حقوق بشر در اسلام

فهرست کتاب

۲-۱-۲- وحدت طبیعت

۲-۱-۲- وحدت طبیعت

از اصولی که اسلام حقوق خود را مبتنی بر آن ساخته است، وحدت طبیعت می‌باشد که همان فطرت است چون اسلام دین فطرت است.

فطرت در لغت به معنای: سرشت، طبیعت، خلق وغریزه است که همگی به معنای واحدی می‌باشند.

فطر البعیر عن نابة:(دندان نیش شتر درآمد) یا گفته می‌شود: جبله الله علی كذا:(خداوند او را بر اساس فلان چیز آفرید). همچنین به اخلاقی که انسان بر آن اخلاق است فطرت گفته می‌شود: عین ساجیة:یعنی (چشمان سست و بی‌حال). اکثر استعمالات این کلمه برای چیزهایی است که نمی‌توان آن‌ها را تغییر داد [۸۸].

فطرتی که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده است، همان اسلام می‌باشد بدین معنی که اسلام همان دینی است که موافق فطرت و سرشت انسان با صفت انسان بودنش است. انسانی که خداوند با دادن عقل به وی، او را از سایر مخلوقات جدا کرده است. و استعداد پذیرش معلومات را در عقل انسان متمرکز کرده است و قدرت کسب معرفت‌ها و شناخت‌های گوناگون را به وی داده است [۸۹].

اسلام وحدت را با اصل تکوینی بودن بیان می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ ٢١٣ $$[البقرة: ۲۱۳]. «مردمان یک دسته بودند. سپس خداوند پیامبران را بر انگیخت تا بشارت دهند و بترسانند. و کتاب (آسمانی) که مشتمل بر حق بود و به سوی حقیقت دعوت می‌کرد، بر آنان نازل کرد تا در میان مردمان راجع بدانچه اختلاف می‌ورزیدند، داوری کند. در (مطالب و حقانیت) کتاب (آسمانی) تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود. و به دنبال دریافت دلایل روشن، از روی ستمگری و کینه توزی اختلاف نمودند. پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند، با اجازه خویش به آنچه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند، رهنمون شد و خداوند هر کس را که بخواهد به راه راست رهنمود می‌نماید».

«پس اتحاد در اصل تکوین، از نظر اتحاد غریزه‌ها و تمایلات انسانی سبب اختلاف می‌شود. و ناچار باید یک حد فاصلی باشد و حد فاصل آن در حقیقت کتاب نازل شده از طرف خداوند متعال می‌باشد، که رسالتش را برای مردم بیان می‌کند. و به این دلیل هر رسولی از رسولان خداوند با کتابی آمده‌اند که بیانگر حق و هادی به آن هستند» [۹۰].

خداوند متعال در این مورد می‌فرماید: ﴿ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِيدَ فِيهِ بَأۡسٞ شَدِيدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ ٢٥ $$[الحدید: ۲۵]. «ما پیغمبران خود را همراه با دلایل متقن و معجزات روشن روانه کرده‌ایم. و با آنان کتاب‌های (آسمانی) و موازین نازل نموده‌ایم تا مردمان دادگرانه رفتار کنند. و آهن را پدیدار کرده‌ایم که دارای نیروی زیاد و سودهای فراوانی برای مردمان است. هدف این است که خداوند بداند چه کسانی او را و فرستادگانش را بگونه نهان و پنهان یاری می‌کنند، خداوند نیرومند و چیره است».

طبیعت انسان یکی است و از انسانی به انسان دیگر فرق نمی‌کند، از نظر رابطه‌ای که با زمین و حسب متاع دنیوی و شادی‌ها و شهوت‌ها و زینت‌های زندگی دنیا دارند، یکی هستند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ $$[آل عمران: ۱۴]. «برای انسان، محبت شهوات جلوه داده شده است، از قبیل: عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسب‌های نشان دار و چهارپایان و کشت و زرع. این‌ها (همه) کالای دنیای پست (فعلی) است». و همچنین از نظر استعداد برای خیر و شر نیز، یکی است. ﴿ وَهَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ ١٠$$[البلد:۱۰]. «راه خیر و شر را به انسان نشان داده‌ایم».

