دنیای جن ها و شیاطین

فهرست کتاب

چهارم: مشغول شدن به یاد الله متعال

چهارم: مشغول شدن به یاد الله متعال

یاد الله متعال، از بهترین راه‌های رهایی انسان، از شیطان است. در حدیث آمده است: الله متعال به پیامبرش (یحیی) امر کرد تا بنی‌اسرائیل را به انجام پنج خصلت دستور دهد؛ یکی از این خصلت‌ها این بود: شما را به یاد الله متعال امر می‌کنم، زیرا کسی که به الله متعال پناه می‌برد مانند شخصی است که دشمن در پی او می‌آید، تا این‌که آن شخص، خود را به دژی محکم می‌رساند و بدین ترتیب از شر دشمن رهایی می‌یابد. آری، بنده هم نمی‌تواند جز به یاد الله متعال، خود را از شر شیطان رهایی بخشد.

ابن قیم می‌فرماید [۱۴۵]: اگر یاد الله متعال، تنها همین فایده را می‌داشت،‌ شایسته بود که انسان، حتی برای یک لحظه هم که شده، از آن غافل نماند و همواره به یاد او باشد؛ زیرا انسان، جز از راه یاد الله متعال، نمی‌تواند خود را از بدی‌های شیطان مصون نگاه دارد. دشمن، تنها از راه غفلت و بی‌توجهی به یاد الله متعال است که انسان را مورد حمله قرار می‌دهد. شیطان در کمین است و همین ‌که انسان را غافل ببیند، به سوی او می‌شتابد و او را شکار می‌کند. هرگاه انسان به یاد الله مشغول شود،‌ شیطان احساس کوچکی و خواری کرده، از آن‌جا می‌گریزد، ناتوان شده و مانند پرنده‌ای کوچک‌تر از گنجشک در می‌آید، یا خود را مانند پشه‌ای بی‌ارزش و حقیر می‌پندارد؛ بر همین اساس، به (وسواس الخناس) نامیده‌ شده است؛ زیرا در دل‌ها وسوسه ایجاد می‌کند و همین ‌که انسان به یاد الله مشغول شد، از بدی و وسوسه باز می‌ایستد و خشمگین می‌شود.

از ابن عباسسروایت شده‌ است که‌ ‌می‌فرماید: شیطان در دل انسان لنگر انداخته است، اگر انسان غفلت ورزید و یاد الله را فراموش کرد، او را دچار وسوسه می‌کند و اگر به یاد الله مشغول شود، عقب نشینی می‌کند.

ابن قیم می‌فرماید: شیاطین، دشمن انسان ها هستند، ‌پس تو در مورد انسانی که در احاطه دشمنان است، چه می‌پنداری؟ دشمنی که از روی کینه می‌خواهد، تکّه تکّه شود. هرکدام از این دشمنان، به اندازه‌ی توان خود، او را با مشکل مواجه می‌کند و هیچ راهی برای فرار آن‌ انسان، جز یاد الله وجود ندارد.

علامه ابن قیم در ادامه سخنانش،‌ حدیث عبدالرحمن بن سمره را آورده است. عبدالرحمن می‌گوید: ما ‌در صفّه‌ی مدینه بودیم. ‌رسول الله صنزد ما تشریف آورد و خطاب به ما فرمود: شب گذشته شاهد ماجرای بسیار شگفت‌آوری بودم؛ فردی از امت خود را دیدم که فرشته‌ی مرگ نزد او آمد، تا روحش را بگیرد، نیکی و احسانی که در حق پدر و مادرش کرده بود، برایش مجسم شد و فرشته‌ی مرگ را از او منصرف کرد.

سپس مردی را دیدم، که عذاب قبر او را در برگرفته بود، وضو برای او مجسم شد و او را از عذاب قبر رهانید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که شیاطین او را در برگرفته بودند، آن مرد که به یاد الله متعال بود همین برایش مجسم شد و شیاطین را از وی دور کرد.

سپس مردی از امتم را دیدم، که فرشتگان عذاب او را در برگرفته بودند، نماز او برایش مجسم شد و او را از چنگال فرشتگان عذاب رهایی بخشید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که از تشنگی می‌سوخت (در برخی روایات آمده است، که از تشنگی دهانش را کشیده‌ بود و مانند سگ پارس می‌کرد)، روزه‌ی رمضانش آمد و او را سیراب کرد و از تشنگی رهانید.

سپس مردی از امتم و پیامبرانی را دیدم، که به صورت حلقه نشسته بودند. این مرد، هرگاه می‌خواست در حلقه‌ای از حلقه‌ی پیامبران بنشیند، رانده می‌شد و کسی او را نزد خود راه نمی‌داد، غسل جنابت او آمد، دستش را گرفت و او را در کنار من نشاند.

