سلام، زیباترین پیام
پس از آن که آخرین سخنان با خداوند در میان گذاشته شد؛ و خواستهها و نیازها بر زبان آمد، زمان بازگشتن به میان مردم و پایانبخشیدن به این سفر است. زمانیکه انسان با همنوعِ خود همسخن میشود، میانشان پیوندی ویژه پدید میآید؛ و در بارة موضوعاتی سخن میگویند که این پرسش را پیش میآورد: آیا رابطه، رابطة سودرسانی به همدیگر است؟ یا رابطة زیانآوردن؟ در بیان کلی، ارتباط انسان مؤمن با دیگر مؤمنان بر این اساس استوار است که هرکس در اندازة توانش، هرچه از دستش برمیآید – از دورکردن زیان یا دستیابی به سود – برای دیگران انجام دهد. در شریعت برای تعبیر این رابطه آمده که چون دو مؤمن باهم دیدار میکنند، کلام و شعار ویژة – که همان سلامدادن است – نسبت به هم بر زبان آورند؛ و بگویند: «السلام علیکم ورحمة الله»[اگر «وبرکاته» نیز افزوده شود، پسندیدهتر است]. یعنی اکنون که من با تو دیدار کردم، من کردارهای بد و سلبی نسبت به تو انجام نمیدهم؛ و گزندی به تو نمیرسانم؛ و تو در امان هستی. «السلام علیکم»: خداوند تو را از گزند رها و سالم گرداند. «سلام» به معنای رهاساختن و رهاکردن است؛ و از سلم به معنای رهاشدن از هر گزند و آفت میآید.
[باید بدانیم] هنگامی کسی برای دیگری دعایی میکند، باید زمینة دعاکردن وجود داشته باشد. زمانیکه میگوید: خدا از سوی من تو را تن درست و بیگزند گرداند، یعنی من – خود – برنامهام بر این اساس است که آفت و گزندی از من به تو نرسد؛ و من این زمینه را مساعد و اسباب سالمکردن دیگران را اخذ کردهام. اکنون این مانده است که تأثیر رخ دهد. اینجاست که من به خداوند روی میآورم؛ و از او میخواهم که نتیجة آن را محقق سازد؛ زیرا نتیجة کردار در دستِ اوست. پس با جملههایی دعایی میگویم: «السلام علیکم».
پس از اطمیناندادن به این که کردار بد و سلبیی از سوی من، دامن وی را نمیگیرد، نوبت به کارهای ایجابی و درست میرسد: «ورحمة الله».
(و مهر خداوند بر تو باد!)، [دانستیم که] مظاهر مهر و رحمت خدا، به دستآوردن سود و دورکردن زیان است؛ اما چون دورکردن زیان در سلام آمده، در رحمة الله مورد نظر به دستآوردن سود است. زمانی که میگوییم: خداوند از مظاهر ایجابی و درستِ رحمتِ خود تو را برخوردار گرداند! [این هم، مانند سلامکردن] یعنی آنچه در این زمینه به من مربوط میشود، متعهدش شده؛ و زمینه را فراهم نمودهام، تا هرچه از مظاهرِ رحمتِ خداوند در دست من است، به تو برسانم؛ پس از خداوند هم میخواهم که به این مقدمهسازیها نتیجه ببخشد. «وبرکاته» نیز در پی این کارهای ایجابی و درست است.
وقتیکه مؤمن از این سفر بازمیگردد (نماز را به پایان میرساند)، اگر در دیگر دیدارها سلامگفتن واجب نباشد، اینجا واجب است. چرا؟ چون برگشتن از این سفر بزرگ در نظر دیگران بسیار توقعانگیز است. کسیکه به حضور خداوند رسیده؛ و آن سخنان (نماز) را بر زبان آورده است، هنگامی به میان مردم برمیگردد، همه انتظار دارند هیچ گزندی به دیگران نرساند؛ و به معنای واقعی، برخورد پسندیدة با دیگران داشته باشد؛ و از مظاهرِ ایجابی رحمت هرچه از دستش برمیآید، برای آنان تأمین کند؛ و برای پیاپیبودن این مظاهرِ ایجابی رحمت بکوشد.
آشکار است که این دیگران کسانیاند که نمازگزار چنین پیوندی (پیوند میان دو مؤمن) با آنان دارد؛ برای نمونه مؤمنانی از انس و جن و فرشتگان و هر آفریدة دیگر خداوند که حتی ما نشناسیماش، هنگامیکه میگوید: «السلام علیکم» اگر یک سلام گفت – چون سلام نخست واجب و دومی سنت است – منظور مخاطبان هر دوسوی خودش است؛ و باید رو به سوی قبله سلام بکند؛ برای آن که به یک سو ویژه نشود؛ و سوی دیگر محروم بماند؛ اما اگر دو سلام گفت به دو طرف راست و چپ نگاه کند. گویی جهان را دو بخش کرده است: یک بخش راست و بخش دیگر سمت چپ اوست. سلام سمت راست برای کسانی که در این سمتاند؛ و سلام سمت چپ برای کسانی که سمت چپ قرار دارند. با این عمل نماز به پایان میرسد.