بررسي اجمالي دلايل ارائه شده در مورد امامت بلافصل
دلایلی كه برای اثبات امامت بلافصل حضرت علی سارائه شده است، به شرح ذیلاند، كه پس از بررسی، دیدگاه اهل سنّت را بیان خواهیم كرد:
آیاتی كه نویسندگان شیعه مانند محمد باقر مجلسی در تألیف خود «حق الیقین في اصول الدین» و دیگر نویسندگان برای امامت بلافصل حضرت علی ساستدلال كردهاند:
۱) ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾[النساء: ۵۹].
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید، از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا با تمسّک به سنّت او) اطاعت كنید، و از كارداران و فرماندهان (مسلمان) خود فرمانبرداری نمایید، (مادام كه دادگر و حقگرا بوده و مجری احكام شریعت اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور كشمكش پیدا كردید) آن را به خدا (با عرضهی به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آن را بدانید؛ چراكه خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است، باید چنین عمل كنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این كار (یعنی رجوع به قرآن و سنّت) برای شما بهتر و خوشفرجامتر است».
نویسندگان، پس از نقل بخش ابتدایی آیه، با استفاده از قیاسهای عقلی و دلایل ذهنی كوشیدهاند تا ثابت كنند كه در این آیه مراد از «اولی الامر» دوازده امام است! سؤال این است كه آیا عقیدهی مذهبی را میتوان فقط با قیاسهای عقلی به اثبات رسانید؟ در حالی كه در تمام قرآن كریم، ذكری از آن به میان نیامده باشد؟ اگر چنین است هر شخصی در مورد هر آیهای از قرآن كریم میتواند چنین ادعا كند كه به نظرم در این آیه مراد از فلان لفظ، فلان شخص است، اگر فردی عامی نیز این آیه را بخواند، قضیهی دوازده امام به فكر و خیالش خطور نخواهد كرد، بالخصوص وقتی كه بخش دوم آیه كه آن را ذكر نكردهاند، چنین میفرماید كه: «و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از اموركشمكش پیدا كردید) آن را به خدا (با عرضهی به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّتنبوی) برگردانید».
از این آیه معلوم میشود كه اگر بین حكام و مردم، اختلاف واقع شود، فیصلهی خدا و رسول خدا، «حرف آخر» تلقی خواهد شد، نه حرف اولیالامر. اگر مراد از «اولیالامر»، ائمهی معصومین باشند، پس مراجعه به قرآن و سنّت با ترک رأی معصومین چه طور ممكن است؟ در حالی كه نزد شیعه، رأی معصومین هم مثل خودشان، همیشه معصوم میباشند، آنان نمیتوانند چیزی غیر از قرآن و سنّت بگویند! بنابراین، اثبات عقیدهی امامت، از این آیه بدون تردید غلط و نادرست است [۱۰].
علاّمه سیوطی :در تفسیر خود «الدرالمنثور» در ذیل همین آیه قولی از حضرت علی سنقل كرده كه با توجه به آن اعتقاد به «ائمه معصومین» به طور كلی نفی میشود، بلكه از آن، مسلک اهل سنّت و جماعت در مسئله امامت، به طور كامل تأیید میگردد.
«أخرج البیهقی عن علی بن أبی طالب قال: لا یصلح الناس إلا أمیر برّ أو فاجر. قالوا: هذا البرّ فكیف بالفاجر؟! قال: إن الفاجر یؤمن الله به السبل، ویجاهد به العدو، ویجیء به الفیء، ویقام به الحدود، ویحج به البیت، ویعبد الله فیه الـمسلم آمنا حتى یأتیه أجله» [۱۱].
