زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

پیامبر پدری بانشاط و بامحبت

پیامبر پدری بانشاط و بامحبت

ارادۀ خداوند بر این تعلق گرفته بود که پیامبر جدر زندگی خود فرزند پسری نداشته باشد، وقتی که عرب علاوه بر تعلق خاطر به پسران، حرص زیادی بر اصالت و نجابت داشتند و بسیار به داشتن فرزندان زیاد مباهات می‌کردند و این دو نیرومندی، دستاویز عزت و برخورداری، در آن جامعه تلقی می‌شد.

نمونه‌ای از فرهنگ اصالت‌دادن به فرزند پسر در عصر جاهلی، در ماجرای عبدالمطلب جد رسول بزرگوار جنمودار است؛ هنگامی که قریشیان او را به خاطر نداشتن فرزند پسر سرزنش می‌کردند و او مجبور شد که نذر کند اگر برای او ده پسر متولد شود، وقتی بزرگ شدند یکی از آن‌ها را برای خدا کنار کعبه ذبح کند [۱۱۳].

و در تواریخ آمده است از جمله بزرگان قوم قریش که محمد جو دعوتش را خوش نمی‌داشتند عاص بن وائل، عقبه بن ابی معیط، ابولهب و ابوجهل بودند. آنان به پیامبر می‌گفتند که او (اَبتر) (بدون دنباله) [۱۱۴]است و در این باره به مرگ فرزندان پسر آن حضرتصاشاره می‌کردند. حتی یکی از آن‌ها گفت: او را به حال خود واگذارید، به زودی می‌رود و چون بدون دنباله است کارش به اتمام خواهد رسید [۱۱۵].

این اخبار دلالت صریح بر آن دارد که داشتن فرزند بسیار در جامعۀ عرب جاهلی به اندازه‌ای اهمیت داشت، که خداوند متعال دربارۀ آن سورۀ تکاثر را نازل کرد و این فرهنگ را نکوهش می‌کند و می‌فرماید: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ١[التکاثر: ۱]. «شما مردم را بسیاری اموال و فرزند و عشیره، سخت از یاد خدا غافل داشته است».

﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ١[التکاثر: ۱]. «شما مردم را بسیاری اموال و فرزند و عشیره، سخت از یاد خدا غافل داشته است».

آری... آن جامعه شیفتۀ پسران بود و نه دختران؛ اما پیامبر جالگوی شایسته برای مؤمنان و نمونۀ والایی برای پدران و مربیان در طول تاریخ شد. وقتی مسلمانان کردار او را مشاهده می‌کردند و احادیث او را شنیدند که در آن‌ها عمیق‌ترین احساسات پدرانه یافته می‌شود، در وجود آن‌ها احساسات محبت‌آمیز و با عطوفت و رحمت را نسبت به فرزندان پسر و دختر به طور مساوی و بدون هیچ اختلاف یا تفاوتی برمی‌انگیزد.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣[الحجرات: ۱۳]. «ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شما را در شعبه‌های بسیار و قبیله‌های مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید (و بدانید که اصل و نسب و نژاد مایه افتخار نیست بلکه) گرامی‌ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست و خدا بر نیک و بد مردم کاملاً آگاه است».

بنابراین، بر مربیان به طور کلی، و بر پدر و مادران به طور اخص لازم است که در تربیت درست و صحیح فرزندانشان در پرتو تعالیم عالیۀ اسلامی بکوشند به این امید، که این کودکان، شجاعان فردا و مردان آینده باشند. امروزه مربیان باید روش معلم و مربی بزرگ بشریت رسول خدا جرا در تربیت فرزندان جامعه اسلامی، الگوی خود قرار دهند و رهپویان راه این آموزگار راستین بشریت باشند تا در ساختن امت بزرگ و پیشرفته اسلامی سهیم باشند. ما هنگامی این عظمت را از دست می‌دهیم که از آن مبانی و اصول جدا شویم و آن‌ها را با اهمیت نشماریم.

اکنون مطلب خود را درباره این که پیامبر اکرم جنسبت به فرزندان خود پدری مهربان و با محبت بود و در کارها با آنان شریک می‌شد و چونان یک دوست با آنان رفتار می‌کرد، با نکات زیر به پایان می‌بریم:

خداوند فطرتاً قلب پدر و مادر را بر محبت و بخشش و اهتمام به فرزندان آفریده است، که اگر این دوستی و عشق فطری نبود، پدر و مادر رنج و زحمت ناشی از نگهداری و تربیت فرزندانشان را هرگز تاب نمی‌آوردند.

این است که قلب‌های خالی از عشق به فرزندان و رحمت بر آن‌ها، قلب‌های نادری هستند که به خشونت و دشمنی متصف می‌باشند و چه بسا فرزندان اینگونه پدر و مادرها، از خود واکنش‌هایی نشان دهند و به غوطه‌ورگشتن آن‌ها در منجلاب گمراهی و گرداب‌های جهل و شقاوت بینجامد. کودک از هنگام تولد نیاز دارد که از او، مواظبت کنند، در آغوشش بگیرند، راهنمایی‌اش کنند و با او به بازی و شوخی بپردازند.

