سعد سقبل از اسلام:
هنگامی که نور نبوّت، کوی و برزن مکه را منوّر کرد، سعد سدر ایامجوانی و دوران قدرت و رشد بود. سعد سنسبت به پدر و مادرش دارایعاطفه و احساسی لطیف بود و در حق آنها نیکی بسیار میکردمخصوصاً نسبت به مادرش بیش از حد تصوّر محبت داشت.
با اینکه در آن موقع در آغاز سال هفدهم عمرش به سر میبرد؛ امادارای عقل و شعور و آگاهی و درک مردان بزرگ و پا به سن نهاده بود،و پیرانه سر رفتار میکرد. مثلاً به لهو و لعب و بازیچههایی کههمسالانش به آن مشغول میشدند علاقهای نداشت، بلکه تمام همّ ووقت خود را در آماده کردن تیر و ساختن کمان صرف میکرد، وهمیشه مشغول تیراندازی بود، تا جایی که انگار خود را برای کاریبس بزرگ آماده میکرد.
و نیز فساد عقیده و سوء احوال قوم خود را، نمیپذیرفت و آن راموجب آرامش نمیدانست، انگار همیشه منتظر بود تا دستی نیرومندو قاطع به کار افتد که آنها را از منجلاب و تاریکی بیرون بکشد.
در همان اوان، مشیت و خواست خدای بزرگ بر آن قرار گرفت کهآن دست توانا و قاطع برای رهایی تمام بشر، از آستین حضرتمحمد صبیرون آید و به کار افتد. اینک دست سرور مخلوقات وکائنات، حضرت محمد بن عبدالله صبه کار افتاده و این دستنیرومند، درخشنده ستارهی الهی؛ یعنی، کتاب خدا را در مشت داردکه هرگز خاموش نمیشود و از فروغش کاسته نخواهد شد.
سعد بن ابی وقاص سبسی سریع، دعوت هدایت و حق را اجابت ولبیک گفت و سومین مرد یا چهارمین فرد بود که به اسلام مشرفشدند.
به همین علت، اغلب به عنوان مباهات و افتخار میگفت:
هفت روز تمام من یک سوم اسلام بودم.
از آنجایی که آثار ذکاوت و مقدمات مردانگی در وجود سعد سمشاهدهمیشد، پیوستنش به اسلام مایهی شادی و خوشحالی پیامبر اکرم صشد؛ زیرا انتظار میرفت که در آیندهای نزدیک، این هلال به ماهکامل و قرص قمر مبدل شود.
حرمت و شرافت نسب و بزرگی و عزّتی که سعد ساز آن برخورداربود، باعث میشد جوانان مکه تحریک و تشویق شوند و راه او راپیش گرفته، و مانند او عمل کنند [۴].
[۴] صور من حياة الصحابة: ص ۲۲۰-۲۱۹.