۳-۱-۴- حق کرامت
خداوند متعال میفرماید: ﴿ ۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا ٧٠$$﴾[الإسراء: ۷۰]. «ما آدمی زادگان را گرامی داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردهایم. و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نمودهایم. و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان دادهایم».
و این کرامت در مردم تجلی پیدا میکند و خالق انسانها امکاناتی را برای سروری و برتری مردم در روی زمین آماده کرده است که همان جانشینی و نعمتهای گوش و چشم و عقل میباشد که همان وسایل فهمیدن میباشند و کسب علم از طریق آنهاست، خداوند متعال با دادن آزادی اراده ای که ابزار عمل خواسته شده طبق روش و دستورالهی -باید و نباید- است آبادانی زمین و اصلاح نوع انسان و احیای عمومی را محقق میکند.
«اگر انسانها حقیقت این بزرگداشت و مساوات میان بشر را درک کنند تعصب نژادی مذموم را رها کرده و سازش و مدارا را به عنوان اصل در برخوردها قرار میدهند. و خود را از مصیبتهای جنگی که بینیاز از آن هستند، دور نگه میدارند. جنگ جهانی دوم و بسیاری از جنگهای دیگر به علت تعصب نژادی و جدایی میان جنس بشری به وجود آمد» [۱۵۴].
اسلام قسمت بیشتر حقوق بشر را بنا نهاده است، و اگر تمامی این حقوق مبتنی بر کرامت انسانی نباشد و انسان با تکریم خداوندی آنچه را که شایسته این حقوق است، نداشته باشد. چگونه حق کرامت انسان را هدر میدهد حال آنکه این از خصوصیترین ویژگیهای انسانی است.
احساس کرامت ما را وا میدارد که در مقابل درون خود اعلام کنیم که ما اهل احترام هستیم و از اینجا آن را بر دیگران نیزلازم میدانیم، ما را وا میدارد که در آن احترام الگوهای بلند انسانی در شخصیت ما وجود دارد و اسلام این امر را در خلال معیارهای ایمان قرار داده است، چون ایمان به اندازه خودش معیارهای بلند و کریم انسانی دارد. ایمان کرامت و بزرگداشت انسان از جانب خداوند است. و این بالاترین درجه کرامت است و این یک مبنای اعتقادی است که اعتبار انسان را از دید خودش بالا میبرد و هر نیازی از ارزش انسان از دید خودش میکاهد و آن نیازها به خواری و انحطاط فرا میخوانند خواه اینها صریح و آشکار باشند و خواه درونی و مخفی باشند، یکسان است.
وقتی که اسلام مفهوم کرامت انسانی را با چشم پوشی از معیارهای انسانی که نسبی هستند برای تمام انسانها ثابت کرد از این مفهوم احساسی بدست میآید که عزت و کرامت در عنصر اصلی شان ریشه دار هستند. خداوند متعال میفرماید: ﴿ فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ ٢٩ $$﴾[الحجر: ۲۹]. «پس آنگاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلق به خود در او دمیدم در برابرش به سجده افتاد».
و همچنین میفرماید: ﴿ وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ$$﴾[المنافقون: ۸]. «عزت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است».
«دعوت اسلام به کرامت انسانی همان دعوت پایبندی و التزام به حق و روی آوردن به سوی آن و یاری رساندن به کسی است که به او یاری رسانده است و اسلام به روابط میان هم و همدیگر را دوست داشتن و به ایمان به خداوند و به حق دعوت میکند و کسی که در ارتباط و ایمان به خدا یاری میرساند حق را یاری کرده است» [۱۵۵].
بنابراین دعوت به حق دور از فطرت بشری نیست. و اسلام هنگامی که به کرامت و به حق دعوت میکرد، آن دعوت خالی از مضمون و محتوای اسلام نبود بلکه از لحاظ قولی و عملی مطابق بود، چون تطابق تعالیم اسلام در واقعیت زندگی همان دستاورد اصلی در دین اسلام است. و قرآن عدم هماهنگ بودن قول و فعل را نکوهش کرده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ $$﴾[الصف: ۱-۲]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است به تسبیح و تقدیس خدا مشغول است، و او چیره کار بجا است. ای مؤمنان! چرا سخنی میگوئید که خودتان برابر آن عمل نمیکنید؟».
دین اسلام انسان را در بالاترین جایگاه خود که کتاب قرآن میباشد، تکریم کرده است، قرآنی که تا براندازی زمین و آنچه که در آن است توسط خداوند، باقی میماند. و بر این تکریم حقوقی مترتب میشود که تأثیر و رسوخ بیشتری دارد هر چه انسان بیشتر در پلههای کمال و به وسیله استعدادهای فطری که خداوند به او داده است و با دادن اهلیت جانشینی به او، ترقی کند. در این هنگام فهمیده میشود که او شایسته تکریم است، پس دایره حقوق را توسعه میدهد ولی به شرطی که این حقوق از اصول روشهای الهی مدد گرفته باشند همان اصولی که به انسان کرامت داد، و حقوق عطا کرده است و اگر این چنین نباشد، نابودی سختی است که کرامت انسانی را تباه و حقوق را ضایع کرده است.
در حقیقت اسلام در طول چهارده قرن حقوقی را برای انسان ثابت کرده است که در احترام کرامتی که خداوند تنها به او داده است، نمود و تجلی مییابد. و این حقوق با جانشین بودن انسان در روی زمین سازگار است، و حقوقی را برای این موجود گرامی داشته شده و مسؤول در مساوات و عدالت و ملکیت قرار داده است و حق سالم بودن زندگی و حمایت از آن، حق حفظ دین و عقل آبرو و مال و نیک نامی و ویژگیهای آن و دفاع از آزادیهای تضمین کننده حقوق اساسی و سیاسی و مدنی و اجتماعی و غیره که مبتنی بر طبیعت فطری هستند.
این کرامت ثابت است، و برای هیچ کس جایز نیست که از آن بکاهد یا آن را هدر بدهد. چون این کرامت از طرف خالق متعال به انسان داده شده است و اوست که انسان را بزرگ داشته و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است. بنابراین حقوق انسان در اسلام توسط خالق متعال تشریع شده است. پس هیچ بشری نمیتواند که آن را تعطیل کند یا به آن تجاوز کند. این حقوق دارای استحکام و مصونیتی ذاتی است که با اراده فرد، ساقط نمیشود. و نیزخواست گروهها و مؤسسات مختلف با هر طبیعت و کیفیتی که باشند و هر نیرویی که به آنها سپرده شده باشد، نمیتواند آن را بر دارند» [۱۵۶].
[۱۵۴]- (السعفی، ۱۹۵۵). [۱۵۵]- (بیهقی، د. ت، صص۱۶۰-۱۵۹). [۱۵۶]- (جریشه، د. ت، ص۹۴).