بررسی قاعدهی حصر در إیاک نعبد
برخی گفتهاند: در ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾جلو انداختنِ ضمایر برای حصر است؛ یعنی: «تنها تو را عبادت میکنیم؛ و تنها از تو کمک میخواهیم». بایست گفت:
این قاعده برای برخی مفسران و دانشمندان بلاغت، دشواری پدید آورده است. اگر پیشانداختن ضمیر، همیشه برای حصر میبود، دیگر این اشکال پدید نمیآمد؛ چون هرجا واژة از جای خود پیش انداخته میشد، میگفتیم برای حصر است؛ اما جلو انداختنِ یکی از متعلقات فعل بر خود فعل، همیشه برای حصر نیست:
﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ﴾[البقرة: ٣]. «و از آنچه روزیشان کردهایم، انفاق میکنند».
این آیه به این معنا نیست که تنها از آنچه خدا به ایشان داده است، انفاق میکنند؛ زیرا مگر چیزی جز روزی خدا هست که گمان انفاق از آن بشود، تا بفرماید که تنها از این انفاق میکنند؛ نه از آن؟
نکتة دیگر که در کتابهای بلاغی دیده نشده، چنین است: وقتی جملههایی یا کلامی به کار برده میشود، و اجزای متعددی، مانند: فعل و متعلقاتی، مانند مفعول و قید و مفعول مطلق و... دارد، ترتیب قرارگرفتن آنها در جمله به این صورت خواهد بود که هر کدام مهمتر است، در آخر کلام جای خواهد گرفت؛ درست خلاف آنچه در علم معانی گفتهاند که هر کدام مهم است در آغاز کلام یا جمله میآید؛ البته این قاعده علم معانی هم در برخی موارد صدق میکند؛ برای مثال در ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾که گفتیم چرا الحمد پیش از لله آمده است. پس این قاعده در جاهای ویژة به کار میرود؛ اما نکتة که ما در صدد بیان آن هستیم، به وابستههای فعل یا وابستة نسبت به خودش بر میگردد که هرکدام مهم باشد، در پایان کلام میآید؛ و بقیه گویی زمینهساز و مقصود بالتبع هستند؛ برای نمونه اگر گفته شود: «رأيت فلانا يوم الجمعة على سطح بيته»اینجا بر «سطح بيته» تأکید شده؛ و بدینگونه ترجمه میشود: در بام خانهاش او را دیدم. در زبانهای فارسی و کردی و مانند آن لحن به گونة عوض میشود که اهمیت «سطح بيته» را جلوه دهد؛ یا اگر گفته شود: «رأيت على سطح فلان يوم الجمعة طائرا»در اینجا نیز طائر مهم است.
همچنین: ﴿ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣﴾ [۲۹] که اینجا «ینفقون» مهم است. اگر میفرمود: «وينفقون مما رزقناهم» مهم «مما رزقناهم» بود؛ نه «ينفقون». و چنین معنا میداد: «از آنه ما روزیشان دادهایم، انفاق میکنند». اما چنین نیست، بلکه در این آیه فرموده: اینهایی که ایمان به غیب دارند؛ و اقامة نماز میکنند؛ یعنی مهم این است که ببینیم در بارة آنچه ما به آنان دادهایم، چه موضعی دارند. آنگاه فرموده است: «ینفقون» یعنی آنان از آنچه روزیشان دادهایم، انفاق میکنند. پس موضعشان در برابر روزی که ما به آنان دادهایم، انفاق است؛ (نه چیزی دیگر مانند: اسراف و تبذیر).
شاید پرسیده شود: پس چه زمان، پیشیگرفتن برای حصر است؟ پاسخ: زمانی پیشیگرفتن وابستة بر هستة اصلیاش – برای مثال: مفعولی بر فعلاش – برای حصر است که به آن وابسته، نظر و توجه داشته باشیم. در این زمان جای اصلی وابسته – با توجه به اهمیتیکه دارد – پس از هستة اصلی است. بنابر این – تنها – در این صورت، اگر پیشگرفتن رخ داد، برای حصر خواهد بود. به این مثال دقت کنید: «رأيت يوم الجمعة فلانا على سطح بيته».در این جمله، «سطح بیته» مهم است. اگر گفته میشد: «على سطح بيته رأيت فلانا يوم الجمعة»حصر رخ داده بود؛ پس پیشگرفتن وابسته – تنها – زمانی برای حصر است که مورد توجه باشد؛ و در آخر کلام بیاید. اگر جای اصلیاش پس از هستة اصلی؛ و اسلوب کلام بر این امر دلالت نداشت، دیگر پیش انداختناش برای حصر نیست.
اگر به جای «إیاک نعبد» گفته میشد: «نعبدک» این مهم بود که – تنها – خداوند – که به سبب مهمبودن در آخر جمله آورده میشد – بندگی شود؛ نه این که بندگیکردن مهم باشد. در آن صورت بود که پیشی گرفتناش برای حصر بود؛ اما جوّ کلام و زمینة که این آیات در آن هست، این را نمیرساند که معناهایی جز این مد نظر باشد؛ برای نمونه گمان زده شود بندگی دیگری هم بندگی میشود؛ یا مقصود خداوند نبوده، تا بعد گفته شود: مهم این است که ما تو را عبادت میکنیم؛ نه کسی دیگر را، بلکه در سورة حمد پس از بیان ربوبیت خدا، گویی گفته شده: اکنون برخورد شما در برابر رب چیست؟ و در پاسخ انسان میگوید: إِيَّاكَ نَعۡبُدُ/ تو را بندگی میکنیم؛ نه این که برای حصر باشد (تنها تو را بندگی میکنیم)، بلکه برخورد ما در برابر تو، بندگیاست؛ نه امری دیگر (تو را – تنها – بندگی میکنیم؛ نه چیزی دیگر) و از تو یاری میخواهیم.
[۲۹] «آن کسانیکه به غیب ایمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند».