حقّ آن است كه نوههاي مولي گفتهاند
باز گردیم بر سر اصل مطلب؛ بر این سخن كه «حدیث موالات» گویای فضل حضرت علی سو لزوم محبّت با اوست. در حقیقت آنچه از بحثها و دلایل قید گردید، به حكم ضرورت توضیح بیشتر بود، ورنه حق آن است كه شخصیتهای والای اهلبیت در یک سخن كوتاه و جامع گفتهاند.
از حضرت حسن مثّنی :سؤال شد: آیا در حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» خلافت علی ستصریح نشده است؟ فرمودند:
«سوگند به خدا اگر مقصود رسول الله جاز این سخن، امارت و خلافت بود،برای مردم در این باره به فصاحت حرف میزد. چون او برای مسلمانان ناصحترینفرد بود. حتماً به آنان میگفت: ای مردم! این ولی امر من و بعد از من قیم برشماست. از او حرف شنوی داشته باشید و اطاعتش كنید. اما چنین چیزی نفرمود.سوگند به خدا اگر خدا و رسول او علی را برای این امر انتخاب نموده بودند و او امرخدا و رسولش را ترک داده باشد، آن وقت از میان انسانها بزرگترین خطا را اومرتكب شده است!» [۱۶۹].
از عبدالله مَحض :ـ نوهی حَسَنین ب ـ مروی است كه فرمود:
«این كیست كه میگوید: علی فردی مقهور و عاجز بود؟ میگوید: پیامبر خداجاو را به امری دستور فرمود ولی او آن را اجرا نكرد! چه گناه مُهلک و چه نقص بزرگیاین گمان برای علی ثابت میكند!» [۱۷۰].
از حضرت زید بن علی بن حسین شنیز چنین سخن مروی است. ایشان از طرف جمیع فرزندان حسن و حسین ـ رضیالله عنهما ـ سوگند یاد كرد كه هیچ یک از آنان ادعای چنین امامی (منصوص و واجب الطاعة) در میان خود نكردهاند [۱۷۱].
[۱۶۹] حلیة الأولیاء (ابونعیم) + تاریخ ابن عساكر: ۶۰/۱۵ و ۶۱، ح ۳۴۳۳ + بغیة الطلب: /۵ح ۲۳۲۳ + نصوص امامت: ۱۱۷ و ۱۱۸. محبالدین در حاشیهی العواصم من القواصم این اثر را از بیهقی و ابن عساكر نقل كرده و گفته بیهقی به طرق متعدد و همه به یک معنا روایت كرده است. ابن حجر نیز از ابونعیم روایت كرده است. [۱۷۰] به تخریج دارقطنی (صواعق محرقه: ۵۲). [۱۷۱] رجال كشی، طبع نجف، ص ۱۶۴ و چاپ مشهد، ص ۱۸۷.