چگونگی رشد
در مورد رشد «امام دوازدهم» مجلسی در «بحار الأنوار» روایاتی آورده که: أوّلاً باهم ضدّ و نقیض هستند. ثانیاً، خلاف قرآن و کتب آسمانی و عقل میباشند، مثلاً آورده است که حکیمه میگوید: حضرت عسکری مرا خواست و چون به خدمتش رسیدم، دیدم بچّه جلوی پدر راه میرود!! عرض کردم: آقا: این طفل دو ساله است!! امام تبسّمی فرمود و گفت: انبیاء و اولیاء که دارای منصب امامت و خلافت هستند، نشو و نُمُوِّ آنان با دیگران فرق دارد، کودک یک ماهه آنان مانند بچّه یک ساله میباشد!!.
مجلسی روایت دیگری در «بحار الأنوار» آورده که قسمتی از آن این است: حکیمه میگوید: چون روز چهلم شد، به حضور امام حسن عسکری÷رسیدم، دیدم امام زمان در خانه راه میرود، صورتی نیکوتر از رخسار او و زبانی بهتر از گفتار او ندیدم، امام حسن عسکری فرمود: عمّه این مولود پیش خدا بسیار عزیز است، عرض کردم آقا آنچه باید ببینم از چهل روزه او میبینیم، امام تبسّمی فرمود و گفت: عمّه جان! نمیدانی که رشد یک روزه ما أئمّه برابر با رشد یک ساله دیگران است.
توضیح: در این روایت مشاهده مینماییم که میگوید رشد یک روزه ما مثل رشد یک ساله دیگران است بر خلاف روایت قبلی که رشد یک ماهه امام را مانند رشد یک ساله دیگران میداند!.
روایات زیادی شبیه به اینها نیز در این خصوص وارد شده که از تکرار آنها در اینجا خودداری میکنیم.
توضیح: اگر به تورات نگاه کنیم، میبینیم که در سِفر خروج، باب دوّم آیه۱ آمده: و شخصی از خاندان لاوی رفته یکی از دختران لاوی را به زنی گرفت و آن زن حامله پسری بزاد و چون او را نیکو منظر دید وی را سه ماه نهان داشت.
از این جمله تورات، معلوم میشود که حضرت موسی÷پیش از نهاده شدن در صندوق وانداخته شدن در رود نیل سه ماه نزد مادرش بوده، پس اگر دو روایت بالا را قبول کنیم، باید، مطابق روایت اوّل، رشدش مطابق کودک سه ساله شده باشد و مطابق روایت دوّم مانند مرد ۴۰ ساله باشد!! حالا، ما رشد کمتر را حساب میکنیم که بنابر آن وقتی موسی به دربار فرعون رسیده، باید مطابق کودک سه ساله و چند روزه باشد، در این صورت احتیاج به شیر مادر ندارد، در صورتی که میدانیم خداوند ترتیبی داد که مادرش به او شیر دهد، یعنی بعد از اینکه به دربار فرعون رسیده بود، پس حدّاَکثر رشدش باید مانند بچههای عادی بوده باشد، بنابراین معلوم میشود که رشد حضرت موسی÷رشد معمولی بوده و روایت صحیح نیست.
دلیلی دیگر: میدانیم حضرت امام حسن÷سال سوّم هجری به دینا آمد، و حضرت امام حسین÷سال چهارم هجری و جریان مباهله آن طور که میگویند سال دهم هجری صورت گرفته، یعنی در آن هنگام باید امام حسن÷هفت ساله و امام حسین÷شش ساله باشند، حال ببینیم رشدشان چطور است؟ آیا مطابق روایت مانند مردان سی، چهل ساله رشد کرده بودند، یا کودک بودند؟ اگر به کتاب «منتهی الآمال» شیخ عباس قمی مراجعه کنیم، داستان مباهله را چنین میآورد: «پس با مداد حضرت رسول به خانه علی در آمد و دست امام حسن گرفت، و امام حسین را در برگرفت، و حضرت أمیر پیش روی آنحضرت روان شد، و حضرت فاطمه از عقب سر....» از این شواهد بسیار است، از آن جمله، شیخ عبّاس قمی در کتاب «منتهی الآمال» در باب وفات حضرت محمد صاز ابن عبّاس روایتی آورده که نشان میدهد امام حسن و امام حسین در هنگام وفات پیغمبر، کودک بودند، یعنی از جهت ظاهر نیز همان کودک ۶، ۷ سالهای که باید، میبودند، نه کودکی که آن روایت کذائی در «بحار الأنوار» میگوید!.
و نیز شیخ عبّاس قمی آورده است که: آنحضرت هنگام رحلت به علی÷گفت: ای علی نزدیک بیا، تا آنکه دو دست او را گرفت و نزدیک بالین خود نشاند و باز مدهوش شد، پس در این حال حضرت حسن مجتبی و حضرت حسین از در برآمدند و چون نظر ایشان به جمال پیغمبر افتاد و آنحضرت را بدان حال مشاهده کردند فریاد وا جدّاه ! وا محمّدا ! بر آوردند، و فغان کنان خود را به سینه آنحضرت افکندند، حضرت أمیر÷خواست آنها را دور کند، در آن حالت حضرت محمّد صبه هوش آمد و گفت: یا علی بگذار من دو گل بوستان خود را ببوسم.
از این سه روایت معلوم میشود که امام حسن و امام حسین، کودک بودهاند، و رشدشان مانند سایرین بوده است. پس روایات در مورد رشد غیرطبیعی مهدی، تماماً ساختگی است.