بعضی از آیاتی که مهدی با أوصاف مذکوره را نفی میکند
أولا: علاوه برآیات ۱۴و۶۴ سوره مبارکه مائده که در مقاله آغازکتاب ذکر شده (صفحه ۵۲) به این آیه توجّه فرمایید که فرموده:
﴿ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا ﴾[الـممتحنة: ۴]. «میان ما و شما تا أبد دشمنی و کین پدید آمده است». خداوند به مسلمانان میفرماید که به تبعیّت از حضرت ابراهیم÷و أتباع او شما نیز به یهودیان منازع بگویید که اگر تنها به خدای یگانه بیشریک ایمان نیاورید تا أبد با شما مخالف خواهیم بود. معلوم میشود که تا أبد یهودی باقی میماند. آیا خدا راست میگوید یا أخبار بیاعتباری که میگویند مهدی همه را مسلمان میکند و یا همه را باهم صلح و صفا میدهد؟!.
ثانیاً: خدا فرموده: ﴿ إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَىٰٓ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَجَاعِلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوكَ فَوۡقَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ ثُمَّ إِلَيَّ مَرۡجِعُكُمۡ فَأَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ ٥٥ ﴾[آل عمران: ۵۵]. «یاد کن آنگاه را که خداوند به عیسی فرمود: همانا من وفات دهنده تو باشم و تو را به سوی خود بالا آورم [و رفعت دهم] و تو را از کفرورزان [و نسبتهای ناروایشان] پاک و بری سازم و تا روز رستاخیز کسانی را که تو را پیروی کردهاند بر [منکرین تو و] کفروزان برتری دهم سپس بازگشت شما به سوی من است تا در آنچه اختلاف میکردید میان شما داوری کنم». در این آیه چند مطلب است: اوّل آنکه طبق صریح این آیه و آیه ۳۴ سوره أنبیاء حضرت عیسی÷وفات کرده [۲۴]و أخباری که جعل کردهاند که خود آنحضرت، مهدی موعود است و یا پشتسر مهدی نماز میخواند مخالف این آیات و ساخته رُوات کم سواد و کذّابین است!. دوّم اینکه طبق صریح این آیه أتباع حضرت عیسی÷تا قیامت هستند و بر مخالفین یهودِ خود برتری خواهند داشت چنانکه تاریخ نیز تاکنون نشان داده مسیحیآنهمواره نسبت به یهودیان برتر و در موقعیّتی بالاتر بودهاند همان طورکه امروزهم کمکهای ممالک مسیحی، اسرائیل غاصب را برپا نگاهداشته است. بنابراین بنابه آیات فوق نصاری و یهود تا قیامت باقی خواهند بود و در آن روز درباره ایشان قضاوت و حکم نهایی انجام میگیرد. پس اینکه امامی از طرف خدا بیاید همه را مغلوب نموده و مخالفی باقی نگذارد و همه را مسلمان کند، باطل است.
ثالثاً: به این دو آیه توجّه نمایید که میفرماید: ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ ﴾[الرّعد: ۱۱]. «براستی که خداوند آنچه را که [از نعمت خود] در قومی است دگرگون [وزائل] نخواهد کرد تااینکه خود آنچه را که درخودشان است دگرگونه سازند». و فرموده: ﴿ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ يَكُ مُغَيِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ ٥٣ ﴾ [الأنفال: ۵۳]. «این [کیفر] بدان سبب است که خدا نه برآن بوده است که نعمتی را که بر قومی بخشیده، دگرگونه سازد تا اینکه ایشان آنچه را که در خودشان است دگرگون سازند و همانا خداوند شنوای دانا است».
چنانکه ملاحظه میشود در آیه أخیر فرموده هلاکت فرعونیان و عدم هدایت کفّار و منافقین بدان سبب است که سُنّت إلهی بر این نبوده که خدا نعمت قومی را تغییر دهد قبل از آنکه خود لیاقت خویش را تغییر دهند و کفر بورزند و تباهکاری کنند که در نتیجه این أعمال، خدای شنوای دانا آنها را عقوبت میکند. حقّتعالی از اوّل خلقت بشر تاکنون هیچ قومی را به زور و اجبار تغییر نداده نه نعمت ایشان را و نه نقمت ایشان را. بنابراین مأموری نمیفرستد که به زور مردم را تغییر دهد بلکه خودِ مردم باید خویشتن را اصلاح کنند نه اینکه امامی ازطرف خدا بیاید و به روز شمشیر مردم را اصلاح کند. اصولاً اصلاحی که به زور شمشیر باشد ارزشی ندارد. به همین سبب است که خدا میفرماید: ﴿ لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّ ﴾[البقرة: ۲۵۶]. «هیچ اجبار و اکراهی در دین و در قبول آن نیست به درستیکه راهیافتگی از گمراهی آشکار و روشن شده است». آیا با این حال خدا امامی را میفرستد که به زور شمشیر همه مردم را به راه راست بیاورد؟! و نیز خداوند میفرماید: ﴿ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ ﴾[الحدید: ۲۵]. «ما پیغمبران را با دلائل روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت نمایند». در این آیه چنانکه ملاحظه میشود کلمه ناس فاعلِ فعلِ یَقوم میباشد یعنی خود مردم باید قیام برای عدالت نمایید نه اینکه فقط یکنفر امام قیام کند.