همچنین از نظر استعداد برای اصلاح و افساد یکی است، ﴿ وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠$$[الشمس: ۷-۱۰]. «و سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است، سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است. کسی رستگار و کامیاب می‌گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید. و کسی ناامید و ناکام می‌گردد که نفس خویشتن پنهان بدارد و بپوشاند و بیالاید».

و این طبیعت و سرشت از نظر استعداد برای شکر و کفر نعمت یکی است. ﴿ إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا ٣ $$[الإنسان: ۳]. «ما راه را به او نموده‌ایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس». با وجود این‌ها ایمان یک چیز فطری است که در ذات انسان‌ها می‌باشد و این آیه قرآن بر آن صدق می‌کند که می‌فرماید: ﴿ فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠ $$[الروم: ۳۰]. «روی خود را خالصانه متوجه آئین (اسلام) کن، این سرشتی که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد. این است دین و آئین محکم و استوار، و لیکن اکثر مردم نمی‌دانند».

رسول گرامی اسلام جمی‌فرماید: «هر انسانی بر اساس فطرت به دنیا می‌آید. پس پدر و مادر وی او را یهودی یا مسیحی یا مجوسی می‌گردانند» [۹۱]. و نفرموده است: «او را مسلمان می‌گردانند» چون اسلام دین فطرت است.

این طبیعت واحد انسانی استعداد کفر و ایمان را نیز دارد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡۚ$$[الکهف: ۲۹]. «پس هر کس که می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس که می‌خواهد کافر شود».

همسازی آزادی اراده با انسان مصداق این فرموده خداوند می‌باشد: ﴿ لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ$$[البقرة: ۲۵۶]. «اجبار و اکراهی در دین نیست».

میل و گرایش انسان با طبیعت و سرشت خود به سوی هر کار خیر و شایسته و شکرگزاری، از فطرت سالم بر می‌خیزد. چون همگی این‌ها بر یک اصل ایمانی استوار هستند. بنابراین گرایش به طرف صفات شر و فساد و کفرورزی بر خلاف فطرت است. اینجاست که استواری حقوق در اسلام بر اساس طبیعت سالم انسانی می‌باشد. و پیشرفت انسانیت به سطح تکریمی که خداوند برای او خواسته است. چون انسانیت انسان و ویژگی‌هایی انسانی در آن از نظر اسلام همان ارزش عالی و بزرگ می‌باشد.

هنگامی که این مفهوم در واقعیت زندگی اسلامی جریان پیدا کند، بهترین امت برای انسان‌ها می‌آیند و زیباترین تمدنی که انسانیت آن را شناخته است، معین می‌شود. که ارزش‌های والا و فضایل و مکارم اخلاقی را حفظ می‌کند و از حقوق انسان‌ها حمایت می‌کند تا جایی که از سطح رعایت حقوق به سطح انجام ندادن چیزهای حرام می‌رسند. پیامبر جمی‌فرماید: «خون و مال و ناموس هر مسلمانی برای مسلمان دیگر حرام می‌باشد» [۹۲]. و این فقط برای مسلمانان نیست بلکه برای تمامی انسان‌ها می‌باشد. پیامبر جفرموده است: «هر کسی که شخص معاهد و هم پیمانی را بکشد بوی بهشت را حس نمی‌کند» [۹۳]. و همچنین می‌فرماید: «هر کس که یک نفر از اهل ذمه را بکشد، خداوند بهشت را بر وی حرام می‌گرداند» [۹۴].

[۸۸]- (ابن منظور، ۱۲۷۵، ج۲، ص۱۱۸۰). [۸۹]- (المقری، ۱۴۰۹، ص۹۱). [۹۰]- (ابوزهرة، د. ت، ص۳۱). [۹۱]- (بخاری، ۱۳۸۸-۱۹۶۱، ج۱،۴۵۴). [۹۲]- (ترمذی، السنن، ۴/۳۲۵). [۹۳]- (البخاری، ۱۳۸۸-۱۹۶۱، ج۶/ ۲۵۳۳). [۹۴]- (النسائی، السنن، ۸/ ۲۳).