زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب ب

ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب ب

ام کلثوم لدختر علی بن ابی طالب سکه در کودکی اسلام آورد و صاحب منزلتی عالی و جایگاهی والا نزد رسول خدا جو چهارمین خلفای راشدین علی سبود. جدش، رسول خدا سرور آدمیان و مادرش فاطمه لسیده زنان اهل بهشت و برادرانش حسن و حسین بهردو سروران جوانان بهشت و دو ریحانۀ رسول خدا جبودند.

ام کلثوم ل، در این خانوادۀ بزرگوار در زمان پیامبر جبه دنیا آمد و بزرگ گشت. وی نمونۀ زنی جوان و مسلمان‌پرورش یافته بر دیانت و فضیلت و حیا است.

او را فاروق عمر بن خطاب سو دومین خلیفۀ مسلمانان خواستگاری کرد؛ اما امام علی بن ابی طالب سعذر خواست چون ام کلثوم لکوچک بود، عمر سبه ایشان گفت: ای ابوالحسن، او را به همسری من درآور، زیرا آنطور که من می‌توانم از کرامت والای او حفاظت کنم، کس دیگری نمی‌تواند [۱۳٧]. حضرت راضی شد و ام کلثوم لرا به همسری او درآورده عروسی آن‌ها، در ذی قعده سال هفدهم هجری بود. ام کلثوم لباعمر سزندگی کرد، تا زمانی که عمر کشته شد و برای او زید اکبر و رقیه را به دنیا آورد. از اعمال نیک ام کلثوم لهمسر عمر ساین بود که زمانی عمر سبنا به عادتش، برای کمک به مردم از خانه بیرون شد – و این وظیفۀ هر مسئولی است که به تودۀ مردم در سایۀ حکومت اسلامی رسیدگی کند – عمر سکه از خانه‌ای از خانه‌های مدینه می‌گذشت، ناله‌زنی را شنید؛ بر سرعت خود افزود. صدای ناله از سیاه چادری بود که مردی بر درش نشسته بود. عمر سبر او سلام کرد و از احوال او پرسید، مرد به او گفت: از بادیه آمده تا از فضل امیر مؤمنین به او چیزی برسد، پس عمر سدربارۀ ناله‌ای که از زن درون خانه، شنیده بود سؤال کرد، مرد در حالی که نمی‌دانست، با کسی سخن می‌گوید شخص خلیفه است، گفت: برو خدا حاجتت را روا سازد و چیزی که به تو مربوط نیست، مپرس. عمر سبازگشت و همچنان بر پرسش خود اصرار داشت تا هر چقدر می‌تواند به او کمک کند. مرد به او پاسخ داد: زنم در حال وضع حمل است اما کسی نزد او نیست.

عمر سمرد را رها کرد، و به سرعت به منزل بازگشت، بر زنش ام کلثوم لوارد شد و به او گفت: آیا می‌خواهی که خدا تو را پاداش دهد؟

ام کلثوم لدر حالی که با این بشارت رسیده وجودش غرق مسرت شده بود، به عمر سگفت: آن خیر و پاداش ای عمر چیست؟

عمر سبه او خبر را گفت و ام کلثوم لهم با شتاب برخاست و آنچه را که برای وضع حمل آن زن و نوزادش لازم بود، با خود برداشت. عمر سهم روغن و حبوبات با خود برداشته همراه همسرش رفت تا به سیاه چادر رسید.

ام کلثوم لنزد زن آمد. در امر زایمان به آن زن مدد رساند، عمر سبا مرد بیرون خانه نشست و با آنچه آورده بود غذا می‌پخت. در این هنگام زن، فرزندش را به دنیا آورد و ام کلثوم لاز داخل سیاه چادر گفت: ای خلیفه به همراهت بشارت بده که خداوند به او، پسری روزی کرده است و مرد عرب بهت‌زده شد، که همراهش خلیفه است که غذا می‌پزد و در آتش می‌دهد. زن هم از این که همسر خلیفه در چادر آن‌ها، به او در زایمانش کمک کرده، تعجب کرده و البته تمام طرفداران تمدن‌ها دروغین بهت‌زده می‌شوند هنگامی که از حقایقی دربارۀ تمدن اسلامی آگاه می‌یابند، که چگونه رئیس دولت و همسرش به زن و شوهری بادیه‌نشین خدمت می‌کنند؟!.

روزگاری پس از این، دست گناه‌آلود کینه‌توزانه‌ای بر اسلام، با بیوه‌کردن ام کلثوملمیان عمر سو او جدایی انداخت و هنگامی که ام کلثوم لاز دنیا رفت، ابن عمر و پسرش زید ببر او نماز خواندند و برای او چهار تکبیر گفتند. خدایا، از ام کلثوم لزن قابلۀ مسلمان راضی باش.

[۱۳٧] الإصابة از ابن حجر عسقلانی، (۸ / ۲٧۵).