رابعاً: خداوند میفرماید: ﴿ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاۚ أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٩٩ ﴾[یونس: ۹۹]. «اگر پروردگارت میخواست هرآینه هرکه در زمین است همگی باهم ایمان میآوردند [اگر خدا بخواهد میتواند همه مردم را مجبور به ایمان آوردن کند أمّا سنّت خدا چنین نیست و چنین نمیکند] پس آیا تو [ای محمّد که خدا و صاحب اختیار مردم نیستی] مردم را وادار میسازی که مؤمن شوند؟!». در این آیه خدا با استفهام انکاری میفرماید اگر خدا ایمان اجباری میخواست خود میتوانست مردم را مجبور به ایمان کند و نیازی به ارسال رُسُل نبود أمّا خدا چنین نکرده پس تو نمیتوانی و حقّ نداری مردم را به ایمان آوردن مجبور کنی.
و فرموده: ﴿ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١١٩ ... وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ ١٢١ وَٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ١٢٢ ﴾[هود: ۱۱۸-۱۲۲]. «و اگر پروردگارت خواسته بود هرآینه مردم را اُمّتی واحد قرار میداد [لیکن نخواسته] و همواره اختلاف دارند مگر کسانیکه خدا بر ایشان رحمت آورد و برای همین [آزادی و اختلاف] ایشان را آفریده است و فرمان پروردگارت بر این انجام یافته که البتِه دوزخ را از همه جنّیان و آدمیانِ[کافر] پر میکنم..... و به کسانی که ایمان نمیآورند بگو برجای خود عمل کنند و ما نیز [بر طبق آیین إلهی] عملکنندهایم و در انتظار باشید که همانا ما نیز منتظریم».
وفرموده: ﴿ لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٣ إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَ ٤ ﴾[الشعراء: ۳-۴]. «[ای پیامبر]چه بسا خویشتن را از [اندوه] اینکه مؤمن نمیشوند هلاک سازی اگر بخواهیم، از آسمان نشآنهای فرو فرستیم تا گردنهایشان فروتنانه برای آن [فرود آید]». وقتی سنّت خدا نیست که با زور و اکراه مردم را مؤمن سازد و رسول خود را از حرص و فشار برای ایمان آوردن مردم منع میفرماید و این کار را بر پیامبران خود نمیپسندد چگونه امامی میفرستد که با شمشیر همگان را مسلمان کند، مگر شاه اسماعیل صفوی أهل حق [۲۵]باشد که مردم را با شمشیر به قبول مجبور میکرد آنهم به قبول خرافات!!!.
خامساً: قرآن به نحو عامّ میفرماید: ﴿ وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَكِّسۡهُ فِي ٱلۡخَلۡقِۚ أَفَلَا يَعۡقِلُونَ ٦٨ ﴾[یس: ۶۸]. «و هرکه را عمر بیفزاییم در خلقتش باژگونه میسازیم [او را از توانایی به ناتوانی و عجز خرد سالی باز میگردانیم] آیا [در این حقیقت] نمیاندیشند». و فرموده: ﴿ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا ﴾[الأحزاب: ۶۲ و فاطر: ۴۳]. «و هرگز در سنّت خداوند تبدیل [تغییر] نخواهی یافت». پس اینکه کسی بیش از هزار و دویست سال و بیشتر عمر کند و جوان و توانمند بماند - و همه را مسلمان کند تا اختلافی درمیان مردم نماند- چنانکه بیخبران از قرآن میگویند مقبول نیست. (فتأمّل جِدّاً).
