حقوق بشر در اسلام

فهرست کتاب

۱-۲-۱- گزیده ای تاریخی از حقوق انسان در طول تاریخ

۱-۲-۱- گزیده ای تاریخی از حقوق انسان در طول تاریخ

در حقیقت دعوت به سوی حقیقت، دعوت تمامی انبیاء بوده است. به همین دلیل دعوت اسلام در بیان این منظور، برای تکمیل رسالت تمامی انبیاءآمده است: ﴿ كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ ٢١٣ $$[البقرة: ۲۱۳]. «مردمان یک دسته بودند. پس خداوند پیامبران را بر انگیخت تا بشارت دهند و بترسانند. و کتاب که مشتمل بر حق بود و به سوی حقیقت دعوت می‌کرد، بر آنان نازل کرد تا در میان مردمان راجع بدانچه اختلاف می‌ورزیدند داوری کند. در (مطالب و حقانیت) کتاب تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترشان قرار داده شده بود. و به دنبال دریافت دلائل روشن، از روی ستمگری و کینه توزی اختلاف نمودند. پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند، با اجازه خویش به آنچه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند، رهنمون شد، و خداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست رهنمود می‌نماید».

قرطبی در تفسیر این جمله از آیه ﴿ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ $$می‌گوید: تمامی انبیاء ۱۲۴ هزار نفر بوده‌اند و از میان این انبیاء ۳۱۳ نفر رسول بوده‌اند، و از میان این‌ها کسانی که در قرآن از آن‌ها نام برده شده ۱۲ نفر می‌باشند [۳۵].

مصداق اسامی انبیاء و رسولان این آیه می‌باشد که می‌فرماید: ﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَأَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ وَقُرُونَۢا بَيۡنَ ذَٰلِكَ كَثِيرٗا ٣٨ $$[الفرقان: ۳۸]. «و عاد و ثمود و اصحاب الرس و ملت‌ها و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند». و این آیه بعد از اشاره به موسی و هارون و نوحآمده است. و همچنین می‌فرماید:

﴿ وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ ٢٤ $$[فاطر: ۲۴]. «و هیچ ملتی هم نبوده است که بیم دهنده‌ای به میانشان فرستاده نشده باشد». و این آیه که می‌فرماید: ﴿ وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا ١٦٤ رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٦٥$$[النساء: ۱۶۴-۱۶۵]. «و ما پیامبران زیادی را (به میان مردم روانه کرده‌ایم) که سرگذشت آنان را قبلاً برای تو بیان کرده‌ایم و پیامبران زیادی را (به میان مردم روانه کرده‌ایم) که سرگذشت آنان را برای تو بیان نکرده‌ایم. خداوند حقیقتاً با موسی سخن گفت. ما پیغمبران را فرستادیم تا مژده رسان و بیم دهنده باشند و بعد از آمدن پیامبران حجت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند و خدا چیره‌ی حکیم است».

از آیات پیشین و آنچه که در تفسیر قرطبی آمده بود، روشن شد که هیچ امتی نیست که یک رسول یا نبی برایشان نیامده باشد. و رسولان و انبیاءبرای یک دعوت واحد آمده‌اند که عبادت خداوند یگانه و عدم شرک می‌باشد. در زیر پرچم این دعوت و در جامعه مؤمنان به این دعوت، ظالم و استثمارگری وجود ندارد. و فقط آزادی و مساوات حکم می‌کند و آزادی و مساوات نتیجه جمع میان حقوق سیاسی و حقوق عام است [۳۶].

انسان همان گونه که خوی اجتماعی دارد، بر اساس خویشتن دوستی و خود برتربینی آفریده شده است [۳۷].

طبیعی است که میان اعضای جامعه باید رابطه وجود داشته باشد و اختلافات میان آن‌ها، این روابط را قطع نکند. ﴿ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١١٩ $$[هود: ۱۱۸-۱۱۹]. «اگر پروردگارت می‌خواست مردمان را ملت واحدی می‌کرد. ولی آنان همیشه متفاوت خواهند ماند. مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد و خداوند برای همین ایشان را آفریده است و سخن پروردگار تو بر این رفته است که: دوزخ را جملگی جنی‌ها و انسان‌های (پیرو نفس اماره و اهریمن مکاره) پر می‌کنیم». از قدیم الأیام میان فرزندان آدم اختلاف وجود داشته است مثل برادران یوسف که به او حیله زدند و او را ته چاه انداختند. در حالی که همگی فرزندان نبی خداوند (یعقوب) و از سلاله انبیاءبودند [۳۸].

انسانیت در طول تاریخ خود گواه بوده است که متناسب با ایمان، تعالی یافته و پاک می‌شود و حقوق خود را می‌شناسد و متناسب با کفر و دوری از رسالت، به طرف حیوان بودن و بربریت و دوری از تمدن کشیده می‌شود. میراث جدید حقوق بشر یک تلاش انسانی صرف نیست. موفقیت علمی و منصفانه تأثیر رسالت‌های آسمانی را در هر پیشرفتی که بشر به آن رسیده است، مشاهده می‌کند [۳۹].

