رازهای صلوات فرستادن بر مقام پیامبر ج
هنگامیکه انسان استغفار میکند (دستکشیدن از آنچه نباید انجام دهد)؛ و با گفتن: «لا إله إلا الله»به میدان بندگیکردن و مقام آن میرسد، باید این امر مهم را بداند؛ و به آن توجه کند که چگونه به مقام بندگی (اطاعت به معنای کامل از دین و فرمان خداوند) رسیده؛ و دین اسلام – که اکنون به کمک آن بندة خدا شده – چگونه به او رسیده است؟ آنچه او به آن دست یافته، نتیجة بیست و سه سال رنجها و زحمتهاییست که محمد رسول الله جتحمل کرد؛ و با خود میگوید: آیا اگر ایشان با آن همه توانایی و عزمیکه داشت نمیبود، این دین اکنون وجود داشت؟ و من به مقام بندگی – که باید به آن برسم – میرسیدم؟ پس در میان آفریدگان خدا او بزرگترین منّت را بر گردنِ ما دارد. هرچند همة نعمتها از آن خداوند است، بندگان خدا وسیلة رساندن نعمت به دیگران میشوند. هیچکس به اندازة پیامبر جبر ما منت ندارد؛ زیرا او بزرگترین نعمت بلکه همة نعمت را به ما رسانده است. چرا همه نعمت؟ چون اگر هدایت نمیبود، شیوة بهرهوریمان از دیگر نعمتها درست نبود. در نتیجه دیگر نعمتها هم برای ما تبدیل به نِقمَت میشدند.
در حقیقت نعمتبودنِ دیگر نعمتها به بودن هدایت مشروط است. پس هنگامی او این منتِ بزرگ را بر گردنِ ما نهاده است، باید سپاسگزار باشیم؛ و از او قدردانی کنیم؛ چون «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ النَّاسَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ» [۴۳]به طبع شکر برای خدا با شکریکه برای بندة خداست، فرق دارد. شکر خدا به این سبب است که نعمت از خود اوست؛ و شکر بندة خدا برای قدردانی از انسانی و گفتن دعای خیر برای اوست؛ چون او وسیلة رسیدن این نعمتها شده. بدین ترتیب ما باید وظیفة قدردانی و سپاس خود را نسبت به پیامبر خداجبه جا آوریم.
پیش از آن که در بارة صیغة این قدردانی سخن بگوییم، این نکته را بایست افزود که پس از خدا دیگران هم بر گردنِ ما منّت دارند؛ و اگر این نعمت (دین اسلام) را آل پیامبر (وابستگان او)، سابقان اولین از مهاجران و انصار و پیروان آنان با کوشش و مجاهدت به ما نمیرساندند، ممکن نبود که این دین به ما برسد.
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، (و راه ایشان را پیمودند) خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!»
خداوند آنان را چنین معرفی میکند: همانگونه که روایت شده است، هنگامیکه مؤمنان در صحنة کارزار بدر با کفار در نبرد بودند، پیامبر خدا جدر جای ویژة خود نشست؛ دست به دعا بلند کرد؛ و فرمود:
«اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةُ فَلَنْ تُعْبَدْ فِي الْأَرْضِ» [۴۴].
«پروردگارا! اگر این گروه از بین بروند دیگر بندگی تو در زمین صورت نخواهد گرفت».
آری، اگر این گروه و آل پیامبر و دیگر هممسیرانِ وی، حتی کسانی در عصرِ ما – که ما را در انجامِ وظیفة بندگیکردن، یاری میرسانند – نبودند، ما نمیتوانستیم به مقام بندگی برسیم. پس این کسان هم بر گردن ما منّتِ بزرگی دارند؛ برای همین ما در قالبِ صیغة صلوات برای پیامبر خدا و آل ایشان (سابقین اولین از مهاجران و انصار و کسانیکه به نیکی از آنان پیروی میکنند). آنچه پسندیده است، از خداوند میخواهیم:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ ﴾.
به طبع برای هریک از آنان، آنگونه که سزاوار است، نعمت درخواست میکنیم؛ یعنی برای پیامبر خدا ج- که سزاوار نعمت بیشتریست؛ و استعداد بیشتر نیز دارد – بیشتر و برای دیگران هرکدام به استحقاق خود درخواست نعمت مینماییم.
صیغه قدردانی از پیامبر چنین است:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ» [۴۵].
صلوات در اصل به معنای دعا و فراخواندن است؛ اما در اینجا که گفته میشود: «اللهم صل» به این معناست: خدایا! نتیجة فراخواندن و دعا را تأمین کن! یعنی هنگامیکه جز خدا آن را به کار میبرد، معنای خود دعا را میرساند؛ برای مثال «اُصَلّی»، یعنی من از خدا چیزی میخواهم؛ اما هنگامیکه خداوند آن را به کار میبرد (اشاره به آیة ۵۶ سورة احزاب که فرموده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ﴾.