متأسفانه علمای ما روز به روز خرافات را عمیقتر و وسیعتر نموده و مردم را از قرآن کریم و سُنَّت قطعیه پیامبر صدورنگه داشتهاند و اسلام را که دین تعلیم و تعلّم و تحقیق و تفکّر بوده کنار گذاشته و به جای آن «تقلید» را رواج دادهاند. أمّا یکی از علمای بیدار معاصر به نام شیخ «عبدالله بن زید آلمحمود» که رئیس محاکم قضائی «قَطَر» میباشد کتابی نوشته به نام «لامَهدِیَّ یُنتَظَر بَعدَ سیِّدِ البَشَر» و امام موعود را مبداء و منشأخرافهای به نام «مهدیِ» موهوم دانسته و میگوید مکرّر به نام مهدی در هر زمان و مکان غوغا برپا کرده و به بهانه مهدی موعود و به نام او اشخاص ماجراجو قیام کرده و مردم ساده و یا غوغاطلب و جاهلانی را دور خود جمع کرده و هیجآنها ایجاد کرده و خونهای بسیاری را ریخته و آخرالأمر بدون نتیجه و بدون اینکه دینی و یا حقّی را تأیید کنند مردم را به جان یکدیگرانداخته و ابتلاآتی را به وجود آوردهاند. و حاصل آنکه نام مهدی موجب فتنه و فساد شده و عدّۀ بسیاری را به گمراهی کشانیده، بر عالِم خیرخواه لازم است برای دفع این فساد چارهای بیندیشد و مردم را اگر بتواند روشن سازد، و از این فتنهها دورسازد و بیان کند که نام مهدی و قیام او اصلاً در کتاب خدا و کُتُب اوّلیّه اسلام نیامده، به خصوص نام او در قرآن نیامده بلکه آیاتی برخلاف این موضوع آمده است، (چنانکه در صفحات قبل ملاحظه شد).
امامیکه در قرآن از او ذکری نشده چه فایده دارد و چرا مردم عوام را به آن دعوت کرده و هر دوره فسادها برپا میکنند؟! ممکن است کسی بگوید برای دکانداران مذهبی که شب وروز مردمرا به امام منتظر دعوت میکنند وهزاران فلسفه و شبهدلیلهای غیرمنطقی میتراشند، فائدهها دارد و آن گرفتن میلیاردها سهم امام است، و لذا تأکیدی که در این مورد دارند، برای موارد دیگر ندارند، و لذا همه ساله نیمه شعبان مردم را دعوت به جشن و چراغانی و خرج میلیونها درهم و دینار میکنند و جشنهاییکه برای آن میگیرند برای تولّد أنبیاء و حتّی برای ولادت پیامبر آخرالزّمان صنمیگیرند! در حالیکه در اسلام دستوری برای گرفتن جشن تولّد و یا عَزا برای بزرگان دین اصلاً نداریم حتّی علیّ بن أبیطالب÷و سایر خلفاء برای روز تولّد رسولخدا صجشن نگرفته و همه ساله برای وفات او عَزا برپا نکردند، بلکه حتّی روز وفات رسول خدا صرا تعطیل نکردند.
آری عدّهای بدون مدرک خود را نایبالإمام میخوانند و مالها به نام سهم امام میگیرند و میخورند. أمّا مردم باید توجّه داشته باشند که خدای تعالی به مؤمنین هُشدار داده و برای آگاهی ایشان فرموده: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ ﴾[التّوبة: ۳۴]. «ای کسانیکه ایمان آوردهاید همانا بسیاری از علمای دینی و زهدپیشگان هرآینه اموال مردم را به ناروا میخودند و [آنان را] از راه خدا باز میدارند» [۲۶].
پس معلوم شد که موجود منتظر برای عوام نفعی ندارد و اینهمه فته و فساد از علمایی است که یک منتظر به فوت و فن روایات و دلیل تراشیهای عوامفریب ساخته و همه ساله مردم را وادار به جشنها و چراغانی و شعر خوانی و خرجهای باطله میکنند تا ایشان به این افکار بیهوده مشغول سازند و جیب آنان را خالی کنند.
نویسنده مذکور میگوید: أحادیثی که أهل سنّت روایت کردهاند یا نام مهدی صریحاً در آنها ذکر نشده و یا اگر ذکر شده سند آن ضعیف است، و کتب مهمّی مانند صحیح بخاری و مسلم آن احادیث را به سبب ضعفشان نیاوردهاند. بعضی از آن احادیث میگوید مهدی، عیسی بن مریم است و کس دیگر نیست (چنانکه بعضی از اخبار شیعه نیز همین را گفته است در حالیکه قرآن دلالت دارد بر وفات حضرت عیسی÷و سایر أنبیاء، ولی متأسّفانه مردم را از قرآن دور کردهاند). بعضی از اخبار میگوید، آن موعود همان مهدی فرزند «منصور دوانیقی» است!! که زمان او گذشته و ذکر چنین اخباری امروز بیهوده بوده و انتظار مهدی فرزند منصور دوانیقی حماقت است (معلوم میشود بنیعباس در جعل أحادیث مهدی شرکت داشتهاند، و یکی از سیاسیتهای ایشان جعل و نشر چنین اخباری بوده است). و بعضی از آن أحادیث میگوید مردی از أولادِ حَسَن بن علی÷است. و بیشتر آن احادیث چنین است. و البتّه بسیاری از أولاد حَسَن بن علی÷در قرنهای اوّلیّه اسلام قیام کردند، و چه بسیار مردمی که با آنآنهمراهی کردند و جان و مال و اولادشان از بین رفتند أمّا متأسّفانه نتیجه مفیدی نداشت. أمّا أخبار امامیّه که میگوید او فرزند امام حسن عسکری÷است باید دانست که مورّخین به اتّفاق گفتهاند او را فرزندی نبوده است.