سپس مردی از امتم را دیدم، که تاریکی او را از راست،‌ چپ، بالا، پایین، ‌پشت سر و روبرو، در برگرفته بود و او در آن تاریکی سرگردان بود، حج و عمره آمدند و او را از آن تاریکی رهانیده و به نور و روشنی داخل کردند.

سپس مردی از امتم را دیدم، که از حرارت و تپش آتش، ناراحت بود و می‌خواست با دستش، خودش را رهایی دهد،‌ صدقه‌ی او آمد، میان او و آتش مانع شد و بر سر او سایه افکند.

سپس مردی از امتم را دیدم، که می‌خواست با مؤمنان سخن بگوید، اما کسی با وی حرف نمی‌زد،‌ صله‌ی رحم آمد و خطاب به مؤمنان فرمود: ای مسلمانان! او در دنیا صله‌ی رحم می‌کرد،‌ شما نیز با وی حرف بزنید، آن‌گاه مؤمنان با وی حرف زدند، دست دادند و او نیز با آنان دست داد.

سپس مردی از امتم را دیدم، که آتش دوزخ (زبانیۀ) او را در برگرفته بود، امر به معروف و نهی از منکر، که او در زندگی خود انجام داده بود، آمد و ‌او را از دست زبانیۀ رهایی بخشید و به دست فرشتگان رحمت سپرد.

سپس مردی از امتم را دیدم، که روی زانوهایش بر زمین افتاده بود، میان او و پروردگار حجابی مانع بود، حسن خلق او آمد، دستش را گرفت و او را به نزد الله متعال رسانید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که نامه‌ی اعمالش در دست چپ او قرار گرفته بود، خوف و خشیت او از الله متعال آمد و نامه اعمالش را از دست چپ گرفت و در دست راست او قرار داد.

سپس مردی از امتم را دیدم، که ترزاوی اعمال صالحش بالا بود، افراط [۱۴۶]او آمدند و کفه‌ی اعمال صالحش را سنگین کردند.

سپس مردی از امتم را دیدم، که بر لبه‌ی پرتگاه دوزخ ایستاده بود، امید او به الله متعال آمد و او را از سقوط در دوزخ رهانید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که در حال افتادن در دوزخ بود، اشک او که از ترس و خوف الله ریخته بود، آمد و او را از سقوط در دوزخ رهانید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که روی پل صراط است و مانند شاخه‌ی خرما می‌لرزید، گمان نیک او درباره‌ی الله متعال آمد و لرزه اش را برطرف کرد و از آن گذشت.

سپس مردی از امتم را دیدم، که افتان و خیزان، روی پل صراط راه می‌رود، نمازش آمد و او را روی پاهایش بلند کرد و رهایی بخشید.

سپس مردی از امتم را دیدم، که خود را به دروازه‌ی بهشت رسانده بود، ولی درهای بهشت بر وی بسته شدند، کلمه‌ی شهادت «لا اله الا الله» آمد و درهای بهشت را بر روی او گشود و او را به درون بهشت فرستاد.

حافظ ابوموسی مدنی، در کتاب «الترغیب في الخصال المنجیه والترهیب من الخلال المردیه»، حدیث یاد شده را آورده و درستی آن را تایید کرده است. ایشان حدیث بالا را محور کتاب خود قرار داده‌ و به‌ شرح آن پرداخته‌ است. وی در مورد آن می‌گوید: این حدیث، حَسَن می‌باشد؛ عمرو بن آزر، علی بن زید بن جدعان و هلال أبو جبلةش، آن را از سعید بن مسیبس، روایت کرده‌اند. شیخ الاسلام ابن تیمیه‌، آن حدیث را بزرگ می‌شمارد و چنان‌که‌ آگاه شده‌ام، شواهدی برای درستی آن ذکر نموده است.

شیاطین نیز به‌ همین صورت هستند، یعنی انسان جز از طریق یاد الله متعال، نمی‌توانند خود را از بدی آن‌ها رهایی بخشد.

انس بن مالک روایت کرده‌‌ که‌ رسول الله صفرمودند:

«إِذَا خَرَجَ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ يُقَالُ حِينَئِذٍ: هُدِيتَ وَكُفِيتَ وَوُقِيتَ فَتَتَنَحَّى لَهُ الشَّيَاطِينُ فَيَقُولُ لَهُ شَيْطَانٌ آخَرُ كَيْفَ لَكَ بِرَجُلٍ قَدْ هُدِيَ وَكُفِيَ وَوُقِيَ ؟».

