زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

پیامبر جپدری دوراندیش و باتدبیر

پیامبر جپدری دوراندیش و باتدبیر

پیشتر آوردیم که قلب پیامبر جنسبت به فرزندان و جگرگوشه‌هایش سرشار بود از احساسات عالی، چون عشق و رحمت و عطوفت و مهربانی همچنین بیان کردیم که اطفال در تربیت احتیاج به محبت دارند، درست مانند نیازی که به خورشید و خوراک دارند.

اکنون به این مطلب اشاره می‌کنیم که سیره و رفتار معلم و مربی بشریت پیامبر خدا جبه ویژه رفتار توأم با عشق و مهربانی و... با کودکان، هرگز از حد اعتدال خارج نشده و هرگز با اصول اسلام و مبانی تبلیغی او در برپاساختن امت اسلامی منافاتی نداشته است، چرا که هریک از این امور از تمام این ارزش‌ها و احساسات و عواطف شخصی نسبت به کودکان بالاتر است. به همین دلیل درمی‌یابیم که پیامبر خدا جبه عنوان یک پدر است که از دخترش فاطمه لسرور زنان بهشت و محبوبترین افراد نزد او، جانبداری می‌کند، اما جانبداری از روی دوراندیشی قاطعانه، به گونه‌ای که وقتی می‌بیند فاطمه لدستبندی را که علی سبه او هدیه داده در دستش کرده است، خشمگین می‌شود و با او چونان گذشته که به پیشوازش می‌آمد و در کنار خودش می‌نشاند، برخورد نمی‌کند؛ بلکه با تدبیری قاطع می‌فرماید: «آیا برایت آسان است که مردم بگویند: دختر رسول خدا در دستش دستبندی از آتش است» پیامبر جبیرون رفت و ننشست تا این که دختر حبیب خدا جدستبند را به بازار برده، فروخت و با پول آن غلامی خرید و آزاد کرد. هنگامی که پیامبر جاز آن اطلاع یافت، فرمود:

«سپاس خدایی را سزاست که فاطمه را از آتش نجات داد» [۱۲۴].

هنگامی که خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴] «به خویشاوندان نزدیکت هشدار بده». رسول خدا جبه وعظ ایستاد، و از همان ابتدای دعوتش هرگونه میانجی‌گری و رابطه‌بازی را قطع کرد و بر کوه صفا رفت و با بلندترین صدا فاطمه و نزدیکانش را ندا داد که «ای فاطمه دختر محمد اگر از من مال می‌خواهی فراموش کن و جز از خداوند بی‌نیاز نمی‌شوی» [۱۲۵].

در ماجرای زن مخزومی که در عهد نبی جدزدی کرد، رسول خدا جرا پدری می‌بینم که با جدیت رفتار می‌کند و در اجرای حدود الهی حتی از نزدیکترین افراد خود نمی‌گذرد، و بر اسامه بن زید ببه خاطر شفاعت از آن زن مخزومی خشم می‌گیرد؛ زیرا شفاعت در این هنگام حاکم را از وظیفۀ اصلی‌اش باز می‌دارد، و دری را برای تعطیلی حدود می‌گشاید. و این مسأله باعث شد که پیامبر جبه خاطر خداوند، ناراحت گردد. و لذا به خداوند تعالی سوگند یاد کرد که حتی اگر محبوبترین افراد نزد او هم مرتکب عملی شوند که باید بر آن حد جاری شود، حد خدا را جاری کند و او به خاطر این کار میان مردم معروف گشت.

عایشه ام المؤمنین لروایت می‌کند: قریش در مورد زن مخزومی که دزدی کرده بود، اندوهگین بودند، گفتند: چه کسی نزد رسول خدا جمیانجی‌گری کند و چه کسی جز اسامه سکه مورد محبت پیامبر جاست، این جرأت را دارد. او با رسول خدا جدر این باره سخن گفت حضرت جفرمود: آیا دربارۀ حدی از حدود الهی شفاعت می‌خواهی؟ سپس برخاست و خطبه‌ای ایراد کرد و فرمود: «ای مردم، شما پیش از این گمراه بودید، زیرا هروقت دزدی می‌کرد او را رها می‌ساختید و هرگاه ضعیفی سرقت می‌کرد بر او حد جاری می‌ساختید، به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمد سرقت کند دستش را قطع خواهم کرد» [۱۲۶].

از موضع‌گیری‌های شگفت‌انگیز پیامبر جبه عنوان پدری دوراندیش و باتدبیر، در زندگی بسیار سخت دخترش فاطمه لبا علی ابن ابی طالب سبود. فاطمه لآسیاب‌دستی داشت و با آن کار می‌کرد و اثر آن روی دستش مانده بود، مشک خود را پر از آب می‌کرد و آنقدر آن را بر دوش می‌کشید که جای آن بر گردنش باقی مانده بود. خانه را جاروب می‌کرد به طوری که لباس‌هایش پر از گرد و غبار می‌شد و همسرش نیز نمی‌توانست برای فاطمه لکنیزی اجیر کند تا در کارهای سخت خانه به او کمک نماید و علی سنیز از این که در کارهای خانه تا جایی که برایش امکان داشت، به فاطمه لکمک کند، باک نداشت.

علی سفرصت را غنیمت شمرد و روزی که می‌دانست پدر فاطمه ل، پیامبر جاز یکی از غزواتش پیروزمندانه با غنایم و اسیران باز می‌گردد، به فاطمه لگفت:

دلم به حالت می‌سوزد، برو و یکی از اسیران را بخواه تا به تو خدمت کند.

فاطمه لگفت: اگر خدا بخواهد چنان می‌کنم.

پیامبر جآمد و فرمود:

دخترم برای چه آمده‌ای؟

گفت: آمده‌ام تا بر شما سلام کنم.

و از این که چیزی بخواهد شرم داشت، دوباره هردو نفر آمدند و علی سشرح حال فاطمه لرا برای پیامبر جبازگو کرد.

پدر با عزم و اراده جدی فرمود:

«به خدا قسم به شما دو نفر چیزی نمی‌دهم. آیا من اهل صفه را که شکم‌های خالی‌شان درد می‌کند، رها کنم، در حالی که چیزی برای انفاق به آن‌ها ندارم، اما آن اسیران را می‌فروشم و پس از آن با بهای آنان به اهل صفه انفاق می‌کنم».

در این هنگام سرور زنان بهشت دختر رسول خدا جبازگشت و به چیزی از آنچه نزد پدر بود دست نیافت. با آن که او محبوبترین افراد در نزد خدا بود و در کمال سختی و گرفتاری زندگی می‌گذراند، اما رسول خدا جفقیران و محتاجان را بر او ترجیح داد. پدران و مسؤولان ضعیف چشمان خود را خوب باز کنند!!

[۱۲۴] نسائی در کتاب زینت باب زشت‌شمردن برای زنان در اظهار زینت‌آلات و طلا آورده است، (۸ / ۱۵۸) و آن را همچنین امام احمد در مسندش آورده، (۵ / ۲٧۸) و حاکم در مستدرک، (۳ / ۱۵۲) و صحیح بر شرط شیخین گفته و ذهبی هم با آن موافقت دارد. و این حدیث تماماً از ثوبان هم روایت شده است. [۱۲۵] بخاری در تفسیر سوره شعرا، باب و انذر عشیرتک الاقربین، (۶ / ۱٧)؛ مسلم در ایمان باب قول خداوند تعالی وانذر عشیرتک الاقربین، ۲۰۸. [۱۲۶] بخاری /در حدود، باب اقامة حدود بر شریف و پست، (۸ / ۱۶)؛ مسلم /در حدود باب قطع دست دزدی که از خانواده‌ای مهم است وغیره، ۱۶۸۸.