برداشتی اجمالی از سورهی حمد
در آغاز بایست یاد آوری کرد که این سوره متن قرآن است؛ و انسان هر روز باید هفده بار آن را بخواند؛ یا – دست کم – از امام جماعت بشنود – بنا به رأی مجتهدانیکه میگویند در نمازهای جهری، قرائتِ امام کافیست؛ اما این رأی که نه خود بخواند و نه از دیگری بشنود، دیدگاه برخی امامان است؛ و پذیرش آن دشوار. آری، مؤمن روزی هفده بار این متن قرآن و خلاصة دین را از قلب و روانش میگذراند، تا نسبت به آن شناخت به دست آورد؛ و در وی به خصلت تبدیل شود. هنگامیکه به خصلت تبدیل شد؛ و جزو شخصیت وی گشت، آنگاه اثر آن یعنی بندگی در زندگی پدیدار میشود؛ و دین در زندگییش تحقق مییابد؛ یعنی نخست باید در او شناخت پدید آید؛ سپس به صورتِ خصلت درآید، آنگاه نشانههای آن در زندگی به صورت عملی آشکار میشود.
از آنجا که به ذهنآوردن این تفسیرها در نماز دشوار است، برای آن که انسان بتواند بیدرنگ، معنا و مفهومی از سورة حمد برداشت کند؛ و بگذرد، خلاصة معنای آن چنین است:
نمازگزار در آغاز میخواهد راه گذر از این سوره و معانی و مفاهیم بزرگ آن را بپیماید – که پیشتر گفته شد، بندگی مانند راهیست که بایست پیمود – هنگامپیمودن راه بیدرنگ به ذهنش خطور میکند که باید امکاناتی داشته باشد؛ و موانع موجود دور شود. پس با گفتن: «بسم الله الرحمن الرحیم»بیدرنگ میتواند گمان کند که خداوند امکانات را آماده میسازد و موانع را برمیدارد. هنگامیکه وارد سوره میشود، با بر زبانآوردنِ «الحمد لله رب العالمین»سپاسگذاری کوتاهی به جا میآورد؛ چون نمیتواند معانی را به تفصیل بررسی کند؛ و به ذهن آورد؛ مگر آن که معانی را چنان در ذهنش تکرار کرده باشد که زود مجسم شوند.
گفتیم میان معانی رب و برخورد انسان با آن نوعی تقابل وجود دارد؛ و در برابر نامها و صفات خداوند، برخوردی متناسب با هر اسم یا صفتی گرفته میشود. بعد که میگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾هرگونه دستیابی به امکانات و دورشدن موانع را – که خداوند برای رشدش آماده کرده – تصور مینماید. ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤﴾سپس به این میرسد که زیر کنترل خداوند است؛ و روزی به کردار او رسیدگی میشود. پس باید بیندیشد که آیا از امکانات موجود – که مظهر رحمت خداوند هستند – برای تزکیه، بهره گرفته است؛ یا نه. بینید چقدر این معانی مرتب و به هم پیوستهاند. چون به اینجا رسید، گمان میکند: پس روزی هم از من بازخواست میشود که چگونه از مظاهر رحمت خداوند استفاده کردهام.
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ [۳۲]یعنی دستوراتی را که در بارة چگونه تزکیهشدن صادر کردة، بیچون و چرا اطات میکنم؛ زیرا چگونگی به کارگرفتنِ آن امکانات را از من میخواهی. در اینجا بسیار سریع به ذهن خطور میکند: چگونه این کار را بکنم؟ چون در هر مرحله به آمادهسازی امکانات و دورکردن موانع نیاز است که تنها خداوند میتواند آنها را تأمین کند. پس بیدرنگ میگوید: و تنها از تو یاری میطلبم: ﴿وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾.
تا اینجا، راه بندگی در قلب پیموده شد؛ برای همین از خداوند میخواهد که مؤمنان را به آن راه هدایت کند: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾ [۳۳]اگر نماز با جماعت برگزار شود، روشن است، منظور، جماعت نمازگزار است؛ و اگر خودش تنها نماز میخواند، باز باید خود را با جمع مؤمنان بداند؛ یعنی هرگاه انسان آیات ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾و ﴿ٱهۡدِنَا﴾را میخواند، باید همة مسلمانانِ همزمانِ خود را در نظر داشته باشد. این که میگوییم همزمان، چون هدایت در بارة آنان مطرح است؛ اما دیگر دعاهای گروهی، مانند دعاهای آمرزش و رحمت، برای همة مؤمنان است.
وقتی میگوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾ میتواند راه همواری که وی را به مقصد میرساند، تصور کند. آن راهیکه پیشتر گفته شد. راه کسانیکه به آنان نعمت ازانی داشته است: ﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ﴾ [۳۴]میتواند در ذهنش تصور کند که به آن جمع میپیوندد. صفی از پیامبران و راستگویان و شهیدان و صالحان؛ و این صف به خداوند پایان مییابد.
﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ﴾؛ مقصود نه کسانیکه علم بیعمل داشتند. ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّينَ﴾و نه آنانیکه از دانش گمراه هستند و گمراه نیز شدند. این دو در برابر ﴿ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ﴾هستند. تصور اینها نیز به صورت اجمالی باید باشد؛ زیرا در آخر بحث نماز بیان شده است که اگر نمازی بیتوجه به واژگان و حقایق کردارش خوانده شود؛ و بیخشوع باشد، نه تنها نماز ناقص نیست، بلکه اصلاً نماز نیست. همانگونه که در بارة روزه گفتیم: اگر برای خدا نباشد، میتوان گفت که اعتصاب غذا و رژیم غذایی و تمرین نخوردن خوراک و این جور چیزهاست؛ اما نمیتوان گفت روزه است. نمازی که هم که توجه به حقایقِ کردار و یاد خدا و خشوع در قالبش نباشد، نماز نیست، بلکه کاریست همانند نماز.
[۳۲] «تنها تو را میپرستیم؛ و تنها از تو یاری میجوییم». [۳۳] « ما را به راه راست هدایت کن». [۳۴] « راه کسانیکه بر آنان نعمت دادی».