اهل بيت روشنگري كردهاند
اگر «حدیث موالات» مبین خلافت بلافصل حضرت علی سبود، باید پذیرفت كه ـ معاذالله ـ صحابه شبرخلاف انتظاری كه رسول خدا جاز آنان داشت با استخلاف حضرت ابوبكر سحق حضرت علی سرا از او غصب كردند و تبعاً این موضوع میبایست آنان را مستوجب ملامت و انتقاد حضرت علی سو فرزندان او قرار دهد. اما آنان نه تنها صحابه شرا شایسته ملامت ندانستند، بلكه خود حضرت علی سبا اقدام به بیعت با هر یک از خلفای پیش از خود و اقتدا به آنان در نمازها و همكاری صمیمانه با آنان بر خلافتشان صحه گذاشت. از سخنانی كه از ایشان نقل نمودیم، همین حقیقت ظاهر میشود. در اینجا به چند فراز دیگر از این نوع سخنان ایشان و اقوال برخی دیگر از اهلبیت میپردازیم:
مولای مؤمنان در خطبههای متعدد، اصحاب رسول خدا جو خلفای او را مجریان حقیقی احكام قرآن و احیاگران سنت (دستورات رسول خدا ج) میخواند. در «نهج البلاغه» از ایشان مروی است:
«دریغا از رفتن برادرانم! آنان كه قرآن را قرائت كردند و به حكم آن گردن نهادند. درفرایض تدبر كردند و آن را بر پا داشتند. سنت را احیا نمودند و بدعت را نابودساختند... » [۱۵۲].
و :
«خداوند به بلاد ابوبكر بركت دهد و محفوظشان دارد. او با كفار و مرتدان پیكار نمود.در اثر كوششهای او اسلام در بلاد منتشر شد. جزیه را وضع نمود. مساجد بنا نهادو در خلافتش هیچ فتنهای راه نیافت».
و:
«پس از ابوبكر، عمر به ولایت رسید. او دین را بر پا داشت و استقامت ورزید و دینرا مستقرّ و قوی كرد» [۱۵۳].
و:
«خداوند به شهرهای عمر بركت دهاد. او كجیها را راست كرد، زخمها را مداوا نمود،سنّت را برپا داشت و فتنهها را پشت سر گذاشت. او در حالی از دنیا رخت سفربست كه پاک جامه و كمعیب بود. خیر خلافت را به چنگ آورد و از شرّ آن رَست.طاعت خداوند را به جای آورد و آنطور كه حق تقوا بود از او تقوا گزید...» [۱۵۴].
ایشان قاتلان خلیفهی پیش از خود را همیشه لعن میكرد و بهترین سخنان را در حقّ آن خلیفهی مظلوم ایراد میفرمود. مثلاً در جایی فرمود:
«خداوند قاتلان عثمان را لعنت كند! عثمان از كسانی است كه خداوند متعالدربارهشان فرموده: ﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ﴾[المائدة: ۹۳]» [۱۵۵].
روایت شده كه پس از غالب آمدن در جنگ جمل در مورد غیر معهود بودن خلافت از طرف رسول و مبتنی بر رأی بودن آن و نیز صحت خلافت خلفای پیش از خود، چنین لب به سخن گشود:
«ای مردم! بدانید رسولالله جدر مورد امارت هیچ عهدی به ما نسپرده است.ما خود رأی بر این صحیح دانستیم كه ابوبكر را خلیفه كنیم. او كژیها را راست نمودو استقامت ورزید تا اینكه مسیرش را به انتها رسانید. او رأی بر این صحیحدانست كه عمر را خلیفه كند. او هم كژیها را راست نمود و استقامت ورزید و دین بهبركت او قوی شد و استقرار یافت...» [۱۵۶].
