«حديث غدير خُم» يا «حديث موالات»
سخنی كه در آن مكان ایراد گردید، به دو نام شهرت دارد: «حدیثغدیر خم»؛ چون در نقطهای به همین نام ایراد شد و «حدیث موالات»؛ چون در آن، بیان لزوم موالات و محبّت با حضرت علی ساست.
ابوطفیل حدیث را از زید بن ارقم ساینگونه روایت كرده است:
«زمانی كه رسول خدا جاز حجّةالوداع برگشت و در غدیرخُم توقف نمود،دستور داد زیر درختانی كه در آن حدود وجود داشت پاک و صاف شود. سپس فرمود:
احساس میكنم اجلم نزدیک آمده و من دعوتش را لبیک گفتهام. من در میان شمادو چیز گرانسنگ باقی گذاشتهام: كتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم را. خوب بنگرید كهپس از من با این دو، چگونه رفتار میكنید. چون این دو، هرگز از هم جدا نمیشوندتا اینكه در حوض بر من وارد شوند. پس از آن فرمود: خداوند مولای من است و منمولای هر مؤمنی. سپس دست علی را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مولاهُ فهذا ولیهُ». سپس دعا كرد: «اللّهُمِّ وال مَنْ وَالاهُ وَعاد مَن عَادَاه».
ابوطفیل گوید: «من از زید سپرسیدم: آیا تو خود این سخن را از رسول خدا جشنیدی؟ گفت: نه تنها من، بلكه هر كس كه در آن مكان حضور داشت با چشمان خوددید و با گوشهای خود شنید» [۷۳] .. سخن به اتمام رسید و مقصود برآورده شد!.
وقایع مهم سفر حجّة الوداع با همین مورد به پایان رسید و جمعیت همراه رسول خدا جبا قلبی صاف و همه یک دل و یكرنگ برادروار به سوی مركز اسلام -مدینه- گام نهادند.
چنانكه پیداست «حدیث غدیر» دارای دو قسمت مشخص است: قسمت اول، در بیان اهمیت قرآن و اهل بیت نبی جـ و به روایتی سنّت او [۷۴]ـ میباشد كه مستقلاً به آن «حدیث ثقلین» میگویند [۷۵]. و قسمت دوم، دربارهی موالات با حضرت علی ساست و مقصود اصلی در آن روز همین مطلب بود. «حدیث موالات» به طور مستقل به همین قسمت از حدیث میگویند. این حدیث به طُرُق دیگر نیز با الفاظ كمابیش یكسان از راویان دیگر مروی است.
«مجموع این روایات شامل احادیث صحیح غدیر به طور كلی به ترتیب ذیل میباشند:
۱) «إنَّ عَليّاً منِّي وَأَنَا منه، وهو ولي كل مؤمن بعدي» [۷۶].
۲) «مَنْ كُنْت مولاه فعليّ مولاه» [۷۷].
۳) «أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟. قَالُوا بَلَى. قَالَ أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟. قَالُوا بَلَى. قَالَ: فَهَذَا وَلِىُّ مَنْ أَنَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ اللَّهُمَّ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» [۷۸].
۴) «من كنت وليه فعليٌّ وليه» [۷۹].
۵) «إنّ الله مولاي، و أنا وليّ كلّ مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال: مَن كنتُ وليّه فهذا وليّه. اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» [۸۰].
با مقداری توجه خواهیم فهمید كه در این روایات، پنج لفظ بارها تكرار شدهاند: ۱) ولی. ۲) مولی. ۳) أولی (كه ترجمهی هر سه لفظ: محبوب، دوست، یاور و مددكار میباشد). ۴) موالات (كه ترجمهی آن: محبّت و دوستی میباشد). ۵) معادات (كه ترجمهی آن دشمنی و نفرت میباشد).
جهت رعایت تسلسل كلام برای مترجم بهتر است كه به ترتیب؛ «محبوب»، «محبت» و نفرت را به كار ببرد و یا «دوست»، «دوستی» و«دشمنی» را به كار گیرد وگرنه در كلام، توازن برقرار نخواهد شد [۸۱].
[۷۳] سنن نسایی: ۵ / باب ۲۷، ح ۸۴۶۴. مسند احمد (مشابه آن): ۱۵۲/۵-۱۵۱. [۷۴] موطای امام مالك: باب نهی عن القول بالقدر. مستدرک حاكم: ۹۳/۱. [۷۵] پیشتر در مورد آن به تفصیل بحث كردیم، «مصحح». [۷۶] ترمذی و نسایی: همانا علی از من است و من از علی هستم و او بعد از من (ولی) و محبوب هر مؤمن است. (البته طبق نظریهی محدثین لفظ «من بعدی» اضافهی یک شیعهی غالی است، امام ترمذی و امام ابنتیمیه و دیگر شراح حدیث این لفظ را اضافه شده میدانند). [۷۷] ترمذی: هركس كه من محبوب و مولای او باشم، علی نیز محبوب و مولای اوست. [۷۸] ابن ماجه: «آیا من برای مؤمنین بیشتر از جانهایشان محبوب (اولی) نیستم؟ عرض كردند: چرا نیستید! فرمودند: آیا من برای هر مؤمن محبوبتر (اولی) از جانش نیستم؟ عرض كردند: چرا نیستید! سپس دست علی را گرفته و فرمودند: هر كس من محبوب و (مولای) او هستم، علی نیز محبوب و (مولای) اوست. پروردگارا! هركس با علی محبت (موالات) كند، تو با او محبت و (موالات) بفرما! و هر كس كه با علی دشمنی (معادات) میكند، با او دشمنی (معادات) كن». [۷۹] نسایی. هر كس را من محبوب (ولی) او باشم، علی نیز محبوب (ولی) اوست. [۸۰] نسایی. بدون تردید الله محبوب (مولای) من است، و من محبوب (مولای) هر مؤمن هستم. سپس دست علی را گرفته و فرمودند: هر كه را من محبوب (ولی) او باشم، علی نیز محبوب و (ولی) اوست. پروردگارا! هركس با علی محبت (موالات) كند، تو با او محبت و (موالات) بفرما! و هر كس كه با علی دشمنی (معادات) میكند، با او دشمنی (معادات) كن. [۸۱] عقیدهی امامت: ص ۶۶. «مصحح».