اصل ماجرا و عوامل ايراد خطبهي غدير
حضرت علی سو حضرت خالد سدر سفر حج با رسول خدا جهمراه نبودند. رسول خدا جقبل از سفر، هر كدام از آنان را همراه سپاهی به یمن فرستاده بود [۳۳]. خالد سرا اول فرستاده بود و علی سرا بعد از او تا ضمن تقویت روحی سپاه خالدس، خُمس اموال غنیمت را تحویل بگیرد.
دو سپاه برای مدتی در سرزمین یمن به فعالیتهای جهادی و تبلیغی مشغول شدند.
در این سفر، رفتار ظریف و دقیق حضرت علی سدر چند مورد (ظاهراً) موجب ناراحتی بعضی از افراد و به دنبال آن شكایت علیه او گردید. این موارد در پرتو روایاتی كه در كُتُب صحیح حدیث نقل شدهاند، در چهار مطلب قابل نشاندهی است [۳۴]:
۱) بُرَیده اسلمی سـ كه یكی از افراد سپاه بود ـ میگوید:
«در دلم نسبت به حضرت علی مقداری كدورت وجود داشت، اتفاقاًرسولالله جنیز علی را به سوی خالد فرستاد تا خُمس اموال را بگیرد. ویكنیزكی را از سهم خمس برای خود برداشت، و چون مورد سؤال قرار گرفت، توضیحداد كه آن كنیز در قسمت خُمس افتاد و از خمس در سهم اهل بیت پیامبر جداخل شد و بعد هم در سهم آل علی قرار گرفت. خبر به حاكم یمن ـ حضرت خالد سرسید. ایشان از این موضوع ناراحت شده و نامهای به پیامبر جنوشتند كه من حاضر شدم نامه را نزد ایشان ببرم، چنین كردم. وقتی نامه را برایآن حضرت جمیخواندم، در اثنای قرائت دستم را گرفت و از خواندنبازداشت و فرمود: از علی ناراحتی؟ گفتم: بله. فرمود: از این به بعد نسبت به اوبُغض نداشته باش! بلكه سعی كن دوستیات را با او بیشتر كنی. سوگند به ذاتی كهروح محمد در قبضهی قدرت اوست، سهم آل علی در خُمس بیشتر از یک وصیفه است» [۳۵].
بریده سگوید:
«بعد از آن سخن نبی خدا ج، هیچ كس به نزدم محبوبتر از علینیست» [۳۶].
۲) عمرو بن شاس اسلمی سـ از اصحاب حدیبیه و بیعترضوان ـ میگوید:
«من یكی از همراهان علی در سپاهی بودم كه رسولالله جبه یمن فرستاد.علی در حقّ من مقداری جفا نمود كه به سبب آن در دلم نسبت به او كدورت پیدا شد.وقتی به مدینه [۳۷]رسیدیم در مجالس مختلف از او شكایت میكردم و قصّه را نزد هر كس كه میدیدم، باز میگفتم. روزی در مسجد رسولالله جوارد شد. وقتیدید به چشمانش نگاه میكنم، به سوی من نگریست تا كه رفتم و پیش وینشستم. فرمود: ای عمرو! به خدا كه مرا آزرده نمودی. گفتم: إنالله وإنا إلیه راجعون!از اینكه رسول خدا را بیازارم، به خدا و رسول پناه میبرم. فرمودند: هركس علی رابیازارد، مرا آزرده است» [۳۸].
جفایی كه عمرو بن شاس سبه آن اشاره میفرماید، در روایات دیگر تصریحی بر آن صورت نگرفته است. امّا شاید رفتار ظریف و مبتنی بر تقوای علی سكه در دو روایت بعد از ایشان گزارش شده، قسمت عمومیتر آن را تصویر نماید.