بیهقی روایت میكند كه حضرت علی بن ابیطالب سفرمود: اصلاح مردم جز با امیر امكانپذیر نیست؛ این امیر خواه خوب باشد یا بد! حاضران عرض كردند: امیر نیک درست؛ امّا امیر فاسق چگونه ممكن است مردم را اصلاح كند؟ (چه سودی برای مردم دارد؟) حضرت علی سفرمود: خداوند به وسیلهی حاكم بد نیز، راهها را پر امن میگرداند، تحت قیادت و فرماندهی او، جهاد با دشمنان كافر ادامه خواهد یافت، مال فیّ به دست میآید، حدود به اجرا در خواهد آمد، حج بیت الله برقرار میماند، و در قلمرو او، مسلمان تا واپسین لحظات زندگی، با احساس امنیت، به عبادت الله تعالی مشغول میشود [۱۲].
و اما روایتی كه بعضی از نویسندگان در ضمن این آیه نقل كرده و از آن ثابت كردهاند كه منظور از «اولیالامر»، «دوازده امام» هستند، در كتابی معتبر با سندی صحیح مروی نیست، اگر نویسندهای خیالات و معتقدات خویش را به شكل روایت درآورده به طرف آیهای از قرآن مجید نسبت دهد، كاری از دست ما بر نمیآید؛ و این روش مخصوص نویسندگان بیمایه است كه نمونهی آن در طول تاریخ فراوان بوده است [۱۳].
۲) ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ۳].
«امروز (احكام) دین شما را برایتان كامل كردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تكمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».
در این آیه هم ذكری از امامت بلافصل حضرت علی سنیست، در ضمن این آیه، روایاتی كه مصنفین و مؤلفین نقل كردهاند در هیچ كتاب معتبری ذكر نشده است. علاوه بر این، ادعای بعضی دربارهی این آیه مبنی بر اینكه در هنگام بازگشت از «حجةالوداع» در محلی به نام «غدیر خُم» روز هجدهم ذیالحجه پس از ایراد خطبه نازل شد، صحیح نیست؛ چراكه جمهور مفسرین بر این مطلب اتفاق رأی دارند كه این آیهی كریمه در «حجةالوداع» و در میدان «عرفات»، در روز عرفه، شامگاه روز جمعه نهم ذیالحجه نازل شد.
تقریباً در تمام كتابهای سیرت، حدیث و تفسیر آمده كه فردی یهودی به حضرت عمر فاورق سگفت: «ای امیرالمؤمنین، در كتاب شما(قرآن) چنان آیهای موجود است كه اگر به ما یهودیان نازل میشد، روز نزول آن را عیدمیگرفتیم.حضرت عمر فاروقسپرسید: كدام آیه؟ آن یهودی این آیه را خواند: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾حضرت فاروقسفرمود: من میدانم كه این آیه چهروزی و چه جایی نازل شده است؛ روز عرفه، جمعه در عرفات نازل شد، هنگامی كهرسول اكرم جدر میدان عرفات وقوف كرده بودند (یعنی نزولش در حجةالوداع روزجمعه، روز عرفه، میدان عرفات بود)، عیدی بزرگتر از این، چه میتواند باشد؟» [۱۴].
خود حضرت علی سنیز میفرماید كه این آیه روز عرفه به وقت شام (یعنی نهم ذیالحجه) نازل شده بود [۱۵].
علامه آلوسی :در تفسیر خود «روح المعانی» مینویسد:
«بعضیها از حضرت ابوسعید خدری ساین روایت را نقل كردهاند كه آیهی: : ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾ در غدیر خم هنگامی نازل شد كه حضرت رسولاكرم جبه حضرت علی سفرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» پس از نزول این آیه، حضرت رسول اكرم جفرمودند: «الله أكبر علي إكمال الدين وإتمام النعمة ورضاء الرب برسالتي و ولاية علي كرّم الله وجهه بعدي».
علامه آلوسی :پس از نقل این روایت میفرماید:
«این روایت، نمونهای از افتراهای بزرگ است و الفاظ ركیک این روایت (علاوه برسند آن) خود شاهدی بر این افترا میباشد» [۱۶].
