حقوق بشر در اسلام

فهرست کتاب

۲- ۲-۱- بزرگداشت انسان با ایمان

۲- ۲-۱- بزرگداشت انسان با ایمان

ایمان به خداوند متعال آرامش درونی و امنیت اجتماعی را به شخص و جامعه می‌بخشد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ ٢٨ $$[الرعد: ۲۸]. «آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند هان! دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند».

و همچنین می‌فرماید: ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢ $$[الأنعام: ۸۲]. «کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک نیامیخته باشند، امن و ایمان ایشان را سزا است و آنان راه یافتگان هستند».

و پیامبر جظلم را در این آیه به شرک تفسیر کرده است تا مصداق آیه دیگری از قرآن باشد که می‌فرماید: ﴿ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣ $$[لقمان: ۱۳]. «واقعاً شرک ظلم بسیار بزرگی است».

بعد از ایمان به خداوند، ارکان ایمان می‌آید که عبارتند از: ایمان به ملائکه، کتب آسمانی، پیامبران، روز قیامت، قضا و قدر و خیر و شر. آن چیزی که از این ایمان سرچشمه می‌گیرد، تصور تأثیر آثار ایمان بر رفتار فرد و جامعه است از آن جایی که ایمان آرامش روحی و عقلی می‌بخشد پس همان ایمان است که استقامت و پایداری را در رفتار ایجاد می‌کند تا کرامت انسان را که خداوند متعال با اصل خلقت و فطرت برای این موجود خواسته است، محقق سازد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ ٤ ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِينَ ٥ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَيۡرُ مَمۡنُونٖ ٦ $$[التین: ۴-۶]. «ما انسان را در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریده‌ایم. سپس ما او را به میان پست‌ترین پستان بر می‌گردانیم. مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند که آنان پاداش قطع ناشدنی و بی‌منت دارند».

هر بار که کلمه ایمان در قرآن کریم آمده است، همیشه همراه با عمل صالح بوده است، گویی که خداوند متعال ایمان را از لحاظ قولی و عملی در نظر گرفته است. هر عملی که باشد مدنظر نیست بلکه تنها عملی که با صلاح و صالح بودن مشروط شده باشد، قبول است و عملی که نفع آن به خود انسان و تمام انسان‌ها در دنیا و آخرت برسد و کرامت انسان را محقق کند که اصل و اساس آن آزادیی است که اسلام بسیاری از حقوق را بر آن بنا نهاده است. چون ایمان یعنی آزاد کردن انسان از عبودیت غیر خداوند، و هنگامی که چنین احساسی در درون به وجود آمد، همان احساس، شخص را از ترس و بزدلی خواری می‌رهاند. و این مخلوق را از موجودی پست و فرومایه به انسانی صاحب رسالت و هدفمند تبدیل می‌کند.

از بزرگ‌ترین ثمره ایمان همان آرامشی است که امنیت روحی و اجتماعی را به انسان می‌بخشد همان چیزی که کرامت را برای انسان محقق می‌سازد. پس بر خلاف کافران، مؤمنان خوف و اضطراب و ترس ندارند و این مصداق سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿ سَنُلۡقِي فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَ بِمَآ أَشۡرَكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗاۖ......[آل عمران: ۱۵۱]. «در دل‌های کافران رعب و هراس خواهیم انداخت. از آن رو که چیزهای را انباز خدا ساخته‌اند که خداوند دلیل و برهانی فرو فرستاده است».

بلکه عدم ایمان به خداوند متعال و فراموش کردن آن، سبب می‌شود که انسان خودش را گوشه گیر و در حاشیه قرار بدهد و خودش را کم ارزش و حقیر جلوه بدهد پس این احساس شخص را به پستی و گوشه نشینی و خواری می‌کشاند.

﴿ وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ١٩$$[الحشر: ۱۹]. «و همسان کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند و خدا هم خودشان را از یاد خودشان برد. آنان بیرون روندگان و خارج شوندگان هستند».

