تعدد زوجات (چندهمسری) در اسلام
خاورشناسان و غربزدگانی که در میان امت اسلام بالیدهاند، تمام کوشش خود را متوجه نقد و خردهگیری بر نظام تعدد زوجات در اسلام کردهاند و تلاش دارند که زنان مسلمانان با صحیحپنداشتن یاوهها و استدلالهای باطل آنها، به وادی شک و تردید بیفتند. خاورشناسان میگویند: نظام تعدد زوجات تقریباً منحصر به ملتهایی است که اسلام دین رسمی آنهاست و یا در میان ملتهای عقبمانده و غیر متمدن رواج دارد. تهمت دیگر آنان این است، که میگویند: نظام تعدد زوجات با خواستههای شهوتانگیز مردان هماهنگ است و باعث از میانرفتن کرامت زن است و در واقع ظلم به حقوق زنان است؛ چنانکه باعث از میانرفتن مساوات میان زن و مرد میشود که – مرد باید فقط برای همسرش باشد و زن نیز بایستی نسبت به شوهرش وفادار باشد.
این افراد سخن افتراآمیز دیگری نیز میزنند که میگویند: تعدد زوجات باعث ستیز و بگومگوی دائم میان زن و شوهر و یا شوهر با زنانش و نیز زنان با همدیگر میشود و سرآغازی است برای اختلاف و نفرت میان فرزندان حاصل از چند همسری و باعث شیوع آشفتگی و اضطراب در حریم خانواده و فرزندان میشود که در جوی فاسد زندگی میکنند و این فساد به فرزندان و اخلاق آنها هم انتقال مییابد.
در مقام رد این تهمتهای نابخردانه و زشت و کینهتوزانه، با تکیه بر خداوند ﻷو توکل بر او، چنین پاسخ میدهیم:
مسألۀ جایز بودن تعدد زوجات پیش از اسلام هم در میان ملتهای بسیاری وجود داشته است. علی عبدالواحد وافی در کتاب حقوق انسان در اسلام مینویسد: «... حقیقت این است که این نظام پیش از ظهور اسلام هم رواج داشته و در میان ملتهای بسیاری از جمله اسرائیلیها و عرب و هندیان و برهمائیان و ایرانیان و زردشتیان و ملل اسلاو وغیره گسترش داشت و همچنین در میان ممالک بزرگی امروزه ما آن را روسیه و لیتوانی و استونی و بولونی مینامیم و همچنین برخی از ژرمنها و ساکسونها رواج داشت» [۲۵٧].
عقاد، در کتاب زن در قرآن مینویسد: «قوانین اجتماعی پیش از اسلام دربارۀ احکام و محدودیتهای ازدواج سکوت اختیار کرده و ازدواج را بدون هیچ محدودیت در تعدد همسران (چه مرد و چه زن) و قدرت مرد بر هزینه خانه و وضع جامعه نسبت به فراهمآوردن اسباب و معیشت روا میدانست. در نتیجه قوانین مدنی پیش از اسلام به طور کلی تعدد همسران و داشتن کنیزان بیشمار را جایز میدانست» [۲۵۸].
اما دربارۀ تعدد همسران در دو دین یهود و مسیحیت چنین میتوان گفت:
[۲۵٧] حقوق الانسان فی الاسلام، عبدالواحد وافی، ص ۱٧٩ – ۱۸۰. [۲۵۸] المرأة فی الاسلام، عباس محمود عقاد، ص ۱۱۲.