نگهبان پیامبرص:
محبّت پیامبر صروز به روز در قلب حضرت سعد سدر حال افزایش بود تا حدی که دوست داشت جانش رافدای رسولالله صنماید.
در یکی از شبها خوابش را گذاشت و برای نگهبانی منزل پیامبر صدر مدینه منوره بیرون رفت، بدون اینکه کسی از او درخواست کردهباشد.
از آن طرف نیز دقیقاً در همین لحظات رسولالله صنزدحضرت عایشه بآرزوی نگهبانی را برای منزلش مطرح میکند. بشنویداز امالمؤمنین عایشهی صدیقه بکه از پیامبر صنقلمیکند که فرمود:
«ليت رجلاً صالحاً من أصحابي يحرسني الليلة» «ای کاشامشب مردی نیک و مخلص از یارانم، از ما نگهبانی میکرد».
در این لحظه صدای شمشیر و سلاحی را شنیدیم.
پیامبر فرمود: مَن هذا؟ چه کسی است؟
قال: سعد بن ابيوقاص، أنا يارسولالله جئت أحرسك».
«گفت:سعد ابنابیوقاص هستم، یا رسولالله! آمدهام تا از شما نگهبانی کنم».
پس پیامبر صبا خیال راحت به خواب رفت [۱۰].
[۱۰] بخاری: ۲۸۸۵ (الجهاد). مسلم: ۲۴۱۰ (الفضائل).