یاد خدا امتثال دستورات او است
خداوند در آغاز سورة انفال فرموده است:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِۖ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَيۡنِكُمۡۖ وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١﴾[الأنفال: ١].
«در باره انفال از تو میپرسند. بگو: انفال از آن خدا و پیامبر است، پس از خدا بترسید و در میان خود صلح و صفا بیاندازید و اگر با ایمانید از خدا و پیامبرش پیروی کنید».
انفال، منابع و معادن و ثروتهای طبیعیست که کسی در به دستآوردن آنها رنج نکشیده؛ در نتیجه مالکیت خصوصی ندارند. پیش از آن که این آیه فرو فرستاده شود، مردم آنها را تصرف میکردند؛ و مالکیت خصوصی داشت؛ مانند علفزارهایی که اکنون در مناطق ما هست؛ و در کوههایش هرکسی براساس قدرت و توانیکه داشته بخشی را برای خود جدا کرده است؛ یا این که در حجاز گاهی برخیها، دارندة چاه نفت میشوند؛ و بر پایة مالکیت خصوصی، اسراف و تبذیرهایی انجام میدهند؛ برای مثال در نشریة آمده بود یکی از دارندگان چاه نفت چاه نفتی را به معشوقة آلمانیاش هدیه داده بود.
انفال پیش از این در دست کسان بود؛ و زندگی نیز بر این پایه بنا میشد؛ اما اکنون دستور خداوند آمده و گفته است: دورة این وضعیت تمام شده است؛ و باید پایان یابد. بیگمان پیروی از این قانون واقعاً سنگین است؛ چون به معنای عوضکردنِ بسیاری از قضایای اقتصادی و روابط زندگیست. بدین سبب، پس از آن که فرمود: ﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾آورده:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾[الأنفال: ٢].
«مؤمنان تنها کسانی هستند که زمانی یاد و نام خدا برده شد، ترس در دلهایشان بیفتد».
یعنی آن که اگر این قانون را کسی جز خداوند میآورد، میتوانستند بگویند: این چیست؟ و ما اصلاً از این قانون پیروی نمیکنیم. ولی هنگامیکه درمییابند این قانون را خداوند فرو فرستاده است به یاد خداوند میافتند؛ و آنچنان ترس آنان را فرا میگیرد که زندگیشان تغییر مییابد؛ و تسلیم میشوند که انفال از آن خدا و پیامبر است؛ و مالکیتِ خصوصی باید برداشته شود.
﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢﴾[الأنفال: ٢].
«و چون آیاتش بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید؛ و بر پروردگارش توکل کنند».
چون به شناخت جدیدی میرسند؛ و بر پایة آن شناخت تسلیم جدیدی پدید میآید، ایمانشان بیشتر میشود؛ و نمیگویند: آخر چگونه امتثال فرمان کنیم؟ زندگیمان به هم میخورد؛ و سختیهاییی پدید میآید. بلکه بر خداوندشان توکل میکنند؛ و قانون خداوند را اجرا مینمایند. بیگمان خداوند نیز آنان را به سنگدلی – به معنای دنیوی یا اخرویاش – دچار نمیکند. در جملة ﴿إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾ [۴۱]میبینیم که یاد خدا با برنامة شریعت خداوندی پیوند خورده است. به یاد خدا بودن انسان، یعنی قانون را قانون خداوند تلقی کند؛ و فرمانبردار و پیرو چنین قانونی باشد.
پس یاد خدا انسان را در میدان انجام تکالیف بندگی نگاه میدارد؛ و سبب میشود در راه بندگی گام بردارد. این تکالیف گاهی نماز است؛ گاهی انفاق از آنچه خداوند گاهی در میدان نبرد؛ گاهی در زندان، شکنجهکشیدن؛ گاهی سخنرانی و گاهی درس. اینها همه یاد خداوند هستند؛ و با سر در گریبان فروبردن و گوشهنشینی و توهم تفاوت دارد؛ زیرا همانگونه که گفته شد: بندگی یعنی فرمانبرداری از قانون خدا و روحاش. انسان باید – پیوسته – با خداوند ارتباط داشته باشد؛ و از او پیروی کند. پس پیوند پیاپی با خداوند و انجام دستورات او یاد خدا خواهد بود.
[۴۱] «چون نام الله برده شود، دلهای شان ترسان گردد».