زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

زن از نظر مسیحیان

زن از نظر مسیحیان

مسیحیت به اروپا آمد و تلاش کرد، تا نابسامانی اخلاقی جامعه غربی و زشتی‌هایی که پست‌ترین حیوانات از آن دور بودند را بزداید. نظریه‌پرداران آنان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند، که زن برای بیماری‌های اخلاقی جامعه چونان مرهمی شفادهنده است. نظریه‌های اربابان کلیسا هرچند تنها واکنشی افراطی در برابر این واقعیت دردناک بود، ولی از سوی دیگر جنگ علیه فطرت بشری به شمار می‌آمد.

یکی از نظریات آن‌ها در این باره این است که ایشان چنین می‌پنداشتند، زن سرچشمه گناهان است و اصل و ریشه همه بدی‌ها و کژیها است. به نظر آنان زن برای مرد دری از درهای جهنم است. او سرچشمۀ تحریک و کشاندن مرد به سوی گناه است. «ترتولیان» یکی از پیشوایان مسیحیت می‌گوید: «زن جایگاه ورود شیطان به نفس انسان است و او بود که باعث شد مرد به درخت ممنوع نزدیک شود، قانون خدا را نقض کند و چهره مرد را زشت گرداند».

کرائی سوستام ملقب به قدیس می‌گوید: «زن مایۀ شر است و شرارت در ذات او نهاده شده است. او بلایی است که مردان به سوی او کشش دارند و استحکام بنیان خانه و خانواده را به خطر می‌اندازد. زن، عشوه‌گری است خونریز و مصیبتی است بزرگ.

این از یک جهت، و از سوی دیگر می‌گویند اساساً رابطه جنسی میان زن و مرد بذاته نجس و پلید است و مرد باید از اینگونه رابطه‌ها بپرهیزد، هرچند از راه درست و رسمی باشد. این امر تا حدی بود که حتی زندگی به حالت تجرد و عدم اختیارکردن همسر (زندگی راهبانه) در نظر آنان ملاکی برای رفعت مقام اخلاقی به شمار می‌آمد.

بدین ترتیب می‌بینیم که قوانین جهان غرب، متأثر از دین تحریف‌شده مسیحیت است و این قوانین در انحطاط منزلت زن در تمام جوانب زندگی تأثیرگذار بوده است؛ زن در مسائل اقتصادی مانند ارث محدودیت داشت و به او اجازه نمی‌دادند که از دست‌رنج خویش روزی‌اش را تأمین کند. برای اثبات این مدعا کافی است بدانید، که خانم نویسندۀ فرانسوی (أرماندین لوسیل أوروو) اجازه نداشت تألیفاتش را منتشر سازد؛ تا این که به ناچار برای خود، نام مردی را به نام جورج ساند ـ برگزید. این امر بین سال‌های ۱۸۱۴ – ۱۸٧۶ م روی داد. این مطلب، بر حقارت زن و عدم توانایی عقلی و تفکر او مانند مردان، دلالت دارد.

وقیحانه‌تر از این امر، مسئله طلاق و جدایی میان زن و شوهر در نزد مسیحیان است، آنان طلاق را به هیچ روی جایز نمی‌دانند؛ هرچند که عدم تفاهم زن و شوهر به مرحلۀ نفرت و کینه از هم برسد و زندگی میان آنان مانند جهنم شود که تاب و توان را از آنان بگیرد. این مطلب از خطرناکترین عوامل جدایی خانواده‌ها (شکستن حرمت خانواده) و خیانت‌کاری‌های همسران نسبت به یکدیگر است.