در حالی که ایمان و اعتقاد به کرامتی که خداوند به انسان داده است، ارزش انسان را از دید خودش بالا می‌برد پس اعتماد به نفس پیدا کرده و غرور و عزت می‌یابد و همین احساس شخص را به انجام کارهای مهم و دوری از خواری و پستی می‌کشاند. ایمان به انسان اطمینان و اعتماد می‌بخشد و یأس و ناامیدی را از شخص می‌راند و او را به خوشبینی فرا می‌خواند. حتی در بدترین شرایط شخص را به خوشبینی فرا می‌خواند. و اطمینان و توازن را در اقوال و افعال به شخص می‌دهد. و این باعث می‌شود که شخص همیشه تلاش کند تا یاد بگیرد که «چیزی را که درست انجام می‌دهد نمی‌بایست بگوید که: اشتباه است و اشتباهی را که مرتکب می‌شود نمی‌بایست که بگوید: درست است» [۱۰۴].

این به معنای بی‌اعتنایی و تصمیم نگرفتن و از زیر بار مسؤولیت و کارهای اشتباه شانه خالی کردن نیست، اسباب و ابزارهای یک کار ربطی به نتایج ندارد. ولی شخص با توکل به خدا کاری را انجام می‌دهد و بدین ترتیب انسان فاعل محسوب می‌شود.

بنابراین، کرامت انسان تحقق پیدا کرده و انسان تبدیل به بار سنگینی برای دیگران نمی‌شود و از کمک گرفتن از ابزارها و لوازم مأیوس نمی‌شود. چون این امر سفاهت و حماقتی وجود دارد که با کرامت انسانی در تضاد است. و از زیر بار مسؤولیت شانه خالی نمی‌کند. چون این امر دلیل بر ضعف و درماندگی است و اسباب و لوازم را به نتایج ربط نمی‌دهد. به گونه‌ای که اگر نتیجه‌ای که مربوط به ابزار و لوازم است، محقق نشود، ناراحتی، دیوانگی، خودکشی، بیماری‌های روانی و عصبی، نوشیدن (مسکرات) و اعتیاد به مواد مخدر و انواع جرائم دیگر را به دنبال دارد. جرائمی که باعث سقوط و انحطاط فردی و جمعی انسان‌ها می‌شود. و این‌ها همگی شایسته غیر مؤمن است. ولی برعکس انسان مؤمن مصداق این سخن پیامبر جاست که می‌فرماید: «کار یک مؤمن عجیب و همگی آن‌ها برای او خیر است، اگر ناراحتی و دردی به او برسد، صبر می‌کند و این برای او خیر است. و اگر شادی و خوشحالی به او برسد شکرگزار است و این نیز برای او خیر است، و این خیر فقط برای شخص مؤمن است» [۱۰۵].

«ایمان به یگانه خالق هستی، افزون بر اینکه قلب‌ها را پاک و مطهر می‌کند و عقل‌ها را آراسته و از اوهام و خیال‌های فاسد دور می‌کند، گروه‌های مؤمنان، عزت می‌یابند و درماندگی باطل و اهل آن از اهل ایمان دور می‌شود» [۱۰۶]. ﴿ وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ $$[المنافقون: ۸]. «عزت و قدرت از آن خدا، فرستاده او و مؤمنان است».

ایمان درست اساس تفکر سالم و دوری از خیال‌های گمراه کننده است. ایمانی که نقش آن رساندن به حقایق و استنباط‌های درست است. و این ایمان یکی از عوامل اصلی جانشینی است. پیامبر جمی‌فرماید: «انسان مؤمن زیرک و هوشیار است» [۱۰۷].

شیخ محمد طاهر ابن عاشور می‌گوید: «البته عقیده اساس تفکر است، و این مهم‌ترین تفکر برای انسان است که خارج از خود انسان می‌باشد. پس هر گاه عقل را بر اساس اعتقاد درست تربیت کند و پرورش دهد، از دسیسه‌های اوهام گمراه کننده در امان می‌ماند. و میان وارثی حقایق و استنباط‌های صحیح جولان می‌زند. از باطل دور می‌افتد و برای قبول آموزش‌های درست و عمل بر حق آماده می‌شود» [۱۰۸].

[۱۰۴]- (ترمذی، السنن، ۴/ ۴۵۱). [۱۰۵]- (مسلم، ۳/ ۲۲۹۵). [۱۰۶]- (ابوزهرة، د. ت، ص۱۸). [۱۰۷]- (القضاعی، ج۱، ص۱۰۸، شماره ۸۹). [۱۰۸]- (ابن عاشور، د. ت، ص۵۱).