گروهی از جن که قرآن را از رسول اللهصیاد گرفتند
ماجرای یاد شده، آغاز آشنایی جن با رسول الله صبود. آنان بدون آگاهی از پیامبر صبه قرائت قرآن گوش فرا دادند. گروهی از آنها با شنیدن قرآن ایمان آوردند و به عنوان دعوتگر و راهنما، به سوی قوم خویش برگشتند.
پس از این، گروههای بسیاری از جن، برای فراگرفتن علم، نزد رسول الله صآمدند. رسول الله ص، زمانی را برای آموزش آنها در نظر گرفت و از آنچه که الله متعال به رسول الله ص، یاد داده بود، به جن آموخت. قرآن را برای آنان تلاوت فرمود و اخبار آسمانها را به آنان رسانید. این جریان در مکه و قبل از هجرت رخ داد.
مسلم، در صحیح خود، نقل میکند که عامر میگوید: از علقمه پرسیدم: آیا شبی که ماجرای جن پیش آمده بود، ابن مسعود همراه رسول الله صبود؟ علقمه گفت: من از ابن مسعود پرسیدم: آیا شبی که ماجرای جن پیش آمد، کسی از شما همراه رسول الله صبود؟ ابن مسعود در پاسخ گفت: خیر، البته شبی همراه رسول الله صبودیم. ایشان از میان ما رفتند و بعد از انتظاری طولانی به دنبال وی، رودخانه و درهها را جستجو کردیم و با خود گفتیم: جن ایشان را برده است یا او را غافلگیر کرده و به شهادت رسانده است.
ابن مسعود گفت: آن شب، برای ما بدترین شب بود. به هنگام صبح دیدیم که رسول الله صاز طرف حراء تشریف میآورند. خدمت ایشان عرض کردیم: ای پیامبر خدا ÷! در جستجوی شما بیرون آمدیم، اینسو و آنسو را گشتیم، ولی شما را نیافتیم. شب گذشته بدترین شبی بود که پشت سر گذاشتیم.
رسول الله صفرمود: دعوتگر جن نزد من آمد؛ همراه او رفتم و قرآن را برای آنان تلاوت کردم. رسول الله صفرمودند: با من بیا. همراه ایشان رفتم. آثار جن و آثار آتش (پخت و پز) جن را به ما نشان داد. جن از رسول الله صدرخواست غذا کرد. رسول الله صفرمود: از کنار هیچ استخوان و سرگینی نگذرند، مگر اینکه غذای خود را از آن دریابند).
رسول الله صفرمود: پس با این دو چیز (استخوان و سرگین) استنجاء نکنید، آنها طعام برادران جن شما هستند. [۶۸]
و از جمله سورههایی که پیامبر صبرای جن قرائت نمود، سورهی «الرحمن» میباشد سیوطی میگوید: ترمذی، ابن منذر، ابوالشیخ در «العظمۀ»، حاکم با سندی صحیح، ابن مردویه و بیهقی، در «الدلایل» از جابر بن عبداللهسنقل کردهاند که: پیامبر صنزد اصحابشآمدند و سورهی «الرحمن» را از آغاز تا پایان برای آنها قرائت نمودند اصحاب همه ساکت ماندند. پیامبر صفرمودند:
«مَا لِي لَقَدْ قَرَأْتُهَا عَلَى الْجِنِّ لَيْلَةَ الْجِنِّ فَكَانُوا أَحْسَنَ مَرْدُودًا مِنْكُمْ كُنْتُ كُلَّمَا أَتَيْتُ عَلَى قَوْلِهِ «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»، قَالُوا لَا بِشَيْءٍ مِنْ نِعَمِكَ رَبَّنَا نُكَذِّبُ فَلَكَ الْحَمْدُ».
(چه میبینم، چرا ساکت ماندهاید. در دیدار شبانه با جن، همین سوره را برای آنها قرائت کردم، دیدم که بسیار نیکو به سؤالات آیهها پاسخ میدهند، زیرا هرگاه آیهی:
﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ١٣﴾[الرحمن: ۱۳].
را قرائت مینمودم، در پاسخ میگفتند: (پروردگارا هیچ یک از نعمتهای تو را دروغ نمیپنداریم و در برابر آنها تو را سپاس میگوییم).
این تنها شبی نبود که پیامبر صبا جن دیدار نمودند. ابنکثیر، در تفسیر سورهی احقاف، تمام احادیثی که دربارهی دیدار رسول الله ص با جن آمدهاند، را آورده است و در برخی از آنها، دربارهی ابن مسعودسآمده است که او در ماجرای دیدار جن با رسول الله ص، بسیار به آنها نزدیک بود.
در پارهای از روایات بخاری، آمده است: برخی از جنها، که نزد رسول الله ص آمدند، ساکن محلی به نام نصیبین در یمن بودند.
بخاری از ابوهریرهسروایت میکند که پیامبر صفرمودند:
«أَتَانِي وَفْدُ جِنِّ نَصِيبِينَ وَنِعْمَ الْجِنُّ فَسَأَلُونِي الزَّادَ فَدَعَوْتُ اللَّهَ لَهُمْ أَنْ لَا يَمُرُّوا بِعَظْمٍ وَلَا بِرَوْثَةٍ إِلَّا وَجَدُوا عَلَيْهَا طَعامًا».
(گروهی از جنهای شهر نصیبین نزد من آمدند و چه جنهای خوبی بودند. آنان از من درخواست غذا کردند. من نیز از الله خواستم که آنها بر هر استخوان و یا سرگینی که بگذرند، بر آن غذایی بیابند). [۶۹]
[۶۸] - صحیح مسلم: (۱/۳۳۲) شماره (۴۵۰) [۶۹] - صحیح بخاری (۷/۱۷۱) شماره (۳۸۶۰)