زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

طلاق در اسلام

طلاق در اسلام

طلاق را آنگونه که خاورشناسان مغرض و بی‌انصاف مانند تعدد زوجات پنداشته‌اند، امری می‌دانند که برای زنان مسلمان تباهی به دنبال دارد و خواسته‌های جنسی مردان را پاسخ می‌دهد. همچنین پنداشته‌اند که مباح‌بودن طلاق در اسلام، وسیله‌ای برای اعمال زور و ظلم و استبداد به زنان است [۳۰۱].

به همین دلیل بر ما لازم است که کلامی کوتاه دربارۀ طلاق در اسلام بیان کنیم و به بحث دربارۀ حکمت جواز طلاق در اسلام بپردازیم و تهمت‌های باطل آن‌ها را رد کنیم؛ زیرا که برای هر دوی زن و شوهر در مواقعی معین مصلحتی جز طلاق نیست. اسلام دین واقع‌گرایی است که نظامش را بر این اساس پایه‌گذاری نموده که آدمی دارای گرایش‌ها و امیال، ضعف و نقض است و دارای عواطف و احساسات است که او را به ضروریاتی می‌کشاند که نیاز به راه حل دارد.

و قسم به خدای سبحان و آگاه و بینا که اموری را که مردم دربارۀ خودشان نمی‌دانند، می‌داند و نمی‌خواهد که روابط زناشویی را مانند بند و زندانی قرار دهد که راهی برای رهایی از آن نباشد، اگرچه که زندگی زناشویی به جهنمی بدل شود که بدرفتاری یکی از آن‌ها یا هردوی آن‌ها، باعث بی‌طاقتی آن‌ها گردد.

سید قطب /می‌گوید: اسلام نسبت به رابطۀ مقدس زناشویی شتاب‌زده برخورد نکرده است، تا آن را برای بار نخست و اولین اختلاف از بین ببرد. بلکه با قدرت، این رابطه را استحکام می‌بخشد و آن را رها نمی‌کند که بعد از تلاش و ناامیدی گسسته شود. اسلام به مردان ندا می‌دهد که:

﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا[النساء: ۱٩].

«و با آن‌ها در زندگی باانصاف و خوش‌رفتار باشید چنانکه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهیت نکنید که) بسا چیزها که ناپسند شما است و حال آن که خدا خیر بسیاری برایشان مقرر داشته است».

توصیه اسلام به زن و شوهر مدارا و صبر است، زمانی که بینشان اختلافاتی رخ می‌دهد و خداوند برای آن‌ها راه تازه‌ای را باز می‌کند:

﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا[النساء: ۱٩] «بسا چیزها که ناپسند شما است و حال آن که خدا خیر بسیاری بر ایشان مقرر داشته است». که اسلام به مردان توصیه کرده که در وجود زنانی که از آن‌ها کراهیت دارند، خیری نهفته است. و خداوند اعمال خیر آن‌ها را محفوظ می‌دارد، و برای مردان جایز نیست که به این امر بی‌اعتنا باشند، و برای آن‌ها شایسته نیست که آن را دستاویز قرار بدهند! و این دستور برای مردان چیزی نیست جز آن که احساسات وجدانی را انعطاف‌پذیر می‌کند و سعی می‌کند تا کراهت‌ها و ناخوشایندهای ایشان را خاموش سازد.

هرگاه عشق و محبت زوجین به نافرمانی و نفرت میان آن دو می‌انجامد، طلاق اولین چارۀ پیشنهادی اسلام نیست، بلکه به ناچار باید برای این مشکل دیگران اقدام کنند. و اسلام هم نیکوکارانی را که به حل این اختلاف اقدام می‌کنند توفیق می‌دهد: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا٣٥[النساء: ۳۵] «چنانچه بیم آن دارید که نزاع و خلاف سخت بین آن‌ها (زن و شوهر) پدید آید از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید اگر ارادۀ اصلاح داشته باشند خدا ایشان را بر آن توفیق بخشد که بر همه چیز دانا و از همۀ اسرار آگاه است». ﴿وَإِنِ ٱمۡرَأَةٌ خَافَتۡ مِنۢ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يُصۡلِحَا بَيۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَيۡرٞۗ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّۚ وَإِن تُحۡسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا١٢٨[النساء: ۱۲۸]. «و اگر زنی بیم آن داشت که شوهرش با وی بدسلوکی کند یا از او دوری گزیند باکی نیست که هردو تن به راه صلح و سازش بازآیند که صلح بر هرحال بهتر از نزاع و کشمکش است».