حضرت زین العابدین (علی بن حسین بن ابیطالب ش) كه به «سجاد» هم معروف است در آغاز مناجات معروف خویش پس از حمد خدا و درود بر رسول ج، سخنانش را با یاد صحابه جزینت میبخشد و با كلماتی بسیار زیبا و جامع، برترین اوصاف و خصوصیات آنان را مفصلاً یادآور میشود و در آخر میفرماید:
«فَلَا تَنْسَ لَهُمُ اللَّهُمَّ مَا تَرَكُوا لَكَ وَ فِيكَ، وَ أَرْضِهِمْ مِنْ رِضْوَانِكَ، وَ بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ، وَ كَانُوا مَعَ رَسُولِكَ دُعَاةً لَكَ إِلَيْكَ. وَ اشْكُرْهُمْ عَلَى هَجْرِهِمْ فِيكَ دِيَارَ قَوْمِهِمْ، وَ خُرُوجِهِمْ مِنْ سَعَةِ الـْمَعَاشِ إِلَى ضِيقِهِ، وَ مَنْ كَثّرْتَ فِي إِعْزَازِ دِينِكَ مِنْ مَظْلُومِهِمْ» [۱۵۷]. «پس خدايا گذشتى را كه براى تو و در راه تو انجام دادند از نظر دور مدار، و به سبب آن فداكاريها و در برابر آنكه خلق را بر تو گرد آوردند و با پيغمبرت از جمله داعيان بسوى تو بودند، ايشان را از خشنودى خود خشنود ساز. و سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستمزدگانشان را فراوان ساختى خشنود فرماى».
و میگفت: «بنی فاطمه اجماع داشتند بر این كه دربارهی شیخین (ابوبكر و عمرب) بهترین سخنان را بگویند» [۱۵۸].
حضرت باقر :ـ فرزند حضرت سجاد :و نوهی حضرت حسین سـ به صراحت شیخین (ابوبكر و عمر ب) را مقدّم میگفت و همچنین تذكر میداد:
«هیچ كس از اهل بیت خود را ندیدم مگر اینكه ابوبكر و عمر را دوست داشت» [۱۵۹].
سالم بن حفصه گوید:
«من دربارهی ابوبكر و عمر باز امام باقر و جعفر ـ رحمهما الله ـپرسیدم، فرمودند: «هر دو امام بر حق بودهاند، ما ایشان را دوست داریم و ازدشمن ایشان بیزاریم». سالم ادامه میدهد پس از آن، حضرت جعفر روی به مننمود و فرمود: «ای سالم...! شفاعت حضرت محمد جنصیب من نشود اگر آندو خلیفه را دوست نداشته باشم و از دشمنشان بیزار نباشم» [۱۶۰]. حضرت باقر :خاطر نشان میساخت:
«هر كس فضل ابوبكر و عمر را نداند، از سنّت رسول غافل است» [۱۶۱].
جابر جعفی گوید: محمد بن علی (حضرت باقر :) به من گفت:
«جابر! شنیدهام عدهای در عراق ادعای دوستی ما را دارند و به ابوبكر و عمر دشناممیدهند و میگویند: من آنان را به این كار دستور دادهام. از طرف من به آنان بگو كهمن از آنان بری هستم. قسم به ذاتی كه روحم در قبضهی قدرتش قرار دارد، اگر برمردم حكومت مییافتم، با ریختن خون آنان به خداوند تقرّب میجستم! شفاعتمحمد جنصیب من نشود اگر برای آن دو بزرگوار دعای مغفرت و رحمتنكنم. دشمنان خدا از فضل و سابقهی آنان در اسلام خبر ندارند. به آنان برسان كهمن از آنان و از هر كسی كه از ابوبكر و عمر اظهار بیزاری میكند، بیزارم...» [۱۶۲].
حضرت جعفر صادق :همیشه میفرمود:
«من از كسی كه ابوبكر و عمر را جز به نیكی یاد كند، بیزارم» [۱۶۳].
حسن مثّنی (حسن بن حسن بن علی ش) فرمود:
«مغیره بن سعید ـ زندیقی كه به سبب زندقهاش، زنده در آتش افكنده شد! ـ نزدمن آمد و شروع كرد به تعریف و تمجید من. تا این كه از ابوبكر و عمر اسم گرفت وآنان را لعن كرد. گفتم: ای دشمن خدا! پیش من چنین جرأت میورزی؟! آن گاهگلویش را فشردم؛ چنان سخت كه زبانش از كام بیرون آمد» [۱۶۴].
از محمد فرزند عبدالله محض معروف به نفس ذكیه :دربارهی شیخین پرسیدند. فرمود:
«آن دو نزد من بدون تردید از علی افضل هستند» [۱۶۵].