۳) ابو سعید، سعد بن مالک خُدری سـ صحابی جلیلالقدر و ازراویان طراز اول احادیث نبوی ـ گوید:
«رسولالله جعلی بن ابیطالب سرا به یمن فرستاد و من هم یكی ازافراد لشكر بودم كه با او خارج شدم. شترانی از مال زكات أخذ گردید (و به دستمانافتاد). از او خواستیم اجازه دهد بر آن سوار شویم؛ چراكه شتران خودمان وضعیتخوبی نداشتند و به خوبی ضعف در آنان مشاهده میشد. علی نپذیرفت و گفت: حقّشما در این شتران مانند سایر مسلمانان فقط سهمی مشخص است.
وقتی از یمن بر میگشتیم، علی سجانشینی برای خود تعیین كرد و خودسریعاً به سوی مكه حركت نمود تا همراهی پیامبر جرا دریابد و این افتخار(همراهی پیامبر جدر حجةالوداع) نصیبش گشت. پس از انجام مناسك،رسولالله جبه وی فرمود: نزد یارانت برگرد تا به آنان برسی و امیرشانباشی. در این اثنا ما تقاضایمان را نزد امیر تعیین شدهی علی ستكرار كردیم، او تقاضایمان را پذیرفت و شتران صدقه را به ما سپرد.وقتی علی به ما رسید و فهمید كه شتران زكات مورد استفاده قرار گرفتهاند و ضعیفشدن آنان را بر اثر استعمال مشاهده كرد، امیر انتخابیاش را فرا خواند و به بادملامت گرفت. با خود گفتم: سوگند به خدا اگر به مدینه (شهر مكه) رسیدیم موضوعرا به اطلاع رسول الله جخواهم رساند و او را از برخوردهایی تند وسختگیریهایی كه چشیدهایم با خبر خواهم كرد.
چون به مدینه (شهر مكه) رسیدیم، روز بعد متوجه رسول الله جشدم تا بهآنچه كه قسم یاد كرده بودم، عمل كنم. در راه ابوبكر صدیق سرا دیدم كه ازنزد رسول الله جخارج شده بود. مرا دید و كنارم ایستاد و خوشامد گفت واحوال همدیگر را پرسیدیم. از من پرسید چه وقت رسیدید؟ گفتم: دیشب. با من بهسوی رسول الله جبازگشت. او داخل شد و به آن حضرت گفت: این سعد بنمالک بن شهید است. فرمود: اجازه بده بیاید.. داخل شدم و به رسول الله جسلام دادم. ایشان هم بر من سلام گفتند. آنگاه كاملاً متوجه من شدند و از مندربارهی خودم و اهلم و در تمام موارد دیگر سؤال نمودند. گفتم: ای رسول خدا! چهبرخوردهای تند و چه سختگیریهایی از علی چشیدهایم! رسولالله جازجایش تكان خورد. من شروع كردم به برشمردن مواردی كه از او دیده بودم كهرسول خدا بر رانم زد ـ و من نزدیک ایشان بودم ـ و گفت: ای سعد بن مالک بنشهید! خودت را از بعضی سخنان كه در حق برادرت علی میگویی باز بدار! به خداسوگند او در راه خدا به طریق شایسته رفتار كرده است. با خود گفتم: مادرت بهعزایت بنشیند سعد بن مالك! چرا متوجه نشدی كه تا به امروز در یک چیز ناپسندبسر بردهای... سوگند به خدا دیگر هیچگاه نه سرّاً و نه علناً از علی به بدی یادنخواهم كرد» [۳۹].
۴) یزید بن طلحه بن یزید بن ركانه سگوید:
«سپاهیان علی بن ابیطالب كه با او در یمن بودند، از دست او ناراحت شدند. چونهنگام مراجعت، علی بر آنان مردی گماشت و خود با عجله به سوی رسول الله جحركت كرد. آن مرد به هر یک از سربازان لباسی نو داد تا به تنكنند. وقتی سپاه نزدیک شد، علی به سویشان شتافت تا ملاقاتشان كند. دید كهآنان لباسهای نو به تن دارند. گفت: این چه كاری است؟ گفتند: فلان كس اینها راداده تا بپوشیم. او را صدا زد و علّت آن كارش را پرسید. او گفت: افراد را لباس نوپوشاندم تا با ظاهری آراسته در میان مردم ظاهر شوند. علی گفت: چرا صبرنكردی تا به رسول الله جبرسی و آن طوری كه خود میخواهد دربارهی اینلباسها تصمیم بگیرد؟ آنگاه دستور داد همه آن لباسهای نو را از تن به در كنند وهمه را به جای قبل برگردانند. افراد سپاه دلآزرده شدند و وقتی میان مردمرسیدند، از رفتار علی شكایتشان را اظهار كردند و نزد رسول الله جنیز دراین مورد از علی گله نمودند» [۴۰].
