در حالي كه او شجاعترين بود
به خدا پناه میبریم از اینكه گمان داشته باشیم مولای مؤمنان، آن شیر خدا و مرد حقّ و فاتح خیبر و محبوب اله العالمین، همهی این سخنان دال بر بزرگواری خلفای پیش از خود و حقّیت خلافت آنان را از روی ترس گفته باشد! این پندار را بر كدام مبنا میتوان محكم و استوار دانست؟ در حالی كه ایشان بیشتر این سخنان را هنگامی اظهار فرمودهاند كه با مخالفان سیاسی خود شمشیر پیكار بلند كرده بود و دیگر جایی برای نقشآفرینی ترس وجود نداشت؟
علاوه بر این، مولای مؤمنان در شجاعت و بیباكی و اظهار و اثبات حقّ، آن است كه خود به كرّات و با الفاظ مختلف بیان فرموده است.
در «نهج البلاغه» به طیف وسیعی از این دست سخنان ایشان بر میخوریم. در اینجا فقط چند فقرهی آنها را ذكر میكنیم:
* «... زمام فضایل را گرفته پرواز نمودم، مانند كوه كه بادهای شكننده و تند آن رانمیجنباند و از جا نمیكند. هیچ كس نتوانسته از من عیب و نقصی بگیرد. ذلیل وستمكشیده نزد من عزیز است تا آن گاه كه حق او را بستانم، و قوی و ستمگر نزد منناتوان است تا وقتی كه حقّ مظلوم را از او بگیرم...» [۱۴۷].
* «من با دو كس سر جنگ دارم: كسی كه خواهان چیزی است كه به او تعلق ندارد وكسی كه از ادای وظیفهاش شانه خالی میكند» [۱۴۸].
* «بسیار شدن مردم در پیرامون من بر عزّت و قوّتم و پراكنده شدنشان، بروحشتم نمیافزاید» [۱۴۹].
* «سوگند به خدا اگر همهی عرب علیه من برای قتال یكپارچه شوند، از آن روینمیگردانم و اگر فرصتها فراهم آید به سویشان خواهم شتافت» [۱۵۰].
* «سوگند به خدا اگر من تنها با دشمن دچار شوم و آنان تمام زمین را پر كردهباشند، پروا نمیكنم و وحشت نخواهم كرد» [۱۵۱].
تصوّر ترس و مصلحتجوییهای مبتنی بر ضعف از صاحبچنین شخصیت و خصایلی كاملاً نابجاست!.
[۱۴۷] همان: خطبه ۳۷ (ترجمه و شرح فیضالإسلام: جزء اول ۱۲۲/ ـ ۱۲۱). [۱۴۸] همان، خطبهی ۱۷۲. [۱۴۹] همان: نامهی ۳۵. [۱۵۰] همان: نامهی ۴۵. [۱۵۱] همان: نامهی ۶۲.