در سفر بازگشت به مدينه
سفر تاریخی و بزرگ «حجّةالوداع» و به القاب دیگر؛ «حجّةالإسلام» و «حجّة البلاغ» با موفقیت تمام پایان یافت و حجاج آفاقی؛ آنان كه مسكنشان جز مكّه بود، همه عازم دیار خویش گردیدند.
رسول خدا جنیز با همراهانش به سوی «مدینهی منوّره» رهسپار شدند. در روز هیجدهم ذیالحجّة به منطقهای به نام «جُحفه» رسیدند. در نزدیكی «جُحفه» غدیری [۴۶]وجود داشت كه «غدیر خُم» نامیده میشد. جای خوبی بود تا مسافران در آنجا اندكی بیاسایند و خستگی راه را از تن دور كنند و پس از تجدید قوا و حصول نشاطی تازه به سوی مدینه ره سپرند.
لشكر به فرمان رسول خدا جهمانجا اُطراق نمود. یاران همه مشغول كاری شدند. بعضی مركبها را بستند و به تیمار آنها پرداختند. برخی برای وضو و بعضی برای تهیهی هیزم به اطراف پراكنده شدند، گروهی مشغول آماده كردن غذا شدند و... .
در اثنای این مشغولی همه ندای منادی را شنیدند. وقت ظهر بود و ندا مردم را به آماده شدن برای نماز پیشین فرا میخواند.
مردم از هر سو رو به جانب نقطهای نهادند كه رسول خدا جآنجا حضور داشت. برای آنحضرت جزیر سایه دو درخت جای استراحت درست كرده بودند. زمین را جاروب زده و بالای شاخهها چادری انداخته بودند تا اشعهی خورشید بر وجود ایشان نتابد.
یاران همه جمع آمدند. نماز ظهر خوانده شد. پس از نماز، رسول خدا جبرخاست و رو به جانب قوم نمود. همه میدانستند كه ایشان قصد ایراد سخن دارند، لذا ساكت و بدون سر و صدا متوجه آنحضرت جشدند. پیامبر جفرمود:
آنچه رسول خدا جدر «غدیر خُم» بیان فرمود، مطلبی راجع به حضرت علیسبود؛ موضوعی كه از وقت شایع شدن گلهها و اظهار ناراحتی برخی از او، در صدد بیان آن بود.
مردمی كه جلو ایشان قرار داشتند، اغلب از مهاجران و انصار بودند؛ كسانی كه میثاق بسته بودند هر چه از خدا و رسول او میشنوند، امتثال نمایند و در این راه چنان صداقت و شایستگی نشان داده بودند كه خداوند متعال در قرآن آنان را صاحب رضای متقابل معرّفی فرموده بود [۴۷]، و رسول خدا جاز ناحیهی آنان از هر حیث مطمئن بود و یقین داشت سخنانش در نزد آنان قدر خواهد داشت و به زودی بدون كم و كاست مورد عمل قرار خواهد گرفت. لذا بهترین زمان در آن سفر برای ایراد یک سخن دربارهی علی سفرا رسیده بود.
[۴۶] جایی است میان مكّه و مدینه كه در آن تالاب و آبگیری به نام «خُم» وجود داشت. [۴۷] «خداوند از آنان راضی و آنان از خدا راضی» بخوانید سورهی توبه آیهی ۱۰۰.