او را دوست داشتند
صحابه این محبت را به صراحت بیان میکردند. روزی عمرس خطاب به ایشان ج گفت:
ای فرستادهی الله... تو برای من از مال و فرزندانم، محبوبتری، بلکه سوگند به آنکه کتاب را بر تو نازل کردم از خودم هم برایم محبوبتر هستی [٤٥].
مردی نزد ایشان آمد و گفت: قیامت کی هست ای پیامبر خدا؟
فرمود: «برای آن چه آماده کردهای؟»
گفت: برایش نماز و روزه و صدقهی چندانی آماده نکردهام، ولی الله و پیامبرش را دوست دارم.
فرمود: «تو با کسی هستی که دوستش داری» [٤٦]. صحابه از چیزی آنقدر خوشحال نشدند که با این سخن: «تو با همانی هستی که دوستش داری».
آنان هنگامی که همراه با پیامبر ج راه میفتند بر وی سایه میانداختند و هنگامی که با وی به مسافرت میرفتند و در مسیر به درختی سایهدار میرسیدند آن را برای پیامبر ج میگذاشتند که زیر آن استراحت کند.
***
[٤٥] به روایت بیهقی و احمد با سند صحیح. [٤٦] به روایت بیهقی و احمد با سند صحیح.