۵) حضرت عمران بن حصین سگوید [۴۱] : «... در سفر یمن كه قصهی جاریه پیش آمد، مردم اعتراض كردند. چهار نفر ازاصحاب تصمیم گرفتند وقتی نزد رسولالله جبرگردیم، به ایشان خواهیمگفت كه علی چه كارهایی را انجام داده (و چه برخوردهایی را با افراد داشته است)مسلمانان پس از مراجعت از سفر، قبل از هر كار دیگری، به ملاقات حضرت رسولاكرم جمیرفتند، بعد از آن رهسپار خانههای خویش میشدند. این قافله هم،پس از بازگشت، جهت عرض سلام به محضر حضرت رسول اكرم جشرفیاب شدند. یكی از آن گروه چهار نفری بلند شده و عرض كرد: یارسولالله!شما علی را ندیدید چه كارها كه نكرد؟! پیامبر جپس از شنیدن سخنش، روی از او برگرداند. دومی بلند شد وشكایت خویش را مطرح كرد. پیامبر اكرم جاز او هم اعراض نمود. سومیبلند شد و شكایت خویش را در مورد علی سمطرح كرد. آن حضرت جبه حرفهای او هم توجهی ننمود. و نوبت به نفر چهارمی رسید، او هم همانند بقیهیدوستانش شكایاتی در مورد رفتار حضرت علی ستقدیم پیامبر جنمود. پس از اتمام شكایات، پیامبر جدر حالی كه ناراحتی و خشم در چهرهی مباركش نمایان بود، رو بهآنها كرده و فرمود: شما از علی چه میخواهید؟! شما از علی چه میخواهید؟! شما ازعلی چه میخواهید؟! همانا علی از من است و من از اویم. بعد از من او محبوب ومولای هر مؤمنی است [۴۲].
علامه واقدی در كتاب المغازی میگوید:
«حضرت علی سهنگام بازگشت از یمن همراه لشكر بود، تا وقتی كه بهمنطقهای به نام «فتق» (كه روستایی در نزدیكی طائف میباشد) رسیدند. آنجا بودكه حضرت علی سلشكر را رها كرده و «ابورافع» را به عنوان جانشین خودقرار داد، و خود با عجله آهنگ مكّه نواخت تا به پیامبر جملحق شود. پس ازانجام مراسم حج، حضرت علی سبه پیشنهاد رسولالله جدوباره بهسوی افرادش برگشت. در این هنگام لشكر یمن از «سدره» وارد مكه میشد. و دراین لحظه بود كه حضرت علی سبه خاطر پوشیدن لباسهای غنیمتی واستفاده از شتران زكات، افرادش را تنبیه كرد» [۴۳].
این نكته را باید به یاد داشته باشیم كه در هر كدام از احادیث كه لفظ «مدینه» به كار رفته است، منظور از آن همان معنای عمومی لفظ «مدینه» میباشد كه مطلقاً بر شهر اطلاق میگردد و در روایات نقل شده مراد شهر «مكّه» میباشد.
از جمعبندی روایاتی كه از كتُب حدیث و همچنین «البداية و النهاية» و دیگر كتب تفسیر و تاریخ نقل نمودیم به خوبی این نتیجه به دست میآید كه در دل برخی از مردم، خصوصاً افرادی كه در سفر یمن همراه حضرت علیسبودند، نسبت به ایشان بدگمانی و كدورتی ایجاد شده بود. و اصل ماجرا با تمام جزییات خویش به طور خلاصه در همین چند مورد روایت شده است: یعنی گلهیهی یاران حضرت علی ساز نحوهی رفتار ایشان در موارد مذكور.
