و ۲۰۱- میگوید أوّل کاری که قائم میکند شیخین را از قبر بیرون میآورد و آتش میزند و خاکستر آنها ره به باد میدهد (مشابهِ کاری که شاه اسماعیل صفوی میکرد!!) در حالیکه نبش قبر در اسلام، جائز نیست! باید از جاعلین اینگونه روایات پرسید مگر به عقیده شما بدن شیخین در قبرشان هنوز تر و تازه و قابل سوزاندن است؟!! أفلاتعقلون؟
×۲۰۲- برخلاف خبر ۴۹ از أصحاب قائم تعریف و تمجید کرده سپس میگوید آیه: ﴿ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ ٧٥ ﴾[الحِجر: ۷۵]. «همانا در آن (ماجرا) برای هشیاران نشانههاست». در وصف ایشان است!! لازم است بدانیم که جاعلین روایات با این آیه بسیار بازی کردهاند. در کافی باب ۸۶ به این آیه اختصاص یافته و در آنجا این آیه را درباره خودِ أئمّه دانستهاند [۲۷۱]. أمّا در اینجا همین آیه را درباره أصحاب مهدی دانستهاند!! براستی که جاعلین چه خوب یکدیگر را رسوا میکنند! به هرحال این آیه هیچ ارتباطی به قائم یا أصحاب او ندارد بلکه آیات ۵۸ تا ۷۷ سوره مکّی حجر درباره قوم لوط است.
×۲۰۳- مشابه خبر ۹۱ است. عبدالله بن سنان [۲۷۲]به حضرت صادق÷افترا بسته که فرمود: آنقدر مهدی مردم را میکشد که خون به ساقها میرسد!! مردی از خویشانِ مهدی به او اعتراض میکند امّا یکی از دوستداران مهدی درجواب او میگوید یا ساکت میشوی یا گردنت را میزنم!! (توجّه کنید که در روایات از چنین کسانی به عنوان أصحاب مهدی مدح و تمجید کردهاند) در این وقت مهدی عهدنامهای از رسول خدا صبیرون میآورد که بنا به عهدنامه پیامبر اینقدر کشتار میکنم!! در حالیکه جاعلِ حدیث نمیداند که حتّی خود رسول خدا صنیز اجازه اِکراهِ مردم به ایمان را ندارد تا چه رسد به سایرین! باید گفت شما مهدی را تابع قرآن و اسلام نمیدانید؟! همچنین است خبر ۲۰۴ که میگوید مهدی آنقدر از اهل مدینه را میکشد که کشتارش به چند فرسخ خارج شهر میرسد!! و همچنین است حدیث ۲۱۰ از همین «عبدالله بن سنان» که در آن نیز جُز کشت و کشتار و از دم شمشیرگذراندنِ مردم خبری نیست!!.
از اینگونه روایات از جمله حدیث ۱۱۳ همین باب معلوم میشود که جاعلین با حقد و کینهای شدید این قصّهها را بافتهاند و میل جدّی به کشتار مردم داشتهاند که این صفت را برای امام و رهبر مورد پسند خود ذکر کردهاند و إلا از شارع که منزّه از غرضورزی است چنین أقوالی صادر نمیشود!. (فتأمّل جدّاً).
×۲۰۵ و ۲۰۶- میگوید مهدی لشکر سفیانی را در نزدیکی کوفه از دم تیغ میگذراند!! باید گفت پس أخباری که میگویند سفیانی و لشکرش در «بیداء» به زمین فرو میروند و جناب مجلسی نیز آنها را جع آوری کرده، دروغ است؟!.
×۲۰۷- «أبوبصیر» که أکاذیب بسیاری به حضرات صادِقَین†نسبت داده، میگوید حضرت باقر÷فرموده مهدی به قضایایی حُکم میکند که بعضی از أصحاب خودش به او اعتراض میکنند و او (به جای آنکه دلیل کار خود را ذکر و أصحابش را شاد کند) گردن آنها را میزند!!! میپرسیم آیا این سیره پیامبران است یا سیره متکبرّان و جبّاران؟! أفلاتعقلون؟
×۲۰۸- مدّعی است که حضرت صادق÷فرموده قائم هرکه به حضورش آید میداند که صالح است یا طالح!! میگوییم این صفت را حتّی پیغمبر هم نداشت [البقرة: ۲۰۴-۲۰۵]. و این حدیث برخلاف بسیاری از آیات قرآن است.
×۲۰۹- «أبوالجارودِ» ضعیف که مغضوب امام بوده میگوید حضرت باقر÷فرموده به مهدی وحی میشود!! أمّا نه وحی نبوّت بلکه مانند حضرت مریم یا مادر موسی و یا زنبور عسل، ای اباالجارود مهدی از مریم و مادر موسی و زنبور عسل نزد خدا گرامیتر است!!.
میگوییم أوّلاً در وجود مهدی تردید جدّی هست و تا وجودش اثبات نشود بحث بالا بیمورد است. ثانیاً: برفرض وجودش، این قول برخلاف قولِ جدّ اوست که وحی را به رسول خدا صمختوم دانسته است. «خَتَمَ بِهِ الوَحىَ»«خدا وحی را با او ختم کرد» نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳ و «اِنقَطَعَ بِمَوتِكَ... مِنَ... الإنباءِ وَ أخبارِ السَّماءِ»«با رحلت تو... خبر دادن از خبرهای آسمان قطع گردید» [خطبه: ۲۳۵] و....
ثالثاً: وحی به زنبور عسل غیراز وحی در اصطلاح متشرّعه و از بحث ما خارج است. محال است که حضرت باقر العلوم÷این موضوع را نداند.