مفسَّر بزرگ علاّمه ابنكثیر :هم در تفسیر مستند و معتبر خود، پس از نقل دو روایت اهل تشیع، میفرماید:
«نه این روایت صحیح است و نه آن روایت، سخن حق كه در آن گنجایش كمترینشک و تردیدی وجود ندارد همان است كه این آیه در روز عرفه (نهم ذیالحجه) روزجمعه نازل گشت، چنانكه از حضرت امیرالمؤمنین عمر فاروق سو از حضرتسمرةبن جندب سمروی است، نیز قول شعبی، حضرت قتاده، حضرت شهربن حوشب و دیگر ائمه و علما همین است» [۱۷].
همین علامه ابن كثیر در كتاب معروف و مشهور خود «البداية والنهاية» پس از نقل این روایت كه دربارهی آن گفته شد كه در «غدیر خم» نازل شده مینویسد: «این حدیث نه تنها منكر در حد اعلاست، بلكه كذب است؛ چون كه مخالف با حدیثمستند صحیحین میباشد كه در آن از حضرت امیرالمؤمنین عمر فاروق سثابت شده كه این آیه، روز جمعه در عرفه نازل شده بود» [۱۸].
امام فخرالدین رازی :در تفسیر كبیر، از همین آیه بر بطلان این ادعا استدلال جسته است، ایشان میگویند:
«علمای ما فرمودهاند كه این آیه ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾ بر بطلان قولامامت بلافصل دلالت میكند، برای اینكه الله تعالی در ابتدای این آیه فرموده است: ﴿ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِ﴾«از امروز كافران از (نابود كردن) دین شما مأیوس گشتهاند، (و میدانند این دین ماندگار و جاودانه است)، پس از آنان نترسید و از من بترسید».
به وضوح پیداست كه كافران از بروز تغییر و تبدیل در دین ناامید شدهاند و نیزفرمود كه اینک از آنان نترسید و از من بترسید! اگر امامت حضرت علی ابنابیطالب ساز طرف الله تعالی و رسولش جمنصوص، یعنی نصواجب الطاعة میبود، طبق این آیه كسی كه آن را پنهان میكرد و در آن تبدیل وتغییر ایجاد مینمود باید ناامید شود، یعنی یک نفر از صحابه نمیتوانست این نصرا انكار نماید و نه در آن تغییر به وجود آورد و نه آن را مخفی نگه دارد، و وقتی كههیچ كدام از اینها صورت نگرفت، بلكه نه ذكری از نص امامت شد و نه خبر آنظاهر گشت و نه روایتی در اینباره نقل شد، دانستیم كه حضرت علی ابن ابیطالب سیقیناً منصوص بالامامت نبود» [۱۹].
اگر بر این عبارت امام المتكلمین امام رازی :با خونسردی تمام غور شود، خوانندهی محترم بدون تردید به این نتیجه خواهد رسید كه این آیه: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾ نه تنها امامت را ثابت نمیكند، بلكه دلیلی روشن و آشكار برای جمهور اهل سنت و جماعت میباشد. والله الموفق [۲۰].
۳) ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٦٧﴾[المائدة: ۶۷].
«ای فرستادهی (خدا، محمد مصطفی!) هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و كمال و بدون هیچگونه خوف و هراسی به مردم) برسان (و آنان را بدان دعوت كن)، و اگر چنین نكنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای، (و ایشان را بدان فرا نخواندهای؛ چراكه تبلیغ جمیع اوامر و احكام بر عهدهی توست، و كتمان جزء از جانب تو، كتمان كلّ به شمار است)، و خداوند تو را از (خطرات احتمالی كافران و اذیت و آزار) مردمان محفوظ میدارد...».
اهل تشیع معتقدند این آیه كمی پیش از خطبهی «غدیرخُم» (۱۸ ذیالحجه سال دهم هجرت) نازل شده، پیش از این، حكم امامت علی بر حضرت رسول اكرم جنازل شده بود، ولی ایشان بنا به دلایلی، از رسانیدن آن حكم میترسیدند تا اینكه این آیه نازل شد و به حضرت رسول اكرم جدستور داده شد كه حكم امامت علی س را در بین مردم اعلام نمایید، ما شما را حفاظت خواهیم كرد. حضرت رسول اكرم جمطابق با این آیه در تاریخ ۱۸ ذیالحجه سال دهم هجری در محلی به نام «غدیر خم» امامت حضرت علی سرا اعلام كردند و از مردمان حاضر در آنجا به دست حضرت علی سبیعت گرفتند.