اگر رسالت‌های آسمانی اثر زیادی در تعالی و پیشرفت این حقوق داشتند، پس تجربه تاریخی (وتلاش بشری) که بر مبانی دینی و ایمانی متکی است، ثبات و استحکام آن را افزایش می‌دهد. و بدین ترتیب اعتماد و اطمینان میان واقعیت و حقیقت ایجاد می‌شود [۴۰].

سپس فلسفه یونانی آمد و تفکر «حقوق طبیعی» را رواج داد و بعد از آن به حقوق رومی منتقل شد که تفکری نزدیک به تفکر فطری بود. همچنان که می‌دانیم قبل از حضرت عیسی ÷انبیای دیگری نیز بودند. پس بعید نیست که در اینجا رسالت‌های این انبیاء بی‌تأثیر بوده باشند. و این تأثیر را در تعاریف این حقوق مشاهده می‌کنیم. بعضی از تعریف‌های این حقوق را ذکر می‌کنیم:

- حقوق رومی یک حقوق اخلاقی است که از اراده الهی صادر می‌شود.

- حقوق رومی حقوق ثابتی است که با تغییر معیارهای برتری که لازم است قوانین جامعه بر اساس آن باشد، تغییر نمی‌کند. چون این قانون مبتنی بر مبانی و ساختاری است که از عرف و قواعد محدود در کتاب، گرفته نشده است. بلکه سرچشمه آن طبیعت است که عقل آن را در روحیه برابری و عدالت موجود در خود کشف می‌کند [۴۱].

همچنان که در مورد عدالت معتقد است که: عدالت همان چیزی است که تلاش قاضی‌های رومی را ممتاز ساخته است و در بیان بعضی از اصول و مبادی فرقی نمی‌کند که این قاضی‌ها هم وطن باشند یا بیگانه باشند. و این همان تلاشی است که برجسته شد و جایگاه خود را در تاریخ حقوق روم، در طی فترتی که به عصر کلاسیک یا عصر علمی معروف بود، (۱۳۰ ق م-۲۸۴ م) حاصل شد» [۴۲].

سپس نظریه «حقوق طبیعی» از طریق آداب یونانی و حقوق رومی به انگلستان منتقل شد. سپس نظریه (عدالت) از قرن ۱۳ میلادی در آنجا آشکار شد [۴۳].

این امر هر چه می‌خواهد باشد، به هر حال نظریه عدالت از ادیان برخواسته است. ﴿ ۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ $$[النحل: ۹۰]. «خداوند به دادگری، نیکوکاری و نیز بخشش به نزدیکان دستور می‌دهد».

و این امری است که در تمامی دین‌ها تکرار شده است. پس چنین تفکری دوری از تأثیرپذیری‌های ادیان نیست [۴۴].

همچنان که نظریه حقوق طبیعی به نظریه «مبادی عدالت» در هر صورتی منجر شد، همچنین منجر به «نظریه قرارداد اجتماعی» شد که اعتبار آن برای اجرای حقوق طبیعی ممکن است یا برای اجرای مبادی عدالت در زمینه‌های سیاسی یا مشخص نمودن رابطه حاکم و محکوم (شهروندان) ممکن است [۴۵].

این نظریه شبیه سخن عمر بن خطاب سبه عمرو بن عاص ساست که می‌گوید: «ای عمرو چگونه می‌خواهی مردم را عبد خود کنی، در حالی که مادرانشان آن‌ها را آزاد به دنیا آورده‌اند» [۴۶].

و مسخره کردن فرعون توسط نبی خداوند، حضرت موسی ÷، دارای چنین مفهومی است: ﴿ وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٢٢$$[الشعراء: ۲۲]. «آیا این منتی است که بر من می‌گذاری اینکه بنی اسرائیل را بنده و برده خود ساخته‌ای».

[۳۵]- (قرطبی، ۱۳۵۶، ج۴، ص۳۱). [۳۶]- (طبلیه، د. ت، ص۱۲۷). [۳۷]- (جریشه، د. ت، ص۱۳). [۳۸]- (طبلیه، د. ت، ص۵۴). [۳۹]- (جریشه، د. ت، ص۱۷). [۴۰]- (السعفی، د. ت). [۴۱]- (مصطفی۱۹۵۹، چاپ سوم، ص۱۶). [۴۲]- (عثمان، د. ت، ۲۴، ص۶۳۸). [۴۳]- (عثمان، د. ت، ۲۴، ص۵۳۸). [۴۴]- (جریشه، د. ت، ص۱۹). [۴۵]- (عثمان، د. ت، ۲۴، ص۵۳۸). [۴۶]- (ابن عبدالحکم، ۱۹۶۱، ص۲۲۵).