رابعاً: وحی به مادر موسی÷و یا حضرت مریم وحیی که برای اِنباء به دیگران باشد نبوده و استمرار نیز نداشته وازآن مهمتر اینکه قبل از رسول خدا صبوده در حالیکه بحث ما درباره پس از رسول خدا است (فلاتجاهل). در این موضوع ضرور است که مراجعه شود به «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (باب ۶۰ و ۶۱ ص ۳۵۱ تا ۳۶۸).
×۲۱۲- برخلاف خبر ۲۰۰ اوّلین کار قائم را پس از ظهور، کار دیگری دانسته و میگوید تورات را از غاری در أنطاکیه بیرون میآورد که عصای موسی و خاتم سلیمان نیز در همانجاست! سپس کسانی را میفرستد تا مردی را بیاورند که مردم گناهی از او ندیدهاند أمّا مهدی او را (بدون اقامه دلیل) میکشد!! و اوضاع چنان است که حتّی کسی جرئت نمیکند در خانه خود سخنی بگوید مبادا دیوار علیه او شهادت بدهد!!.
آیا راوی میخواهد بگوید مهدی بسیار مستبدّ است؟! أمّا نمیدانسته که قبل از ظهور مهدی، چنین حکومتی در بلوک شرق ایجاد شده و حکومت منظور او چیز مطلوب و دلپذیری نیست و در حدّ اطّلاع این حقیر شباهت بسیاری به حکومت کشور «رومانی» دارد!!.
×۲۱۳- حدیثی است مرفوع که میگوید در زمان مهدی مؤمن در مشرق، برادر مؤمنش را در مغرب میبیند و بِالعَکس! این راویان خبر نداشتهاند که مدّت زمان بسیاری قبل از ظهور مهدی موهوم، مردم صوت و صورت یکدیگر را از شرق و غرب عالم میبینند و این اختصاص به مؤمنین ندارد بلکه غیرمؤمنین نیز چنیناند و حتّی اگر مهدی ظهور کند کسی این اختراع را مربوط به او نخواهد شمرد! در حالیکه حدیث میخواهد این موضوع را به زمان ظهور قائم مربوط سازد!! (فلاتجاهل) آری این اختراع نتیجه تحقیق و تدقیقِ مستمرّ غیرمسلمین است که به جای توغّل در خرافات و تفرقه افکنی میان خود و تعصّب ورزیدن، به مطالعه و تحقیق در طبعیت خدا پرداختند. خدا ما را از شرّ اهل خرافات و ملّت ما را از کتب خرافی نجات دهد آمین یا ربَّ العالمین. اینک باید بپردازیم به خرافات جلد ۵۳ بحار الأنوار:
[۲۴۸] بحار الأنوار: ج ۲، ص ۲۶۶. [۲۴۹] نهج البلاغه: حطبه ۲۰۵. [۲۵۰] بحار الأنوار: ج ۲، ص ۱۷۱. [۲۵۱] نهج البلاغه: نامه ۵۳. [۲۵۲] نهج البلاغه: خطبه ۱۲۵. [۲۵۳] توجّه دارید که انبیاء و أئمّه نیز از شمول این جمله بیرون نیستند!. [۲۵۴] به کتب تفسیر مراجعه شود. [۲۵۵] به صفحه ۲۶۸ کتاب حاضر مراجعه شود. [۲۵۶] به کتب معتبر سیره و تفسیر از جمله «مجمع البیان» مراجعه شود. [۲۵۷] توجّه شود به آیه شریفه که میفرماید: ﴿ وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ ﴾[الأنعام: ۲۸]. «اگر (به دنیا) باز گردانده شوند بیگمان بدانچه از آن نهی شده بودند، بازگردند و هرآینه البتّه ایشان دروغگویاند». [۲۵۸] چون آیه شریفه به جای «الـمَوت» فرموده ﴿ ٱلۡمَوۡتَةَ ﴾لذا آن را به «یک مرگ» ترجمه کردیم. [۲۵۹] بدیهی است چون به دنیا باز نمیگردند طبعاً به سوی آنان نیز باز نمیگردند. البتّه آیه عامّ است و همگان را شامل میشود. [۲۶۰] از آیه ۱۴۸ تا ۱۵۲ ملاحظه شود. [۲۶۱]خصوصاً که خدا فرموده: ﴿ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ ﴾[ص: ۷۵]. [۲۶۲] در این موضوع ضرور است که مراجعه شود به تحریر دوّم «بت شکن» صفحه ۱۱۰تا۱۱۸ و «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن» ص ۱۱۷تا۱۳۰. [۲۶۳] این لفظ جمع است ولی ما معنای مفرد آن را ذکر کردیم. [۲۶۴] به صفحه ۴۹ و ۵۰ و ۶۴ تا ۶۷ همین کتاب مراجعه شود. [۲۶۵] به کتاب حاضر باب «الآیات المُأَوَّلَة بقیام القائم» شماره ۱۰ مراجعه شود. [۲۶۶] البتّه از بطائنی دروغگو قصّههای بهتر از این انتظار نمیرود!. [۲۶۷] نهج البلاغه: نامه ۴۵. [۲۶۸] نهج البلاغه: نامه ۳۹. [۲۶۹] اگر منظور «رجعت» آنها باشد ما در صفحات قبل در بطلان رجعت به قدر لازم گفتهایم و تکرار نمیکنیم. [۲۷۰] حدیث دوّم باب ۱۶۴ کافی است که در آنجا نام راوی «عمر بن زاهر» ثبت شده و مجلسی حدیث را مجهول دانسته است. ر.ک. «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول». ص ۶۸۷ تا ۶۸۹. [۲۷۱] ر.ک. «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (ص ۴۷۱ تا ۴۷۶). [۲۷۲] برای آشنایی با او رجوع شود به تحریر دوّم «بت شکن» ص ۲۵۷ و ۳۰۰ و ۷۰۳.