ما به جای تفسیر و تشریح كامل آیه، توجه شما را به چند نكته جلب میكنیم كه از آن ماهیت و حقیقت این استدلال واضح خواهد شد:
۱- نكتهای كه قبل از هر چیز در این آیه قابل توجه میباشد اینكه بعضیها در صدد اثبات عقیدهی امامت بلافصل حضرت علی ساز این آیه هستند، در حالی كه در این آیه، نه ذكری از حضرت علی ساست و نه حرفی از امامت؛ بلكه به طور عام به حضرت رسول اكرم جحكم داده شده كه شما در تبلیغ احكام خداوندی از هیچ كوششی دریغ نورزید، خداوند متعال شما را حفاظت خواهد كرد، كافران بپذیرند یا نپذیرند، شأن تبلیغ شما از آن متأثر نمیگردد؛ چراكه هدایت كافران در دست الله است، نه به دست شما.
این خلاصه و مطلب آیه از الفاظ، ترجمه، سیاق و سباق آن میباشد، با احتمالات بسیار بعید هم نه عقیدهی امامت ثابت میشود و نه امامت بلافصل حضرت علی س!.
۲- طبق رأی علامه ابنتیمیه و جمهور مفسرین، این آیه، عقیدهی امامت را ردّ میكند؛ چراكه در این آیه، به حضرت رسول اكرم جدستور داده شده تمام احكام دین را برساند، پس اگر عقیدهی امامت حكمی از احكام دین میبود، چگونه ممكن است كه حضرت رسول اكرم جآن حكم را در ملأ عام، واضح و روشن به امت بیان نكرده باشند؟ به همین علت، حضرت عایشه لمیفرماید: «شخصی كه گمان برد حضرت محمد مصطفی جچیزی از وحی را مخفی نگهداشته، دروغگوست؛ چراكه الله تعالی به رسول اكرم جدستور داد، تمام دین را بهامت ابلاغ كند».
همچنین اگر حكم عقیدهی امامت یا امامت بلافصل حضرت علی سرا حضرت رسول اكرم جبه امت رسانیده باشند، چگونه ممكن است كه امت بر آن حكم، عمل نكند یا حداقل به هنگام اختلاف، از آن حكم استدلال نشود، در حالی كه پس از وفات حضرت رسول اكرم جصحابه كرام از مهاجرین و انصار وقتی كه در «سقیفهی بنیساعده» گرد هم آمدند، دلایل مختلفی پیش كردند، امّا هیچ یک از ایشان این نص (عقیدهی امامت) را مطرح نكردند.
و پس از آن نیز خلافت حضرت عمر فاروق سو حضرت عثمان غنی سو واقعات شورا روی داد، چرا هیچ فردی از صحابه ـ كه حضرت علی سنیز یكی از آنان بود ـ چنین نصی را مطرح نكرد، حتی در دورهی خلافت خود حضرت علی ساختلافاتی بروز نمود، ولی در آن هنگام نیز، كسی از اصحاب (به شمول اهل بیت) نص عقیدهی امامت را اظهار نكرد، آیا این همه، دلیل روشنی بر عدم وجود چنین نصی نیست؟ و این ادعا، ادعای محض بدون دلیل است؛ ادعایی كه هیچكدام از صحابه و اهل بیت، نه قایل به آن بودند و نه ناقل آن!.