رسول خدا جاین گلهها را نپسندیدند. همه میدانیم حضرت علی مرتضی سپسر عمو و داماد رسول خدا جو از پیشگامان مسلمانان و حامی جانفدای رسول و فاتح خیبر و از قهرمانان بزرگ تمام غزوات و صاحب فضایل و مناقب مخصوص و از اسوههای همیشه پایندهی مسلمانان در ایمان، فداكاری، شجاعت، علم، حلم، سخاوت و... است. او همچنین كسی بود كه تقدیر و تدبیر ازلی خداوند متعال در كارنامهی زندگیاش عنوان خلیفهی چهارم آخرین فرستادهی خدا را رقم زده بود و رسول خدا جاین موضوع را مثل سایر علوم خویش دربارهی آینده به وحی میدانست. پس شخصیت چنین كسی نمیبایست به این سادگی مورد قضاوت سطحی برخی مؤمنان قرار گیرد.
حضرت رسول اكرم جكه یكی از درسهای مهم این مدرسهی سیارش، «برحذر داشتن اُمت اسلامی از تفرقه و دودستگی» بود، چگونه میتوانست تحمّل كند كه به طور جمعی در دل مردم نسبت به یكی از اهل بیتش بدگمانی ایجاد شود؟! در حالی كه حضرت علی ساز بزرگان صحابه و از «السابقون الأولون» به شمار میآید و در آینده میباید در وقت خود، وظایف و مسئولیت رهبری و امامت این امت را بر عهده بگیرد. به همین جهت، حضرت رسول اكرم جدر «غدیرخُم» نه تنهابرائت حضرت علی سرا آشكارا ساخت، بلكه به امت اسلامی نیز دستور داد كه نسبت به اهل بیت به طور عموم و نسبت به حضرت علی سبه طور خصوص محبّت و ارادت ویژه داشته باشند [۴۴].
حضرت علی سدر هیچ كدام از موارد مطرح شده، دچار تقصیر نشده بود. در مورد اول حق او چنان كه رسول خدا جفرمودند، بیشتر از یک «وصیفه» بود و او آن را پس از تقسیم مشروع متصرّف شد. در موارد دیگر هم، ایشان از رأی دقیق مبتنی بر تقوای بلند خویش كه گاه از نظر دیگران به صورت سختگیری هم روی مینمایاند، كار گرفت و راضی نشد قبل از اینكه اموال توسط رسول الله جتقسیم شوند، كسی از آنها استفاده كند.
رسول خدا جدر بیان همین خصوصیت متقیانهی او ـ آنگاه كه مردم از او گله كردند ـ فرمود: «ای مردم! از علی شكایت نداشته باشید. به خداسوگند كه او دربارهی خدا ـ یا در راه خدا ـ سخت میگیرد» [۴۵]. (و این نه جای شكایت كه موجب ستایش و تحسین است). به نظر رسول خدا جآنان برداشتشان از كارهای حضرت علی سظاهری بود و میبایست نظرشان را دربارهی او مساعد كنند. خوشبختانه شور و شعب در حجّةالوداع ـ آن تجلیگاه شكوه بیسابقه و پیروزی بزرگ اسلام بر تمام مظاهر كفر و شرک ـ بسی بیشتر از آن بود كه حوادث جزیی و حاشیهای را مجالی برای خودنمایی و اهمیت در قلوب و اذهان مسلمانان بدهد. حادثهی سفر یمن كه فقط در میان یک سپاه نسبتاً كوچک و در مقایسه با جمعیت بیشمار حضار در حج حقیقتاً هیچ، به وقوع پیوسته بود، با همهی شكوههای یاران علی سدر اذهان عموم به حدّ نگران كننده اثر نگذاشت و مهم و ناراحتكننده تلقّی نگشت. از این رو سفر حجّةالوداع بدون اینكه ذرّهای از شوكت و شكوه و عظمتش كاسته گردد، آخرین روزها و ساعات خویش را كماكان ادامه داد.
و اما رسول خدا جبه دلیل دورنگری پیامبرانهاش از این پیشآمد هر چند كه دلواپس نشد، اما از كنار آن هم بدون اهمیت و بیتوجهانه نگذشت.