خداوند از کسی چیزی نمیخواهد [۴۶]، و خود آنچه را که با دعا از او خواسته میشود، انجام میدهد، پس درخواست صلوات از خداوند، (اللهم صل) برای خواستن نعمتیست که بخشیدن آن نعمت نشانة بزرگداشت و تعظیم باشد؛ یعنی نعمتی کمارزش و عادی نباشد؛ برای نمونه گاهی انسان چیزی را که به گدایی میدهد، در آن دلسوزی است؛ نه بزرگداشت؛ ولی هرگاه تحفة برای بزرگواری میبرد، آن تحفه به قصد تعظیم و بزرگداشت داده میشود.
پس صلوات بر نعمتی اشاره دارد که بخشیدنش نشانة تعظیم مُنعِم برای آن مُنعَمٌ علیه است که او را بزرگ جلوه داده. بدین ترتیب، صلوات فرستادن:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ» بدین معناست: خدایا! نعمتهاییی را که متضمّنِ بزرگداشتِ هریک از آل ایشان است، بر آنان نازل کن! یعنی به هریک از پیامبر و آل ایشان به تناسبِ استحقاقشان نعمت عطا کن! پس از آن گفته میشود:
«كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»؛ یعنی همانگونه که نعمتِ متضمنِ تعظیم را بر آل ابراهیم فرو فرستادی. پس از آن که نعمتِ متضمنِ بزرگداشت خواسته شد، برکت هم خواسته میشود، تا در آن نعمت، برکت نهاده شود؛ و تداوم یابد. بنابر این، افزوده میشود:
«وَبَارِكْ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
«تو ستوده، با مجد، بزرگواری و دارای نعمتهای فراوان هستی».
صیغة مذکور از صلوات، از میان صیغههای روایتشدة پیامبر خدا – علیه الصلوات والبرکات – از همه استوارتر و درستتر و بهتر است؛ چون صلوات یکی از شعایر است؛ و شیوة ویژة برای عبادت خداوند به شمار میرود؛ از این رو انسان نمیتواند در آن کمترین دخل و تصرّفی کند، بلکه باید همانگونه که تبیین شده، آن را انجام داد. بنابر این، باید صیغة صلوات را با این صیغه یا صیغة دیگر از صیغههایی که روایتش صحیح است، بر زبان آورد؛ البته صیغة که گفته شد بهترین صیغه بود. بدین ترتیب میبینیم انسان با استغفار، بازگشتن را به سوی خداوند آغاز میکند؛ و زمینة نزدیکی را فراهم میآورد؛ و با کلمة اخلاص ملتزم به سیر در راه بندگی میشود؛ و با صلوات آنچه در بارة کسانیکه در هدایتیافتناش نقش داشتهاند؛ و بر او واجب است ادا میکند. گویی از آغاز تا پایان. سیری رخ داده است.
در پایان از خداوند آمرزش میخواهیم. از او میخواهیم که ما را از اهل کلمة اخلاص گرداند. آنگونه که در شمار بندگان درستکارش درآییم. از او میخواهیم که صلوات و برکاتش را بر بنده و فرستادهاش محمد و آل محمد فرو فرستد.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
[۴۳] (حدیث صحیح، سنن ترمذی، حدیث ۱۸۷۸؛ مسند احمد، حدیث ۸۶۷۳؛ آلبانی و شعیب الأرنؤوط این حدیث را تصحیح کردهاند). [۴۴] (صحیح مسلم حدیث ۳۳۰۹، ترمذی حدیث ۳۰۰۶، مسند احمد حدیث ۲۰۳ و ۳۱۶ و...) [۴۵] (صحیح بخاری حدیث ۳۱۹۰، ۴۵۱۹، ۵۹۹۶ صحیح مسلم حدیث ۶۱۳، ۶۱۴، ترمذی حدیث ۴۴۵، ۳۱۴۴). [۴۶] در آیه ۵۶ سوره احزاب ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ﴾خداوند بر پیامبر صلاة میفرستد یعنی برایشان رحمت مقرون با تعظیم [اشاره به بزرگی مقام و منزلتش نزد خداوند] میفرستد. روان انسان عبارت است از روح به همراه خصلتها و خصوصیاتیکه به تدریج پدید میآیند و در نهایت در روان آدمی ریشه میدوانند. بر این اساس میبینیم در برنامة هدایت خداوند برای پرورش انسان مسئلة تکرار احوال بسیار مورد عنایت واقع شده و حتی بسترسازی شده تا آن احوال مطلوب (معروفات) جزء خصلتهای انسان قرار گیرند؛ مثلاً نماز را در نظر بگیریم. نماز بزرگترین عملی است که انسان مؤمن انجام میدهد. میبینیم نماز در طول عمر انسان بینهایت فراوان تکرار میشود. نه تنها در طول عمر که در طول هر شبانهروز چندین بار تکرار میشود. این بدان جهت است که مقتضیات نماز و جزئیات آن باید به صورت حالت و وضعیتِ راسخ دربیایند و روح انسان متصف به آن حالت شود و نهایتاً انسان تبدیل به شخصیتی شود که خصوصیات و خصلتهایش را مقتضیات نماز تشکیل دهند. راه تحقق این خصوصیات آن است که نماز آنقدر تکرار شود تا آن حالات رسوخ یابند، با گزاردن یک نماز آن حالات عارض میشوند و با تکرار، رسوخ مییابند.