۳- نویسندگان شیعه مدعی هستند كه این آیه، پس از «حجةالوداع» و پیش از خطبهی «غدیر خم» نازل شده است، پس از نزول همین آیه، آنحضرت جدر تاریخ ۱۸ ذیالحجه سال دهم هجری در محلی به نام «غدیر خم»، امامت علی سرا اعلام كردند، كسانی كه خطبهی رسولالله جدر حجةالوداع را كه در میدان عرفات در تاریخ ۹ ذیالحجه در برابر هزاران صحابه شایراد نمودند، خواندهاند به خوبی میدانند كه در این خطبهی تاریخی حجةالوداع وقتی كه حضرت رسول اكرم جحضار را از مسایل بنیادی و مهم دین اسلام آگاه میكردند، در آخر رو به اصحاب فرمودند:
«وقد تركت فیكم ما لم تضلوا بعده إن اعتصمتم به؛ كتاب الله وأنتم تسئلون عنی فما أنتم قائلون؟ قالوا: ونشهد أنك قد بلغت وأدیت ونصحت. فقال - بأصبعه السبابة یرفعها إلی السماء وینكتها إلی الناس و یقول-: اللهم اشهد! اللهم اشهد! اللهم اشهد! ثلاث مرات» [۲۱]. «بدانید كه من در میان شما چیزی از خود به جا میگذارم كه اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن كتاب الله است و دربارهی من از شما پرسیده خواهید شد، آنگاه چه جواب خواهید داشت؟ حاضرین عرض كردند: ما گواهی میدهیم كه شما به طور كامل ابلاغ كردید، حق آن را ادا نمودید و خیرخواه ما بودید. پس از آن حضرت رسول اكرم جدر حالی كه انگشت سبابهاش را به طرف آسمان بلند نموده، رو به مردم كرده فرمودند: پروردگارا! گواه باش، پروردگارا! گواه باش، پروردگارا! گواه باش».
حالا چگونه ممكن است كه در نهم ذیالحجه حضرت رسول اكرم جبا گواه ساختن الله تعالی، از صحابهی كرام شاقرار و اعتراف بگیرند كه من تمام عقاید و احكام دینی را به شما ابلاغ نمودم و در تاریخ ۱۸ ذیالحجه در محلی به نام «غدیر خم» عقیدهای را كه به قول ایشان مخفی نگه داشته بود! اظهار كنند، آیا این مطلب برای خوانندهای كه انصافپسند باشد قابل درک و فهم است؟!.
۴- تمام روایات مستندی كه در شأن نزول این آیهی كریمه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾وارد شده همگی، ادعای مبنی بر نزول این آیه در حجة الوداع را نفی میكند.
از روایاتی كه علامه ابن جریر طبری، امام ثعالبی، امام فخرالدین رازی، علامه قرطبی، علامه آلوسی و جمهور مفسرین از حضرت عبدالله بن شفیق، حضرت عایشه و حضرت عبدالله بن عباس بذكر كردهاند، معلوم میشود كه این آیه خیلی قبل از حجة الوداع نازل شده بود. از بعضی روایات چنین برمیآید كه این آیه «مكّی» است ولی بیشتر مفسرین، این آیه را «مدنی» میدانند.
علامه قرطبی :مینویسد:
«دلیل مدنی بودن این آیه روایتی است كه امام مسلم : در صحیح خویش ازحضرت عایشه لنقل كرده است، حضرت عایشه لمیفرماید: «پس از آمدن به مدینه، شبی رسولالله جبیدار بودند و فرمودند:كاش یكی از اصحابم، از من نگهبانی میكرد، حضرت عایشه لمیفرماید: در این هنگام صدای تصادم شمشیرها به گوش رسید، حضرت رسولاكرم جپرسیدند: كیستی؟ گفت: سعد بن ابیوقاص هستم، حضرت رسولاكرم جفرمودند: برای چه آمدی؟ گفت: احساس كردم خطری متوجهشماست، برای حفاظت و نگاهبانی از شما آمدهام، حضرت رسول اكرم جدرحق وی دعا كردند و خوابیدند».
علاوه بر صحیح مسلم در روایات دیگری میآید كه در این هنگام، آواز شمشیرها را شنیدم، حضرت رسول اكرم جپرسیدند: كیستی؟ پاسخ دادند: ما سعد و حذیفه هستیم، برای نگاهبانی از شما آمدهایم. رسول الله جبه خواب رفتند، حتی كه ما آواز خواب ایشان را شنیدیم و این آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ﴾ نازل شد.