اختلاف در روایات مهدی بزرگترین دلیل است که مهدی محلّ اتّفاق نبوده و أخبار مذکور جعلی و ساختگی است و هر دسته برای پیشرفت کار خود اخباری ساخته و پرداختهاند [۲۷].
علماییکه أخبارمهدی را جعلی وساختگی دانستهاند بسیار بودهاند از جمله ابوالأعلی مودودی است که این عقیده را از عقاید لازمهای که در کتاب خدا باشد، ندانسته و از جمله ابن خلدون [۲۸]و از جمله علامه بزرگوار ابن القیّم و از جمله امام شاطبی و از جمله فرید وجدی در دائرة المارف (حزء نهم، ص۴۸۰) و ازجمله دارِقُطنی و از جمله عالم خبیر ذهبی و از جمله رشید رضا و ازجمله علامه البلاغی و بسیاری دیگر. ولی چه باید کرد که تعصّبات مردم، و جهل ایشان به کتاب خدا و سنّت رسول صایشان را از فهم حقایق باز داشته است!.
عالم مذکور میگوید رسول خدا صدین کاملی به نام اسلام آورد که خدا درباره آن فرمود: ﴿ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ ﴾[المائدة: ۳]. «دین شما را برایتان کامل ساخته و نعمت خویش را بر شما تمام کردم». و پیامبرش آن را اجرا کرده و در کتاب خود ذکری از «مهدی» نکرد و عنوانی برای او نیاورد. آیا مهدی از محمّد صبالاتر و مهمتر است و دین را از او بهتر اجرا میکند؟! (نَعوذُ بِالله). ما با داشتن کتاب خدا و سنّت رسول او صمستغنی از مهدی هستیم و پس از پیامبراکرم ص، خود مسؤول و مؤظّفایم که دین خدا را اجرا کنیم.
عالم مذکور میگوید هزاران نفر از علمای بزرگ آمدند و رفتند و برای ترویج دین زحمتها کشیدند و اصول و فروع آن را واضح کردند بدون اینکه مهدی را دیده باشند و یا از او اطّلاعی داشته باشند و اصحاب رسولخدا صو تابعین همه مسلمان بودند بدون اینکه از مهدی خبری داشته باشند و یا نا م او را شنیده باشند. نویسنده گوید: حتّی خود أئمّه شیعه مدّعیِ امامت منصوصه إلهیه نبودند و اگر اخباری درمیان شیعه منتشر شده در قرن سوّم ساخته و پرداخته شده چنانکه مرحوم استاد قلمداران در کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» وما درتحریر دوّم «عرض أخبار اصول بر قرآن وعقول» دلائل آنرا ذکر کردهایم.
به سخن عالم مذکور باز گردیم که میگوید اصلاً شأن رسولخدا صنبوده که مردم را به یک امام غیرمعلوم غائب وعده دهد که هرکس به نام او بتواند مردم را به قیام دعوت کند و آنها را به کشتن دهد. این کار از پیغمبرِ رحمت بعید است و میگوید: طبق اخبار شیعه اگر امام خیالی بیاید هفت سال ریاست میکند و به دست پیرهزن ریشداری کشته میشود!! حال آیا سزاوار است هزاران سال مردم را در انتظار گذارند برای کسی که فقط هفت سال ریاست میکند و در اثر چنین انتظاری در هر دوره به نام او کسی مردم را به قیام دعوت کند و موجب جنگ و خونریزی شود (که چه بسا آن جنگها بیش از هفت سال طول بکشد)؟!!.
[۲۴] در این مورد مطالعه رسالهای که مرحوم آیت الله شریعت سنگلجی/درباره وفات حضرت عیسی÷نوشته و با مقدّمه آقای حسینقلی مستعان چاپ شده، ضروری است. [۲۵] منظور مذهب انحرافی «أهل حقّ» است. [۲۶] ضرور است که درباره این آیه شریفه رجوع شود به تحریر دوّم کتاب تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص۶۴ تا ۶۷. [۲۷] رجوع شود به تحریردوّم کتاب «عرض أخبارأصول بر قرآن وعقول» صفحه ۶۲۳تا۶۴۱ و۷۹۴ تا۸۰۸. [۲۸] ما قول او را در همین کتاب (صفحه ۸۹ به بعد) آوردهایم.