زنان پیرامون پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و نقد و بررسی ادعای خاورشناسان

فهرست کتاب

زندانی شعبِ ابی طالب

زندانی شعبِ ابی طالب

ام کلثوم لاندامی فربه، چهره‌ای زیبا و گونه‌هایی نرم داشت. پدرش رسول خدا جاو را «ام کلثوم» نامید. وی پس از خواهرش «رقیه ل» به دنیا آمد. هردو باهم بزرگ شدند و همه جا همراه یکدیگر بودند و به هم پیوسته مهربانی می‌کردند؛ گویی که دو قلو هستند.

رقیه و ام کلثوم بهنوز به سن رشد و بلوغ نرسیده بودند که پسران ابولهب «عتبه» و «عتیبه» به خواستگاری آنان آمدند. خداوند برای هردو آن‌ها خیر می‌خواست زمانی که به تحریک دشمن خدا ابولهب رانده شدند و او خطاب به دو پسرش گفت: پیشوای من پیشوای شما دو نفر هم هست، حرام است اگر دختران محمد را رها نسازید.

همچنین «ام کلثوم ل» با این طلاق، از زندگی سخت با حمالة الحطب (همسر ابولهب) زودتر رهایی یافت، همانطور که خواهرش (رقیه ل) هم نجات یافت و چیزی نگذشت که با عثمان بن عفان سازدواج کرد و به حبشه مهاجرت نمود.

ام کلثوم ل با خواهر کوچکترش فاطمه لدر خانۀ پدرشان جدر مکه باقی ماندند و هردو باهم در سختی‌های زندگی به مادرشان خدیجه لام المؤمنین، کمک می‌کردند و در کاستن درد و رنج‌های پدرشان که از ناحیه مشرکان قریش می‌رسید، تلاش می‌کردند نادانی و خودسری قریش تا آن حد رسید، که پیمان نامه‌ایی را برای مسلمانان و گروه بنی هاشم مقرر کردند که در این پیمان نامه انواع رنج‌ها و تنگناهای اقتصادی و اجتماعی به نهایت رسیده بود، ام کلثوم لدر شعب ابوطالب مانند دیگر مسلمانان سختی‌های این محاصره را چشید تا حدی که از شدت گرسنگی، برگ‌های درختان را می‌خوردند و این وضع سه سال ادامه داشت.

ام کلثوم لدر آن روزگار بیشترین مسؤولیت‌ها را به عهده گرفت. علاوه بر پرستاری از مادر بیمارش خدیجه لکه از شدت گرسنگی و تشنگی در شعب ابوطالب بیمار شده بود، به مراقبت از زهرای کوچک هم می‌پرداخت و او نیز با وجود کمی سن از رنج و آلام پدرش نیز می‌کاست.

مسلمانان از محاصره درآمدند و این رنج‌ها بر ایمان آن‌ها افزود و این سختی‌ها آن‌ها را در تصمیم‌گیری، سخت‌تر نمود.

هنگامی که خدیجه لدر مکه و در خانۀ نبوت آخرین نفس‌هایش را می‌کشید، سه دخترش زینب ام کلثوم و فاطمهشبه او رسیدگی می‌کردند و همسر محبوبش رسول خدا جنیز نزد خدیجه لبود و سکرات موت را می‌گذراند و پیامبر جبه آنچه خداوند برایش در بهشت آماده ساخته بود او را بشارت می‌داد. روز دهم رمضان سال دهم از بعثت، روح پاک خدیجه لبه سوی خداوند پر گشود و در نتیجه مسؤولیت ام کلثوم لدر خانه نبوی شریف، بیشتر آشکار شد.

هنگامی که قریش در این تنگنای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، احساس شکست کردند، تصمیم گرفتند که پیامبر جرا ترور کنند، اما خداوند او را از آنچه دشمنانش در سر داشتند آگاه ساخت و در نتیجه به فرمان خداوند مسلمانان همراه پیامبر جبه یثرب هجرت کردند. مسلمانان به شهری که جایگاه عزتمندی و اقتدار آنان شد، هجرت کردند و پیامبر جهم با یار همراهش ابوبکر صدیق سمهاجرت کرد و ام کلثوم با فاطمه بدر مکه ماندند و سپس حضرت رسول جزید بن حارثه سرا سوی آن دو فرستاد تا آن‌ها را به یثرب بیاورد.

و در خلال این دو سال در مدینه الرسول ج«ام کلثوم» شاهد برگشتن پیروزمندانه پدرش از جنگ بدر بود، همانطور که وفات خواهرش رقیه لهمسر عثمان بن عفان سرا نظاره می‌کرد که از بیماری رنج می‌برد.

با شروع سال سوم هجری، ام کلثوم لشاهد رفت و آمدهای عثمان سنزد پدرش بود که به خاطر عزاداربودن و رنجش از فقدان همسر عزیزش، از پیامبر جکمک می‌خواست.

روزی عمر بن خطاب سبا شِکوه و ناراحتی نزد رسول خدا جآمد، زیرا دخترش حفصه لرا برای ازدواج به ابوبکر و عثمان بعرضه داشته بود، ولی آن‌ها نپذیرفته بودند و ام کلثوم لشنید که پدرش جبه عمر سبا حالتی ملاطفت‌آمیز می‌گفت: «حفصه با کسی بهتر از عثمان و عثمان با کسی بهتر از حفصه ازدواج می‌کند» [۱۱۱]. قلب ام کلثوم لتکان خورد؛ زیرا با فراستی که داشت دریافت به زودی همسر عثمان سمی‌شود که دختر پیامبر جبهتر از دختر عمر ساست.

در این هنگام او با بردباری به یاد دوستش «رقیه ل» افتاد؛ زمانی که رسول خدا جبه او هم خبر ازدواج با عثمان سرا داده بود.

ام کلثوم لبه همسری عثمان سدرآمد و از آن روز به بعد به عثمان لقب «ذوالنورین» دادند؛ زیرا کسی جز عثمان سبه این که دو دختر پیامبر جرا داشته باشد، مفتخر نشده بود [۱۱۲].

ام کلثوم لبه خانۀ شوهرش رفت و با او شش سال زندگی کرد و در آن سال‌ها شاهد پیشرفت اسلام بود؛ تا اسلام به اوج پیروزی رسید. او پدرش جرا می‌دید که از جنگی به جنگ دیگر می‌رفت و همواره پیروز بود و شوهرش «ذوالنورین س» هم همراه پیامبرصبا جان و مالش جهاد می‌کرد. تا این که خبر پیروزی بزرگتر یعنی فتح مکه به ام کلثوم لرسید و قلب او به شوق زیارت قبر مادرش شادمان گشت، اما مرگ او در ماه شعبان سال نهم هجرت رسید. رسول خدا جاو را در کنار خواهر و همبازی دوران خردسالیش «رقیه ل» به خاک سپرد.

رحمت خدا بر ام کلثوم لکه در دعوت به اسلام، سختی‌ها و مصائب بسیاری را تحمل کرد؛ به حدی که او در بدترین و آشفته‌ترین دوران زیست و مهمترین مراحل دعوت و روزهای جهاد را تحمل کرد.

[۱۱۱] بخاری در نکاح باب عرضه‌کردن دختر یا خواهر مرد بر نیکوکاران (۶ / ۱۳۰) آورده است. [۱۱۲] بنگرید به شرح حال عثمان سدر استیعاب (۳ / ۱۰٧٩) و دلیلی که او را چنین نامیدند.