بزرگداشتها برای خداست
باید خداوند را سپاس بگزارد: «التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيِّبَاتُ» این قویترین روایت در تشهد است. روایات دیگری نیز وجود دارد؛ مانند: «التَّحِيَّاتُ الْمُبَارَكَاتُ، الصَّلَوَاتُ الطَّيِّبَاتُ لِلَّهِ» و مانند اینها. در این بخش، اولی – که از دیگر روایتها درستتر است – تفسیر شده است:
التحیات: همة زنده بادها و تعظیمها و بزرگداشتها برای خداوند است. باید از خداوند سپاسگزار و متشکر باشد که بنده را به این اندازه از هدایت رسانده؛ و موفق کرده است. پس همة «تحیت»ها، مانند: قیام و رکوع و قعود و سجود با بزرگداشت همراه است؛ و هر تحیت و بزرگداشت دیگری باید برای خدا باشد. اگر به بندة از بندگان خدا تحیت گفته؛ یا به انسانِ مؤمنی، سلامی از سر تحیت داده میشود، برای آن است که به خداوند ایمان دارد.
«والصلوات» و نمازها که بارزترین نمونههای تحیاتاند، نیز برای خداوندند. «والطیبات»: هر کردارِ پاک و خالص و بیغل و غش نیز برای خداوند است. سپس به یاد میآورد که در نتیجة رنج و زحمتهای شبانهروزی و راهنماییهای پیامبر خدا بود که او به این درجه از بندگی رسید. پس برای آن که بعد از خداوند با حواس جمع [و سرشار از عاطفه] از او نیز سپاسگزاری شود، با وی سخن میگوید، گویی در حضور اوست؛ نه این که در برابر او باشد، بلکه او را همچون بندة درستکار خدا خطاب قرار میدهد؛ برای نمونه هنگامی در بارة مجاهدات و اعمالیکه سید [۳۹]/انجام داده صحبت میشود، در ادامة سخن میگوییم: خدا تو را بیامرزد! و رحمت کند؛ و خداوند از تو خوشنود و راضی باشد. با این که گوینده هرگز معتقد نیست که پیامبر خدا میشنود؛ یا آنجا حضور دارد، با همة هستی و [عاطفه] او را دعا میکند؛ او را مخاطب قرار میدهد و میگوید:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ»معنای سلام توضیح داده شد؛ اما سلام برای پیامبر جاین است که هرچه با او سازگار نیست، خداوند از او دور بدارد. از ناسازگاریهای دنیا در زمانی که زنده بود؛ و اکنون در دوران برزخ، و روز رستاخیز و بهشت، هرچه ناسازگاریست از او دور نماید.
«رحمة»: رحمتِ خداوند، جنبة ایجابی دارد؛ یعنی هر چیزی که خوب است، خداوند آن را به پیامبر ارزانی دارد.
«برکات»: رحمتها و امکانات ایجابی بخشیده شده به پیامبر جفراوانی و پایداری داشته باشند.
آنگاه نوبت بندگانِ صالح خدا میرسد که (در رسیدن وی به این درجه از هدایت) نقش بنیادین داشتهاند؛ چه گذشتگان که راه را هموار کردند؛ و چه معاصران که پشتیبان او هستند؛ زیرا مؤمنان همچون «بنیان مرصوص»اند؛ و با بودن آنهاست که نمازگزار میتواند بندگی خود را اینچنین و تا این حد انجام دهد: پس:
«السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ».
«سلام بر ما و بر بندگان نیکوکار خدا!».
در پایان، زمان رسیدن به شهود حقیقتِ کبری است: «أشهد أن لا إله إلا الله». یعنی پس از آن که این حقیقت را دریافتم [و آن را مشاهده کردم]، اکنون گواهی میدهم که فرمانروا و فریادرسِ معبود و مُعینی – که رحمان و رحیم و مالک باشد – جز الله نیست. در پی این گواهی، گواهان دیگری در بارة منزلت پیامبر خدا جمیآید که موجب شد، تا مؤمن نمازگزار به این مقام برسد: «وأشهد أن محمدا عبده ورسوله»یعنی پس از آن که دریافتم [و نبوت پیامبر برایم ثابت شد]، شهادت و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستادة خداوند است.
پس از همة سپاسگزاریها و بیان منزلت بزرگترین و آخرین پیامبر در بندگی خدا، دیگر سخنی باقی نمانده است، مگر آنچه نمازگزار با خدای خود میگوید، و دوباره به میان مردم بازگردد.
[۳۹] مقصود شهید سید قطب /است.