مگر هدف رسول خدا جاز گردهم آوردن جمعیت بسیار زیاد مسلمانان در آن مكان مقدس ضمن ادای مناسک حج، به نمایش درآوردن قدرت عظیم اسلام در قالب یكپارچگی مسلمانان و تلقین مؤمنان به پاس داشتن اتحاد ظاهری و باطنی و پرهیز از دست زدن به عوامل تفرقهانگیز نبود؟ پس آیا شكایت ـ به هر قالب و هر چه كه بود ـ علیه یكی از بزرگترین یاران رسول خدا جاین مانور بزرگ را حداقل در این جنبه بر هم نمیزد؟
ایشان هر چند میدانست رویدادهایی معمولاً در چنان سفرهایی میان مجاهدان به وقوع میپیوندد و دیر یا زود انعكاس آن مانند موارد مشابه دیگر در میان یاران تربیت یافتهاش برای همیشه ختم میگردد، ولی این بار موضوع فرق میكرد.
سخن و شكایت از علی سبود و او در اسلام بلند مرتبهتر و اهمیتش بیشتر از آن بود كه چنین زود در معرض برداشتهای نامطلوب قرار گیرد. برای همین تصمیم گرفتند تا خصوصیت و جایگاه ممتاز او را برای دیگران، بالأخص برای كسانی كه از او ناراحت شده بودند، بیان دارد تا كینهها به محبّت و گسیختگی پیش آمده مثل قبل به پیوستگی و یكدلی بدل گردد.
اما این كار در كجا و چه زمان میبایست انجام گیرد؟ این را در آن لحظه خداوند متعال و رسول او بهتر میدانستند؟
[۳۳] حضرت علی س در رمضان سال دهم هجری به یمن رفته بودند، و براساس روایات صحیح بعد از چهاردهم ذیحجه به مكّه مكرّمه رسیدند. «مصحح» [۳۴] علاّمه ابن كثیر در كتاب معتبر خویش «البدایة والنهایة» در باب «بعث رسولالله جعلی ابن ابیطالب وخالد بن ولید إلی الیمن قبل حجة الوداع» تمامی این روایات را ذكر كرده است. «مصحح» [۳۵] وصیفه به معنی كنیز است، در حدیث مذكور همین كلمه به كار رفته است. [۳۶] صحیح بخاری: مناسک، باب ۱۹۴ و ایمان، باب ۱۸ و.... مسند احمد: ۵ / ۳۵۹. سنن كبرای بیهقی، كتاب قسم الفیء والغنیمة، ح ۱۳۲۳۴. البدایة والنهایة: ۱۰۴/۵، جامع ترمذی، باب مناقب علی س. [۳۷] مدینه در این روایت، به معنی لغوی خود یعنی شهر به كار رفته است و منظور از آن، شهر مكهی مكرّمه میباشد كه در آن روزها رسول خدا جدر آنجا بود. [۳۸] همان: ۴۸۳/۳. محمد بن اسحاق و بیهقی به نقل از البدایة والنهایة: ۵ / ۱۰۵. [۳۹] دلائل النبوة (بیهقی): ۳۹۵/۵. مسند احمد به اختصار: ۸۶/۳. البدایة والنهایة: ۱۰۵/۵. [۴۰] به تصریح محمد بن اسحاق در سیاق حجّةالوداع (ر.ک: البدایة والنهایة: ۱۱۱/۵ و ۲۲۸ ـ طبع بیروت، دارالكتب العلمیة ۱۴۲۱ ﻫ، ۲۰۰۱ م). [۴۱] مورد پنجم از سوی «مصحح» اضافه شده است. [۴۲] ترمذی به نقل از جامع الاصول: ۸ / ۶۵۲. [۴۳] كتاب المغازی: ۳ / ۱۰۸۰. «مصحح» [۴۴] عقیدهی امامت: ص ۴۴. «مصحح». [۴۵] به تخریج محمد بن اسحاق (البدایة والنهایة: ۲۲۸/۵). مسند احمد: ۸۶/۳.