حضرت رسول اكرم جسر از خیمهی پوستی بیرون آورده فرمودند: «ای مردم! برگردید؛ چراكه الله تعالی خود مرا حفاظت میكند» [۲۲].
علامه فخرالدین رازی :در شأن نزول این آیه، ده وجه نوشته است، دهمین وجه این است كه طبق بعضی از روایات، این آیه در مورد فضیلت حضرت علی س(نه كه امامت) نازل شده بود. امام رازی پس از ذكر ده وجه مینویسد:
«اگر چه تعداد این روایات مختلف بسیار است، امّا در مورد این آیه بهتر همین استكه بر حفاظت از مكر و فریب یهودیان و مسیحیان، حمل كرده شود و با بیپروایی ازآنها دستور به تبلیغ داده شده است، برای اینكه در قبل و بعد این آیه، روی سخنبا یهودیان و مسیحیان است، برای همین قائل شدن به وجوهاتی كه این آیه را ازسیاق و سباق منفک و منقطع میگراند، ممتنع به نظر میرسد» [۲۳].
علامه آلوسی :پس از بحثی طولانی دربارهی خطبهی «غدیر خم» و روایات شیعه در ضمن این آیه، در خاتمه مینویسد:
«روایاتی از اهل سنت كه بیانگر نزول این آیه در فضیلت حضرت علی ساست اگر پذیرفته شود كه درست و قابل استدلال هستند، باز هم از آنها فضیلتحضرت علی سثابت میشود یا كه طبق این روایات حضرت علی سمحبوب مؤمنین است و ما هرگز این را انكار نمیكنیم، بلكه هر كس (فضیلتحضرت علی سو محبوبیت ایشان را) انكار كند او را ملعون میدانیم» [۲۴].
۵- آخر این آیه: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ «و خدا شما را از مردمان محفوظ خواهد داشت، همانا خداوند كفار را هدایت نمیدهد». خود دلیلی است بر اینكه مراد از این آیه، ابلاغ عقیدهی امامت در حضور صحابهی كرام شنمیتواند باشد، چون كه بنا به قول شیعه، حضرت رسول اكرم جدر ابلاغ عقیدهی امامت از مخالفت صحابهی كرام شبیمناک بودند؛ و در این آیه ذكری از صحابهی كرام نیست، بلكه از كافران سخن به میان آمده است، بنابراین چطور میتوان صحابه كرام را از این آیه مراد گرفت، مگر اینكه شخصی گستاخ و دریده دهن، صحابهی كرام را ـ نعوذبالله ـ كافر قرار دهد، آنانی كه قرآن دربارهیشان میفرماید: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾خدا از آنان خشنود و آنان از خدا خشنودند.
خلاصهی كلام آنكه، از هر جهت به این آیه نگریسته و الفاظ، ترجمه، سیاق و سباق و همچنین روایات شأن نزول آن مورد بررسی قرار گیرد، به هیچ نحوی، از این آیه، عقیدهی امامت بلافصل حضرت علی سبه اثبات نمیرسد و اثبات این عقیده از آیات مذكور، در واقع چیزی جز تحریف معنوی قرآن مجید نیست [۲۵].
روش استدلال بعضی از نویسندگان اهل تشیع از احادیثی كه در ذیل این آیات میآوردند، به دو صورت است:
الف- از احادیثی استدلال میگیرند كه در كتب متداول و معتبر حدیث وجود ندارد؛ بلكه یا در كتب مصنفین شیعه یافت میشود یا اگر راوی سنّی آن را نقل كرده باشد، با استناد به راویان شیعه نقل كرده است، بدیهی است كه استدلال از روایات بیاعتبار یک طرفه چگونه ممكن است درست باشد؟
ب- به احادیثی استدلال میكنند كه در كتب متداول حدیث وجود دارد و به اعتبار سند، در درجهی «صحیح» یا «حسن» قرار دارد، اینها احادیثی هستند كه در آنها فضایل و مناقب حضرت علی سبیان شده است. از این احادیث صحیح فضایل و مناقب اینگونه استدلال میگیرند كه وقتی حضرت علی سدارای چنین فضایلی هستند به طور حتم هم ایشان مستحق امامت بلافصل میباشند، امّا این روش استدلال، چیزی جز مغالطهی سطحی نیست؛ چراكه تا جایی كه مربوط به فضایل و مناقب بیشمار حضرت علی سمیشود ـ خوارج را بگذار كه منكرش باشند ـ خوشهچینی از اهل سنت و جماعت این فضایل حضرت علی سرا انكار نمیكند، بلكه این فضایل را با دل و جان میپذیرد، به نشر و تبلیغ آن میپردازد، آنها را خود میخواند و به دیگران تدریس میكند و به نسلهای آینده میرساند، بنابراین هیچ اختلافی در ثبوت فضایل برای حضرت علی سوجود ندارد.