(هنگای که مردی از خانه‌اش بیرون می‌رود، بگوید: «بسم الله توکلت على الله ولا حول ولا قوة إلا بالله»فرشتگان الله متعال او را چنین مخاطب قرار می‌دهند: هدایت شدی،‌ الله متعال برای تو کافی است و تو خود را از شر شیاطین در امان قرار دادی. آن‌گاه شیطان از وی دور می‌شود و شیطان دیگری خطاب به او می‌گوید: مردی که هدایت شده و الله متعال از وی دفاع می‌کند و خود را در امنیت قرار داده است، تو با وی چه می‌توانی بکنی؟) [۱۴۷]

به روایت صحیح، از ابو هریرهسروایت شده‌ که‌ رسول الله صفرمود:

«مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. فِى يَوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ. كَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ وَكُتِبَتْ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَمُحِيَتْ عَنْهُ مِائَةُ سَيِّئَةٍ وَكَانَتْ لَهُ حِرْزًا مِنَ الشَّيْطَانِ يَوْمَهُ ذَلِكَ حَتَّى يُمْسِىَ».

(هرکس روزی صد بار بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»به اندازه‌ی آزاد کردن ده غلام، به او پاداش می‌رسد و صد نیکی برای وی نوشته می‌شود و صد بدی از نامه اعمال او پاک می‌گردد و در اثر این کلمات، آن شخص از شر شیاطین تا هنگام شب در امان خواهد بود). [۱۴۸]

ابو خلاد مصری می‌گوید: هرکس وارد اسلام شود، وارد یک دژ گشته‌ و هرکس وارد مسجد شود،‌ وارد دو دژ گشته‌ و هرکس در مجلس یاد الله شرکت کند، وارد سه دژ گشته‌ است.

در صحیح بخاری آمده‌ است که‌ محمد ابن سیرین، از ابوهریرهسروایت کرده‌ که‌ ‌می‌گوید: رسول الله ص، مرا مأمور نگه‌داری صدقه‌ی فطر و زکات رمضان کرد. ‌کسی آمد و می‌خواست گندم‌های صدقه را بردارد. او را دستگیر کردم، ‌گفت: مرا آزاد کن،‌ بار دیگر برنمی‌گردم. سه بار دستگیر شد و همان سخن را تکرار کرد. در بار سوم گفت: چند کلمه و دعا را به‌ تو می‌گویم که اگر هنگام خوابیدن، آن‌ها را بگویی به سود تو هستند. گفت: آیه الکرسی را از اول تا پایان بخوان. آن‌گاه همواره از سوی الله متعال نگهبانی بر تو گماشته می‌شود و تا صبح هیچ شیطانی نزد تو نخواهد آمد. این را گفت و آزادش کردم. صبح روز بعد، ابوهریرهسجریان را با رسول الله صدر میان گذاشت. رسول الله صفرمود: هرچند که او دروغ‌گو است، ولی این سخنش راست است.

حافظ ابوموسی از ابو زبیر از جابرسروایت کرده‌ که‌ ‌رسول الله صفرمود:

«إذا أَوَى الإنسانُ إلى فراشِهِ، ابتَدَرهُ مَلِكٌ وَ شَيطَانٌ، فَيَقُول المَلِكُ: إختِم بِخَيرٍ، وَ يَقُولُ الشَّيطَانُ: إختِم بِشَرٍّ، فَإذا ذَكَرَ اللهَ، ثُمَّ نَامَ، بَاتَ المَلِكُ يَكلَؤُهُ وَ إِذَا إستَيقَظَ، قَالَ المَلِكُ: إفتَح بِخَيرٍ، وَقَالَ الشَّيطَانُ: إفتَح بِشَرٍّ، فَإن قَالَ: الحمدُ للهِ الَّذي رَدَّ عَلَى نَفسِي، وَ لَم يَمُتهَا فِي مَنامِها، الحمدُ للهِ الَّذي يُمسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضَ أَن تَزُولا، وَ لَئِن زالَتا إن أمسَكَهُما من أحد مِن بَعدِهِ، الحمدُ للهِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَى الأرضِ إِلاّ بِإِذنِهِ، فَإِن وَقَعَ عَن سَريرِهِ فَماتَ دَخَلَ الجَنَّةَ».

(هرگاه انسانی به رختخواب خود رفت، یک فرشته و ‌یک شیطان، به سوی او می‌شتابند. فرشته می‌گوید: به خیر و نیکی ختم کنید و شیطان می‌گوید: به شر و بدی ختم کنید. پس اگر با یاد الله بخوابد، ‌فرشته او را محافظت می‌کند.

