مردگاني نيز لب به حقيقت گشودند
یكی از حیرتآورترین حوادث مربوط به عهد صحابه ـ رضیالله عنهم ـ، تكلّم مردگانی بود كه قبل از دفن شدن در مقابل دیدگان مردم حیرت زده به حرف در آمدند. آنچه آنان گفتند به بارزترین وجه، مؤید حقیت خلفای ثلاثه بود. شما هم این وقایع شگفتانگیز را بخوانید:
زید بن خارجهی انصاری خزرجی ساز بزرگان صحابه بود. ایشان پس از مرگ سخن گفتند. تابعی معروف سعید بن مسیب :قصهی او را چنین تعریف كرده است:
«زید بن خارجه در زمان خلافت عثمان بن عفان سوفات یافت. پارچهای براو نهادند. لحظهای بعد مردم از سینهاش صدایی تند شنیدند. سپس او به حرفدرآمد و گفت: احمد، احمد، در كتاب اول آمده است، راست گفت، راست گفت، ابوبكرصدیق دربارهی خود ضعیف است و در كار خدا قوی، در كتاب اول چنین آمده است،راست گفت، راست گفت، عمر بن خطاب مردی قوی و امین است، در كتاب اولچنین آمده است، راست گفت، عثمان بن عفان، بر منهاج آنان قرار دارد. چهار رفتهاست و دو باقی مانده است. فتنهها آورده است! قوی ضعیف را میخورد! قیامتبپاست! و به زودی از جیشتان خبر خواهید یافت. چاه اریس، چه حادثهای به وجودآورد چاه اریس!. پس از آن مردی از بنی خطمه وفات یافت. پارچهای بر وی انداختند. از سینه او همصدای شنیدند. بعد از آن گفت: آن مرد خزرجی (زید بن خزرجه) راست گفت،راست گفت» [۲۰۹].
خبر این واقعه در آن زمان همه جا رسید و موجب ازدیاد یقین مؤمنان گردید. این قصه از رویدادهای متواتر تاریخی است و دارای سند صحیح و شواهد بسیار است.
یكی دیگر از این مردگان، فردی از قبیلهی بنیسلمه بود. عبدالله بن عبید انصاری سقصهی او را چنین نقل كرده است:
«مردی از بنیسلمه پس از مرگ چنین سخن گفت: محمّد رّسول الله، ابوبكرالصدیق، عثمان اللّین الرحیم. نمیدانم دربارهی عمر چه گفت» [۲۱۰].
همو گفته است: «زمانی كه پس از جنگ صفَّین یا جمل در میان كشتهشدگان به جستجوی افراد خودمیپرداختند، ناگهان یک انصاری مقتول به سخن درآمد و گفت: محمّد رّسول الله،ابوبكر الصدیق، عمر الشهید، عثمان الرحیم. و سپس ساكت شد» [۲۱۱].
[۲۰۹] مستدرک حاكم + دلائل النبوه (للبیهقی و صحّحه) + البدایة و النهایة: ۱۵۸/۶ و ۱۹۰ + تاریخ كبیر ابنعساكر(با اسانید و جزییات مختلف): ۱۴۴/۴۱ الی ۴۶. [۲۱۰] البدایة و النهایة: ۱۶۰/۶ + تاریخ كبیر ابن عساكر: ۱۴۳/۴۱. ابن عساكر در روایتی این كس را صحابی جلیل القدر، حضرت ثابت بن قیس بن شماس سذكر كرده است كه در جنگ یمامه شهید شد. (همان: ۱۴۵). [۲۱۱] البدایة و النهایة: ۱۶۰/۶، حوادث سنهی ۱۱. (توضیح اشارات این مردگان را در همین كتاب بخوانید).