اهل بیت رسول خدا جعملاً نیز ارادات و همبستگی خویش را با خلفای ثلاثه برای همه ثابت كرده بودند. همكاریها و مشورتهای صمیمانهی مولای مؤمنان علی سبا خلفا و خواندن نمازها پشت سر آنان و دفاع از سیاستهایشان و همچنین دفاع مسلحانه از جان خلیفهی سوّم همه مبین این حقیقت بود.
یكی دیگر از مهمترین دلایل این ارادت و موّدت عمیق فی مابین، برقراری پیوندهای زواجی آنان بود. علی سدخترش ـ امكلثوم بنت فاطمه برا به زنی عمر فاروق سداد. مادر حضرت جعفر صادق س، امفروه بود كه از پدر و مادر خویش به خلیفهی اول میرسید [۱۶۶]. و بدین ترتیب، حضرت ابوبكر صدیق سجدّ هفت امام بزرگ اهلبیت میباشد. حضرت جعفر صادق سبا اشاره به همین نكته با افتخار میفرمود:
«من به دو طریق فرزند ابوبكرم» [۱۶۷].
آنان همچنین بر فرزندانشان اسم خلفا را مینهادند. مثلاً امیرالمؤمنین علی ساسم هر سه خلیفه را بر سه تن از فرزندانش نهاده بود.
... و نمونههای دیگری از مظاهر این مودّت [۱۶۸].
اینها همه در حالی بود كه اهل بیت میخواندند كه قرآن میفرماید:
﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ﴾[هود: ۱۱۳].
«به سوی كسانی كه ظلم كردهاند ميل نكنيد كه در آن صورت به دوزخ میرويد!».
اگر صحابه و خلفای ثلاثه شدر خصوص خلافت مولای مؤمنان كملطفی و اغماض كرده بودند، فرزندان مولی هرگز با این سخنان و برخوردها و ارتباطهای مثبت و ریشهدار و دایمی، به طرف آنان میل نمیكردند.
[۱۵۲] همان: جزء سوم / خطبه ۱۸۱. [۱۵۳] همان: فصل آخر (جزء ششم) حدیث ۴۵۹ + تاریخ كبیر ابنعساكر: ۲۰۶/۴۷ به بعد +... . [۱۵۴] همان جزء چهارم / خطبهی ۲۱۹. [۱۵۵] الریاض النضرة: ۴۸/۳. [۱۵۶] مسند احمد + بیهقی به سند حسن + نصوص امامت: ۷۸ و ۱۰۰ + تاریخ ابنعساكر + البدایة والنهایة: ۲۵۷/۷ و ۲۵۸ +... . [۱۵۷] صحیفهی كامل سجادیه (با ترجمه و نگارش جواد فاضل) ۷۶ الی ۸۲. مؤسسه انتشارات امیر كبیر. [۱۵۸] به تخریج دارقطنی (صواعق محرقه: ۵۲). [۱۵۹] همان (صواعق محرقه: ص۵۴) البدایة والنهایة: ۳۲۲/۹ و ۳۲۴. [۱۶۰] تعلیمات حضرت علی س(امام اهل سنت، لكنوی، با ترجمه مولانا شهداد)،: ص۶. [۱۶۱] البدایة والنهایة: ۳۲۴/۹ + تفسیر طبری: سورهی حجر / تحت آیهی ۴۷. [۱۶۲] البدایة والنهایة: +۳۲۴/۹ سیر أعلام النبلاء (سیرة الخلفاء الراشدین): +۸۷۱ تاریخ ابنعساكر: ۲۹۳/۴۷. [۱۶۳] به تخریج دارقطنی (صواعق محرقة: ۵۲). [۱۶۴] سیر أعلام النبلاء: ۴۸۴/۴. [۱۶۵] البدایة والنهایة: ۳۲۴/۹. [۱۶۶] پدر امفروه، قاسم بن محمد بن ابیبكر الصدیق ساست و مادر او، اسماء بنت عبدالرحمن بن ابیبكر س(عمدةالطالبین: ۱۵ و كافی: ۴۷۲/۱). [۱۶۷] كشف الغُمة: ۳۷۳/۲ +... . [۱۶۸] نمونههای دیگر پیوندهای مناكحت بین اهل بیت و فرزندان خلفا و صحابه شرا بخوانید در رسالهی دیگرمان: «چرا صحابه را عادل میدانیم؟».