مسأله بداء
«بداء» از مشکلات تشیّع است و برای آن چندین تعریف گفتهاند از آنجمله این است که امام چیزی به مردم میگوید که خدا میدانسته واقع نمیشود ولی از امام مخفی داشته و بعداً با عدم وقوع آن، حقیقت مسأله ظاهر شده پس اگر ائمّه خبری را اظهار کردند و تحقّق نیافت میگوییم واقع أمر مخفی بوده و خدا میدانسته و آن را بر امام آشکار نکرده سپس حقیقت مسأله در جهان خارج ظاهر گردیده است!! چنانکه ملاحظه میکنید خودشآنهم نفهمیدهاند که چه میگویند!!.
به نظر ما درست گفتهاند که علمای شیعه دو مسأله را دستاویز تعصّب فرقهای خود قرار دادهاند: أوّل، تقیّه و دوّم بداء. اینها هرگاه قولی را از امام نسپندند و آن را موافق آرای سایر فقها نبینند میگویند امام تقیّه کرده در حالیکه اگر حکمِ منقول از امام مطابق ما أنزَلَ الله نباشد از آن جهت که مقتدای مردم است به هیچ وجه نباید بگوید زیرا موجب گمراهی مردم میشود و گمراه کردن مردم از هادی أمّت، پذیرفته نیست. در تقیّه حد اکثر باید سکوت نموده و یا جواب را به وقت دیگری موکول کرد أمّا إمام نمیتواند خلافِ ما أنزل الله بگوید [۲۲۷].
مسأله بداء که ابداع شیعیان است بدین منظور جعل شده که اگر امام سخنی گفت که محقّق نشد یا خلاف آن واقع شد بگویند برای خدا بداء حاصل شده است! در حالیکه اینان چون امام را معصوم و عالِمِ بِما کان و ما یَکون میدانند بنابراین اگر خبر از آینده داد و واقع نشد معلوم میشود از آینده خبر ندارد!.
[۲۲۷] برادر مفضال ما جناب «سیّد محمّد جواد موسودی غروی» رسالهای درباره تقیّه نوشته است که امیدواریم چاپ و نشر آن میسّر شود.