برخیز: جستجویی در معجزات و نشانه های رسول الله صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

مشتی خرما

مشتی خرما

صحابه همراه با پیامبر ج مشغول کندن خندق بودند، در حالی که به شدت از گرسنگی و خستگی رنج می‌کشیدند.

مردم واقعاً فقیر و بی‌چیز بودند...

در این حال عمرۀ بنت رواحۀ، همسر بشیر بن سعد مقداری خرما جمع کرد و به دست دختر خود داد تا به محل کندن خندق ببرد، و گفت: غذای پدر و دایی‌ات عبدالله بن رواحۀ را ببر.

دختر خرماها را برداشت و به راه افتاد و در حالی که در جستجوی پدر و برادرش بود از کنار رسول خدا ج گذشت.

پیامبر خدا ج فرمود: «دخترم بیا؛ چه همراه داری؟»

گفت: ای پیامبر خدا... این خرما را مادرم برای پدرم بشیر بن سعد و دایی‌ام عبدالله بن رواحۀ فرستاده.

رسول الله ج فرمود: «آن را بده».

دخترک خرماها را در دست پیامبر ج گذاشت که دو دست ایشان پر شد.

سپس رسول الله ج دستور داد پارچه‌ای بر زمین بیندازند و خرماها را روی آن ریخت. سپس به یکی از کسانی که نزدش بود گفت: اهل خندق را صدا بزن تا برای غذا بیایند.

همه‌ی اهل خندق آمدند و از آن خوردند و خرماها همچنان بیشتر می‌شد!

تا آنکه همه مردم سیر شدند و برخاستند، در حالی که خرما از گوشه‌های پارچه بیرون می‌ریخت [٣٧].

***

[٣٧] به روایت مسلم.