ما تو را از شر مسخره کنندگان در امان داشتهایم
جمعی از قریشیان بسیار علیه پیامبر ج از سلاح تکذیب و تمسخر بهره میبردند.
بدترین آنها ولید بن المغیرۀ و اسود بن عبدیغوث و اسود بن مطلب و حارث بن عیطل و عاص بن وائل سهمی بودند.
روزی که جبرئیل به نزد رسول خدا ج آمده بود، از آنان نزد جبرئیل شکایت کرد.
همان هنگام ولید از کنار آنان گذشت، پس جبرئیل به انگشت او اشاره کرد و گفت: شرش را کم کردم.
سپس اسود بن عبدالمطلب را به او نشان داد. جبرئیل به گردن اسود اشاره کرد و گفت: شرش را کم کردم.
سپس اسود بن عبد یغوث را به وی نشان داد. جبرئیل به سرش اشاره کرد و گفت: شرش را کم کردم.
سپس حارث بن عیطل را به او نشان داد. جبرئیل به شکم او اشاره کرد و گفت: شرش را کم کردم.
سپس عاص بن وائل از آنجا گذشت. جبرئیل به زیر پایش اشاره کرد و گفت: شرش را کم کردم.
مدتی نگذشته بود که مجازات آنها، همانطور که جبرئیل گفته بود بر آنان نازل شد.
ولید از کنار مردی از قبیلهی خزاعه عبور میکرد که تیرها و نیزههای خود را درست میکرد. تیری به انگشت ولید برخورد کرد که آن را قطع کرد. چند روز نگذشته بود که بر اثر آن مرد.
در سر اسود بن عبدیغوث چرکها و زخمهایی پیدا شد که بر اثر آن جان داد.
اسود بن مطلب هم کور شد. سبب آن چنین بود که روی همراه با فرزندانش زیر درختی نشسته بود که ناگهان گفت: فرزندانم! آیا از من دفاع نمیکنید؟ کشته شدم!
گفتند: ما که چیزی نمیبینیم!
گفت: فرزندانم! از من دفاع نمیکنید؟ هلاک شدم! خار در چشمانم فرو رفته!
گفتند: چیزی نمیبینیم!
تا آنکه کور شد و مدت زمانی نگذشت که او نیز مرد.
شکم حارث بن عیطل پر از آب زرد شد و آنقدر باد کرد که مدفوعش از دهانش بیرون آمد و مرد.
عاص بن وائل نیز سوار بر الاغ خود در حال رفتن به سوی طائف بود؛ الاغ او را به درختی پرخار کشاند؛ خاری وارد پای او شد و او را کشت.
و راست گفت خداوند متعال که: ﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٥﴾[الحجر: ٩٥]. «ما شر مسخرهکنندگان را از تو بر طرف ساختیم».
***