به این نکته باید اشاره کرد که در ذهن و ضمیر کودکان چیزی جز محبت و احساسات و عواطف والدین نسبت به او، کارگر نیست. لذا به ناچار این محبت باید اظهار شود و به شیوه‌های مختلف هر از چندگاه باید از سویدای دل بر آن تأکید شود.

به همین دلیل می‌بینیم که رسول خدا جضرب المثل محبت و مهرورزی به فرزندان و نوادگان به ویژه دختران است. رسول خدا جدر جایگاه یک پدر، پدری است که هنر پدر بودن را به کمال می‌رساند و نسبت به فرزندان و کودکان با نهایت لطف و مهربانی رفتار می‌کند و در عین حال به شخصیت آنان اهمیت می‌دهد؛ تا جایی که این عشق و علاقه او، بسیار مایه شگفتی و پرسش برانگیز است.

عایشه لمی‌گوید: مرد عربی نزد رسول خدا جآمد و گفت: شما بچه‌ها را می‌بوسید ولی ما این کار را نمی‌کنیم؟ رسول خدا جفرمود:

«آیا تو می‌خواهی خداوند رحمت را از قلب تو دور کند؟!» [۱۱۶].

ابوهریره سمی‌گوید: روزی رسول خدا جحسن بن علی را بوسید و اقرع بن حابس تمیمی نزد ایشان بود. اقرع گفت: من ده فرزند دارم ولی تاکنون هیچیک از آن‌ها را نبوسیده‌ام. رسول خدا جبه او نگریست و فرمود: هرکس رحم نکند به او رحم نمی‌شود» [۱۱٧].

پیامبر جهرگاه دخترش فاطمه لوارد می‌شد شادمان می‌گشت و برای او به پا می‌خواست او را می‌بوسید و می‌فرمود: مرحبا به تو ای دخترم! پس از آن فاطمه را در جای خود می‌نشاند [۱۱۸].

این عاطفه و عشق جوشان که قلب پیامبرصسرشار از آن بود، نسبت به دخترانش نبود، بلکه شامل نوادگان پیامبر جو فرزندان همۀ مسلمانان همانطور که خواهیم دید می‌گشت.

بخاری /از اسامه بن زید بن حارثه ب روایت کرده است که او گفت: رسول خدا جمرا بلند کرد و بر روی ران خود نشانید و حسن را بر روی ران دیگرش نشاند و پس از آن هردوی ما را در آغوش کشید و فرمود: خدایا بر این دو نفر ترحم فرما، زیرا که من هم بر آن دو تحریم کردم» [۱۱٩].

از بریده سنقل شده است که گفت: رسول خدا جبرای ما خطبه می‌خواند که حسن و حسین بآمدند، و هردو جامه‌ای سرخ‌رنگ پوشیده بودند و هنگام راه‌رفتن به زمین می‌خوردند. رسول خدا جچون آنان را دید، از منبر پایین آمد و آن دو را بلند کرد و سپس فرمود: به این دو پسر بچه که راه می‌روند و بر زمین می‌خورند نگریستم؛ تاب دیدن این حالت را نداشتم، لذا سخنم را قطع کردم و آن دو را از روی زمین بلند نمودم [۱۲۰].

بخاری /همچنین از ابوقتاده سروایت کرده است که گفت: رسول خدا جنزد ما آمد و در حالی که دختر ابوالعاص بر روی دوش ایشان بود؛ سپس هرگاه به رکوع می‌رفت او را روی زمین می‌نشاند و هرگاه قیام می‌کرد، او را هم بلند می‌کرد [۱۲۱].

نقل شده است که رسول خدا جزبانش را از دهان بیرون می‌آورد تا حسن بن علیباز سرخی آن شاد گردد. و نیز هرگاه انصار به دیدن ایشان می‌آمدند، کودکان‌شان گرد ایشان و انصار می‌چرخیدند. پیامبر جآن‌ها را صدا می‌زد و بر سرشان دست می‌کشید و بر آن‌ها سلام می‌کرد. تمام این‌ها نشانه‌هایی است از دلسوزی، مهربانی و رحمت پیامبر جنسبت به کودکان که قلب او، سرشار از آن بود. این رفتار پیامبر جبایستی برای همگان و بویژه پدران و مادران، درسی باشد. این مطلب را با حدیث شریفی که آن را بخاری و مسلم از انس بن مالک سروایت کرده‌اند به پایان می‌بریم. انس سمی‌گفت: ما به همراه رسول خدا جبر ابوسیف الفین وارد شدیم که دایۀ ابراهیم [فرزند پیامبر ج]بود و رسول خدا او را به عنوان دایۀ ابراهیم انتخاب کرده بود. پیامبر جابراهیم را از او گرفت و بویید و بوسید. پس از آن که ابراهیم وفات یافت، رسول خدا جسخت می‌گریست. ابن عوف، خطاب به ایشان عرض کرد: شما ای پیامبر چرا می‌گریید؟ پیامبر جفرمود: «ای ابن عوف! این گریستن هم رحمت است، به دنبال فرمود: «چشم گریان است و قلب اندوهناک و ما هم چیزی که رضایت پروردگارمان در آن نباشد، نمی‌گوییم. ما در فراق تو ای ابراهیم اندوهگین هستیم» [۱۲۲].