هرگاه که فردی برای پا در میانی پیدا نشد کار در اینجا جدی می‌باشد، این زندگی اصلاً پابرجا نمی‌ماند، و برای زن هم محل آرامشی نیست، و خودداری زن و شوهر در مورد این وضعیت یک مجازات ناموفقی است که تلاش نافرجامی به دنبال دارد، که فشار بر شکست آن می‌افزاید و حکمت در این است که تسلیم واقعیت‌ها شد، و این زندگی را پایان بخشید...» [۳۰۲].

لذا چاره‌ای نیست که بیان کنیم انسان هرلحظه که بخواهد نمی‌تواند به امر طلاق اقدام کند. روشن است که طلاق باید در مدت پاکی زن واقع شود، و شاید که پس از گذراندن مدت ناپاکی تغییر عقیده بدهند، و خداوند میان دو طرف درگیر را آشتی بیندازد و طلاق اتفاق نیفتد. بعد از آن هم دورۀ عده وی می‌آید که فرصت طولانی است تا نبض بیندازد و طلاق اتفاق نیفتد. بعد از آن هم دورۀ عده وی می‌آید که فرصت طولانی است، تا نبض مودت در قلب‌ها بتپد و زن و شوهر به سوی هم بازگردند. و زندگی را پس از بریده‌شدن ریسمان زناشویی دوباره از سر گیرند [۳۰۳]. و ملاحظۀ این مطلب شایسته است که شرع اسلام در مسئله بازگشت از طلاق از نظامات دیگر جدا می‌باشد [۳۰۴].

تمام این‌ها تشویق اسلام بر بازگشت به ارتباط زناشویی میان زن و شوهر است تا فرزندان از نابودی و تفرقه حفظ شوند و می‌خواهد زمانی که میان زن و شوهر به جای مهربانی و آرامش، فساد افتاد، آن‌ها باهم آشتی کنند.

یکی از انواع طلاق، طلاق رجعی است – که برای بار اول و دوم است – و این دورۀ آزمون زن و مرد و فرصت فکرکردن و بازگشت به اشتباهات و لغزش‌ها و پشیمانی و توبه پیدا می‌کنند و سپس زن به خانه برمی‌گردد و ابری از مودت و رحمت و آرامش در کنار فرزندان بر آن‌ها سایه می‌افکند [۳۰۵].

وقتی که این راه‌ها کاری از پیش نبرد زندگی زناشویی – آنطور که قبلاً ذکر کردم – به جهنمی بدل می‌شود که هردو را بی‌طاقت می‌کند و به ناچار می‌بایست که تضمین‌ها و حقوق مفصلی در اسلام باشد تا عملاً و در واقعیت با آن روبرو شوند که در این کتاب فرصتی برای بیان آن حقوق نمی‌باشد.

استاد محمود شاکر دربارۀ این سؤال که... هرگاه زندگی زناشوئی به جهنمی بدل شود و زن و شوهر را بی‌طاقت کند، راه حل چیست؟ جواب می‌دهد: ما دو راه پیش روی خود داریم. یا طلاق که اسلام اجازۀ آن را داده است و یا حفظ زندگی زناشویی به صورت اسمی به طوری که هیچکدام با دیگری از نظر عاطفی و احساسی با مسائلی از قبیلِ خوش‌رفتار ابداً باهم رفتار نمی‌کنند، بلکه هردو در ارضای هوس و تمایلات خود به حرام می‌اُفتند، و مرد با رفیقش زندگی می‌کند و زن چشم خود را بر آنچه اتفاق می‌افتد، می‌بندد و خود را به ندانستن می‌زند، و او هم در آغوش دوستانش به سر می‌برد و مرد خود را به ندیدن می‌زند، انگار که چیزی را نمی‌بیند، پس در آخر شب آن دو در یک خانه باهم جمع می‌شوند و شب را با کسی که بیشتر دوست داشته‌اند سپری کرده‌اند، و این چیزی است که جوامع جدید انتخاب نموده‌اند، و این مسئله متأثر از عقاید مسیحیان و یهودیان فریبکاری است که طلاق را قبول ندارند، و نمی‌فهمند که زن و یا مردی که زندگی باهم را دوست ندارند و از آن تنفر دارند، دیگر نمی‌توانند باهم زندگی کنند، در این حال چگونه امکان دارد که از نقطه‌نظر مسائل عاطفی و غرائز باهم مشارکت داشته باشند؟» [۳۰۶].

به همین دلیل است که دولت‌های مسیحی و دولت‌هایی که جایزکردن امر طلاق را مخالف عقائد و نظام سرزمین‌شان می‌دانند، دچار اضطراب و پریشانی شده‌اند و خود گواهی است بر فریب و بی‌صلاحیتی آن‌ها برای زندگی. اینجاست که مجلس عوام بریتانیا با قانون جواز طلاق میان زن و شوهر، بعد از دو سال جدایی آن‌ها اگر طلاق را هردو بخواهند، موافقت کرده است که آن هم برای مدت پنج سال است. هنگامی که یکی از آن دو باهم توافق کنند.

و در هند پارلمان هندوستان در تاریخ ۱۴ / ۱۰ / ۱٩۵۴ م قانون اجازۀ طلاق را تصویب کرد که این مسئله نزد برخی طوائف هند ممنوع بود.

در ایتالیا مجلس بزرگان به شکل قانونی به جواز طلاق در سال ۱٩٧۰م اعتراف کرد، و این موقعی بود که با وجود مخالفت واتیکان، آثار تحریم طلاق را لمس کرده بودند.

ازدواج و طلاق در اسلام رعایت عدالت برای زن و به صلاح او و تحقق‌بخشیدن انسانیت و فطرت او می‌باشد، و مایۀ کرامت او است و به یاری خداوند امروزه دربارۀ مسئله طلاق خود بشر هم صدایش درآمده است تا قانونی خداوند برای تمام انسان‌های کرۀ زمین جاری شود، این قوانین هیچگاه باطل نمی‌شود، زیرا که از جانب خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.

و در خاتمۀ این بحث مختصر دربارۀ طلاق در اسلام، کلامی پاکیزه از مبلغ بزرگ دینی سید قطب/نقل می‌کنیم:

«و در این وضع نابهنجار جهانی، اسلام زن را به وسیلۀ روابط زناشویی به مقام بالای پاکی و بزرگواری رسانده است. و ارزش و اعتبار و حقوق و ضمانت‌هایی را برای زن ایجاد کرده و مقام وی را افزایش می‌دهد. دختر که زنده به گور نمی‌شود و خوار نمی‌گردد. خواستگاری از او تنها با اجازۀ خودش صورت می‌گیرد (که البته آن دختر باید با کره و شوهر نکرده باشد). همسرش هم باید نسبت به او حقوقی را رعایت کند که با ضمانت‌های شرعی موافقت دارد، زنی هم که طلاق گرفته دارای حقوق مفصلی در شرع اسلام است.

اسلام همه این‌ها را وضع کرده است، نه به این خاطر که زنان شبه جزیره در آن روزگار احساس ناخوشایندی داشتند و یا مردان در آن روزگار به آزار زنان می‌پرداختند، نه از این که در آنجا اتحاد زنان عرب یا اتحاد جهانی بود، و نه از این که زنان وارد مجلس شوند، نه از این که یک ندا دهنده‌ای به تحول اوضاع زن فرا خوانده، بلکه قانون اسلام قانونی آسمانی برای تمام سرزمین‌ها می‌باشد...» [۳۰٧].

آیا بعد از این جایی برای به سُخره‌گیرندگان و تهمت زنانی که ادعا می‌کنند نظام طلاق در اسلام زور و استبداد به زن است، باقی می‌ماند؟؟!!.

و آیا بعد از این فرصتی برای شک در بیهوده‌گویی‌های غرض‌دارِ افتراهای خاورشناسان باقی می‌ماند؟؟!!.

حقیقت را خدا متعال در این آیه اینگونه می‌آورد: ﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ١٢٠[البقرة: ۱۲۰] «هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد، مگر آن که پیروی از آیین آن‌ها کنی چنانچه بتو اظهار آن کنند بگو ای پیغمبر راهی که خدا بنماید به یقین تنها راه حق تنها همان است و البته اگر از میل و خواهش آن‌ها پیروی کنی بعد از آن که راه حق را به یقین دریافتی دیگر اصلاً خدا یار و یاور تو نخواهد بود».

[۳۰۱] مراجعه کنید به بحث ضرورت و مصلحت طلاق از کتاب (مفتریات علی الاسلام) از استاد احمد محمد جمال، ص ۱۲۳. [۳۰۲] بنگرید به کتاب «الأسرة فی ظلال القرآن»، ص ۳٧۱ و ۳٧۲. [۳۰۳] همان منبع. [۳۰۴] بنگرید به نظام الاسرة نوشتۀ دکتر محمد علی صابونی، ص ۱۰۳. [۳۰۵] مفتریات علی الاسلام، د. احمد محمد جمال، ص ۱۲٧. [۳۰۶] تاریخ اسلام، (٩ / ۶٩)، استاد محمود شاکر. [۳۰٧] از کتاب دستور المرأة فی ظلال القرآن، ص ۳٧۳.