مقدمه مؤلف
الحمد لله والصلاة والسلام علی المبعوث رحمةً للعالمین، أما بعد:
محققی که حقوق بشر در اسلام را از دید بسیاری از محققان مسلمان مینویسد، ملاحظه میکند که آنها در ادعاهای خود از مرز قرآن تجاوز کردهاند و حقوقی را به آن افزودهاند که جز این عصر توسعه کسی آن را نمیشناسد. چون این موضوع از تراوشات این عصر است. این محققان در تحقیقات خود از روش توجیهی استفاده کردهاند و اساساً از دو تفکر پیشینیان و مطالعه خود استفاده کردهاند که متکی بر تأویل ظالمانه این عصر است که گرایش قرآنی به آن دادهاند. به دلیل اینکه در بر دارنده هر چیزی است.
اصل ثابت این است که این عقب ماندگی متکی بر این تصور است که نبودن قرآن در این حقوقهای معاصر، یک کاستی به شمار میرود به اعتبار اینکه قرآن کتابی است در بردارنده هر چیزی و مناسب هر زمان و مکان. خداوند متعال میفرماید: ﴿ مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ يُحۡشَرُونَ ٣٨ $$﴾[الأنعام: ۳۸]. «در کتاب (کائنات) هیچ چیز را فرو گذار نکردهایم پس آنان در پیشگاه پروردگارشان جمع آورده میشوند». ولی اسلام یا قرآن چه ضرری میبیند وقتی که گفته میشود: تمام جزئیات حقوق بشر را به حکم مطابقت آن با زمان و مکان در بر نمیگیرد؟ آیا قرآن کتاب قانون یا تاریخ است که برای بیان نکردن این حقوق مورد سرزنش واقع شود؟ آیا قرآن کتابی است که شامل تفصیلهای دقیق هر چیزی بشود؟ یا کتابی است که تفکرات اساسی و مهم را در بر گرفته و تفاصیل و تمارین و اجرای آن را مطابق ضوابط شریعت برای امت وا گذاشته است؟ این سخن ابواسحاق شاطبی مرا خیلی خوشحال کرد که گفته است: «بسیاری از مردم بیش از حد از قرآن انتظار دارند و هر عملی را که متقدمین و متأخرین آوردهاند به قرآن اضافه میکنند، علوم طبیعی، تعلیمی، منطق و فناوریها و امثال آن». و این به معنای منحصر کردن معانی قرآن نیست. چون به استناد سخن پیشینیان، عجایب قرآن تمام شدنی نیست به اعتبار اینکه قرآن معجزهای ماندگار است. پس لازم است، آنچه را که مصلحت است شامل در بر بگیرد. چون فهم انسانها بر اساس تغییر اوضاع و احوال تغییر میکند. و قضیه حقوق بشر به این زمینه مرتبط است چون به تغییر اوضاع علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه بستگی دارد و قدرت فهم و استنباط آنچه که متون دینی، آن را جایز دانستهاند، بر اساس مقتضیات اجتهادی است. و مجتهدین جامع الشرایطی که بتوانند از قرآن کریم و سنت شریف نبوی استنباط کنند، کم نیستند. همان کسانی که مجموع مسائل امروزی را بر اساس مقاصد بزرگ اسلام و رعایت مصلحتهای معتبر انجام میدهند. مطابق قاعدهای که میگوید: «هر جا مصلحتی یافت شود، آنجا شریعت خداوند است».
آری، تردیدی در این نیست که اسلام حقوق بشر را با سخن از احترام خود بشریت و گرامی داشتن آن، بنیاد نهاده است. دلیل این سخن، آیه خداوند متعال است که میفرماید: ﴿ ۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ $$﴾[الإسراء: ۷۰]. «ما آدمیزادگان را گرامی داشتهایم». و به همین دلیل گوی سبقت را از سایر دینها و حتی قوانین وضعی ربوده است. این اصل که مبتنی بر پیدایش و طبیعت و عقیده و سرنوشت واحد باشد، از تمام فهم و ذهن بشری جداست. تأسیس حقوق انسان بر اساس دین دارای امنیت و صیانت میباشد. بنابراین یک مانع دینی برای انجام کاری قویترین مانع میباشد. چون این مانع از درون خود فرد میباشد و یک مانع بیرونی نیست. امروزه زیر پا گذاشتن حقوق بشر در اغلب کشورها وجود دارد. حتی در اکثر کشورهای پیشرفته نیز وجود دارد به دلیل اینکه حقوقشان معتبر نیست. و احترام انسان نیازمند اعتقاد راسخی از طرف خود بشریت میباشد. و این اعتقاد (از لحاظ تئوری) جز با نفوذ آن در جانها و نمود آن در رفتارها راسخ نمیشود. آیا این عظمت برای اسلام کافی نیست که این حقوق را بنیاد نهاده و جایگاه ارزشمندی را در میان سایر مخلوقات به انسان داده است. مبتنی بر اینکه خداوند هوش و درک آفرینندگی را فقط به انسان داده است. و یا خداوند از این گفته که وی تفاصیل و جزئیات را رها کرده و فقط کلیات را بیان کرده است چه ضرری میبیند؟ آیا این امر (رها کردن جزئیات) باز کردن مجال بیشتر برای اجتهاد و تحقیق و بررسی عقلانی نیست؟
چرا که در این امر و غرق نشدن در تفاصیل حکمتی است که ما آن را نمیبینیم و خداوند خواسته است که انسان را به خودش واگذار کند تا با ابزارهای خود این حقوق را بر اساس مقاصد شریعت، کشف و استنباط کند. و آن را به عنوان یک اندیشه نو بنا نهد.
این ابزارها و سایر وسایلی که در خلال بحث توضیح خواهیم داد توجه مرا در این کار علمی به اصل و تأسیس حقوق بشر در اسلام جلب کردند. تا آن را در یک مخزن محکم و قوی نگاهداری کنیم. همچنان که تا جایی که در توان من بوده است در دستیابی به انواع این حقوق با اتکاء به نصوص دینی و بر اساس مقاصد بزرگ شریعت تلاش کردهام. این مطالعه و تحقیق به نام «حقوق بشر در اسلام» شامل موضوعاتی است: انسان و نظریه حقیقت در فصل اول، اساس حقوق انسان در اسلام در فصل دوم، حقوق انسان در اسلام در فصل سوم، و حقوق بعضی از انسانها بر اساس وضعیت آنها در فصل چهارم.
آنچه که لازم است به آن اشاره شود این است که منابع این تحقیق، گوناگون میباشند، در ابتدا از کتابهای تفسیر و حدیث استفاده کرده ام و بعد به متون تدوینی مشابه در قرآن و سنت نیز پرداختهام.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین وصلی الله وسلم علی خاتم النبیین وإمام المرسلین محمد بن عبدالله وعلی آله وصحبه اجمعین.
د. عبداللطیف بن سعید الغامدی