اهل سنّت، در مورد فضایل حضرت علی ساز شیعهها دلیل نمیخواهند؛ چراكه ذخیرهی صحیح و مستند فضایل را كه اهل سنّت در مقابله با خوارج جمع كرده، بسیار بیشتر و قویتر از احادیث دیگران میباشد. بلكه فراتر از آن، اهل سنّت منكر امامت به وقت خود حضرت علی سهم نیستند، آنها كاملاً قبول دارند كه حضرت علی سشخصیت والاصفات، مزین به تمام فضایلیاند كه در احادیث صحیح بیان شده است و اینكه ایشان از ابتدا نیز اهلیت و صلاحیت برای این امامت را داشتند كه نهایتاً مسئولیت آن را به عنوان خلیفهی راشد چهارم به دوش گرفتند، این چیز دیگر است كه در ابتدا كسانی بودند كه نسبت به ایشان، از اهلیت و صلاحیت بیشتری برخوردار بودند، به همین خاطر عملاً آنان جلوتر از حضرت علی سخلیفه شدند. اهل سنت بر این باور است كه حضرت علی سزمانی كه در حیات طیبهی حضرت رسول اكرم جخدمات بزرگ دینی انجام میدادند اهلیت و صلاحیت برای این امامت را داشتند و آن هنگام هم وقتی ایشان در دوران خلافت حضرت ابوبكر صدیق س، حضرت عمر فاروق سو حضرت عثمان غنیسبا آنان بیعت كردند، از علم، فضل، كرم و شجاعت خویش، امت را مستفیض میگردانیدند.
به همین خاطر باید این مطلب به خوبی در اذهان جایگیر شود كه اهل سنت نه منكر فضایل حضرت علی سهستند و نه منكر صلاحیت ایشان برای امامت و قیادت [۲۶].
[۱۰] ر.ک: تفاسیر قرطبی، مظهری، ابن كثیر، فخر رازی و غیره. [۱۱] الدر المنثور: ج۲، ص۱۷۸. [۱۲] نهج البلاغة ص ۱۰۷ طبع دارالكتب العربیة مصر با اندكی تغییر. [۱۳] عقیده امامت، ص ۲۷. [۱۴] تفسیر قرطبی ۶۱/۶ به نقل از مسلم، نسایی و دیگر كتب حدیث. [۱۵] تفسیر ابن كثیر: ج۲، ص ۱۳. [۱۶] روح المعانی: ۶۱/۶ و نصیحةالشیعة از مولانا احتشام الحسن كاندهلوی ص ۵۴۷ تا ۵۹۸. [۱۷] تفسیر ابن كثیر: ۲ / ۱۴. [۱۸] البدایة والنهایة: ۲۱۴/۵. [۱۹] تفسیر كبیر: ج۱۱، ص ۱۳۹. [۲۰] عقیدهی امامت: ص ۲۹. [۲۱] رواه مسلم: ۱/ ۳۹۷. [۲۲] تفسیر قرطبی: ۶ / ۲۴۴. [۲۳] تفسیر كبیر: ۱۲/ ۵۰. [۲۴] تفسیر روح المعانی: ۶ / ۱۹۷۶. [۲۵] عقیدهی امامت: ص ۳۳. [۲۶] منبع سابق: ص ۲۵.