زن در هند
وضعیت زن در هند بهتر از یونان یا روم نبود؛ با وجود آن که این کشور از قدیم به علم و تمدن شهره بود. زن نزد آنها مانند کنیزی بود و مردان صاحب اختیار و ارباب او به شمار میآمدند. سرنوشت محتوم او این بود که بردهای بیش نباشد؛ چه در دورۀ دوشیزگی برای پدرش و چه پس از ازدواج برای همسر و فرزندانش. عموم مردم هند اعتقاد داشتند، زن عنصری پلید است و باعث انحطاط روحی و اخلاقی میشود، به همین دلیل زن را از تمام حقوق مالکیت و ارث محروم کرده بودند.
زن حتی پس از مرگ شوهر نیز، حق زندگی نداشت، مرگ او میباید همزمان با مرگ شویش در یک روز واقع شود و در نتیجه وی را زنده همراه با همسرش، در یک آتش میسوزاندند [٩]. این رسم در هند جاری بود، تا آن که نور اسلام در ایام پادشاه صالح اورنگ زیب، بر هند تابیدن گرفت. اسلام، زنان را از آن سرنوشت سیاه، عظمت بخشید و آن زندگی فلاکتبار را پایان داد.
[٩] برای اطلاع بیشتر از این موضوع ر.ک: حضارات الهند، نوشتۀ گوستاولوبون، (ص ۶۴۴ – ۶۴۶) و همچنین بنگرید به کتاب ارزشمند المرأة والقانون نوشتة دکتر مصطفی سباعی/.