وقتی انسان بیدار می‌شود، ‌فرشته می‌گوید: روزت را با عمل خیر و صالح آغاز کن و شیطان می‌گوید: ‌روزت را با عمل بد آغاز کن. اگر او پس از بیدار شدن بگوید: الله را سپاس که روح مرا برگرداند، الله را سپاس که زمین و آسمان‌ها را از نابود شدن بازداشته است، ‌اگر آن دو از جای خود تکان بخورد، جز الله متعال کسی نمی‌تواند آن‌ها را نگه دارد، الله را سپاس که آسمان را از افتادن بر روی زمین نگاه داشته است. ‌این شخص اگر از بالای تختخوابش بر زمین بیفتد و بمیرد، داخل بهشت می‌شود). [۱۴۹]

در بخاری و مسلم از ابن عباسسروایت شده‌ که‌ پیامبر ص‌فرمود:‌

«لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ فَقَالَ بِاسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّيْطَانَ وَجَنِّبْ الشَّيْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا فَإِنَّهُ إِنْ يُقَدَّرْ بَيْنَهُمَا وَلَدٌ فِي ذَلِكَ لَمْ يَضُرُّهُ شَيْطَانٌ أَبَدًا».

(اگر کسی از شما می‌خواست با همسرش آمیزش کند، پس بگوید: بسم الله، پروردگارا! ما را از شیطان دور نگاه دار و شیطان را از فرزندی که به ما عنایت می‌کنی، دور بدار. اگر در این آمیزش، برای زن و شوهر فرزندی مقدر باشد، ‌شیطان هرگز به او گزندی نخواهد رساند).در روایات صحیح به‌ ثبت رسیده‌ که‌ شیطان با شنیدن صدای اذان پا به‌ فرار می‌گذارد.

سهیل بن ابوصالح می‌گوید: پدرم مرا به‌ همراه غلامی به‌ سوی بنی‌حارث فرستاد، وقتی که‌ به‌ آن‌جا حرکت کردیم، از پشت دیواری، صدایی را شنیدیم که‌ مرا می‌خواند؛ پس آن غلام را‌ به‌ پشت آن دیوار فرستادم، اما کسی را ندید؛ وقتی برگشتم و ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت: اگر می‌دانستم که‌ چنین می‌شود، هرگز شما را نمی‌فرستادم، اما اگر از این لحظه‌ به‌ بعد، چنین صدایی را شنیدی، اذان بگو؛ زیرا از ابوهریره‌سشنیدم که‌ می‌گفت: شیطان با شنیدن صدای اذان پا به‌ فرار می‌گذارد و باد شکم خالی می‌کند.

از ابوهریرهسروایت شده‌ که‌ ‌رسول الله صفرمود:

«إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ أَدْبَرَ الشَّيْطَانُ لَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لاَ يَسْمَعَ التَّأْذِينَ فَإِذَا قُضِىَ التَّأْذِينُ أَقْبَلَ حَتَّى إِذَا قُضِىَ التَّثْوِيبُ أَقْبَلَ حَتَّى يَخْطِرَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَنَفْسِهِ ...».

(وقتی اذان گفته شود، شیطان در حالی که باد از شکم خارج می‌کند، می‌دود، تا به جای دوری ‌رود که دیگر صدای اذان را نشنود، وقتی اذان تمام می‌شود، ‌برمی گردد و میان انسان و نفس او مانع می‌شود).

از امام احمد، روایت شده‌ که ابوتمیمه از یکی از اصحاب چنین نقل کرده که می‌گوید: پشت سر رسول الله صبر الاغی سوار بودم، الاغ سُر خورد، من بی‌درنگ گفتم: شیطان هلاک شود. رسول الله صفرمود: مگو شیطان هلاک شود، زیرا تو اگر چنین بگویی، شیطان خود را مهم و بزرگ می‌شمارد ‌و فکر می‌کند، الاغ پیامبر صرا با قدرت خودش سُر داده است. باید بگویی: «بسم الله»،‌ زیرا که وقتی «بسم الله» می‌گویی، شیطان خود را به اندازه‌ی یک پشه حقیر می‌شمارد. ابن کثیر می‌گوید: این حدیث از مفردات امام احمد است و سند حدیث جید می‌باشد.

[۱۴۵] - الوایل الصیب (۶۰) [۱۴۶] - افراط: جمع فرط. منظور فرزندانی که در کودکی فوت کرده اند. [۱۴۷] - ابو داود و ترمذی آن را روایت کرده‌اند. مشکاة المصابیح (۱/۷۴۹) (۱۴۴۲). [۱۴۸] - مشکاة المصابیح (۱/۷۰۸) شماره (۲۳۰۲) [۱۴۹] - مجمع الزوامد(۱۰/۱۲۰)