تقدیر حق تعالی بر آن قرار گرفت که روز مرگ ابراهیم آیت الهی کسوف رخ دهد. مسلمانان پنداشتند که به خاطر مرگ ابراهیم خورشید گرفته است؛ اما پدری که در مرگ پسر و پارۀ جگرش ابراهیم سوگوار بود، فرمود: «هرگز چنین نیست... خورشیده و ماه دو آیت از آیات خداوندی‌اند و هرگز در مرگ و زندگی کسی تاریک نمی‌شود. هرگاه چنین چیزی دیدید، خدا را بخوانید و نماز بگذارید، تا دوباره آشکار شوند» [۱۲۳].

این موضع‌گیری برجسته، یکی از شاعران مسیحی را به نام الیاس قنصل مبهوت و شگفت‌زده ساخته است، و برخی گفته‌اند او به همین سبب اسلام آورد. او هنگامی که بر شریعت مسیح ÷بود، در این باره قصیده‌ای طولانی سرود. این شاعر از این موضع‌گیری رسول خدا جو از راست‌گویی ایشان جسخت تعجب کرده بود و این که چطور از این حادثه خورشیدگرفتگی به سود خویش بهره‌برداری نکرد؛ در حالی که عصر او دورۀ رواج خرافات و دروغ‌زنی و زمانۀ چنین بهره‌برداری‌هایی بود. این شاعر مسیحی در بخشی از چکامه‌اش چنین سروده است:

همانا ای پیامبر جتو را یاد کردم در حالی که قلبی پراندوه سرشار از سختی‌ها و دردها داشتی. و تو ای پیامبر جبا این که فرزند خردسالت ابراهیم را بسیار دوست می‌داشتی، هنگامی که از دنیا رفت، گرفتن خورشید در عزای فرزندت را نفی کردی و این همان فرصتی بود که هر مدعی پیامبری می‌توانست از آن سوء استفاده کند.

اگر رسالتی که برای حق داشتی نبود، البته حق بر راه باطل می‌رفت.

بدین ترتیب پیامبر جالگوی پدری بود که هم به گاه تولد ابراهیم شادمان گشت و قلبش پر از نشاط و شادی شد و گوسفندی را نیز به یُمن این تولد ذبح کرد و هم نمونۀ عینی پدری صبور بود، روزی که ابراهیم وفات یافت. او بسیار از مرگ فرزندش ابراهیم اندوهگین گشت و از چشمانش اشک جاری شد؛ اما در عزای ابراهیم راه افراط و تفریط، نپویید و جز از آنچه پروردگار متعال راضی است، سخن دیگری نگفت.

[۱۱۳] سیره ابن هشام، (۱ / ۲۴۶)؛ تاریخ طبری، (۲ / ۱٧۴). [۱۱۴] کنایه از این که او فرزند پسری ندارد که نسلش پایدار بماند. (م). [۱۱۵] سیره نبوی از ابن هشام، (۲ / ۳۴). [۱۱۶] بخاری آن را در باب ادب باب رحمت فرزند و بوسیدن او روایت کرده است، (٧ / ٧۵) و مسلم در فضائل باب رحمت پیامبر جبه بچه‌ها و خانواده به شماره / ۲۳۱٧. [۱۱٧] بخاری /در ادب باب رحمت بر فرزند و بوسیدن او، (٧ / ٧۵)؛ مسلم /در فضائل باب رحمت پیامبر جبه کودکان و خانواده، (۲۳۱۸). [۱۱۸] بخاری در فضائل اصحاب نبی جروایت کرده است، باب مناقب نزدیکی رسول الله ج، (۴ / ۲۰٩)؛ و آن را مسلم در فضائل صحابه باب فضائل فاطمه لدختر نبی جروایت کرده است، (۲۴۵۰). [۱۱٩] بخاری آن را در فضائل صحابه نبی جباب مناقب اسامه بن زید ب(۴ / ۲۱۴) روایت کرده است. [۱۲۰] آن را ترمذی در مناقب باب مناقب حسن و حسین به شماره / ۳٧٧۶ / و ابوداود در نماز باب قطع خطبه برای امری که اتفاق می‌افتد روایت کرده‌اند به شماره / ۱۱۰٩ / و سندهای آن حسن هستند. [۱۲۱] بخاری در ادب باب شفقت بر فرزند و بوسیدن او روایت کرده است، (٧ / ٧۴). [۱۲۲] بخاری آن را روایت کرده است در جنازه‌ها باب گفتار نبی جبرایت اندوهگین شدم (۲ / ۸۴)، مسلم در فضائل باب عطوفت (ص) با کودکان و خانواده، ۲۳۱۵. [۱۲۳] بخاری در کسوف، باب نماز در گرفتن خورشید، (۲ / ۲۳) آن را مسلم در کسوف باب ذکر نداء به نماز کسوف روایت کرده است، به شماره / ٩۱۵.