سعدسبه سوی قادسیه میرود:
بالاخره سپاه اسلام به منطقهی «قادسیه» رسید. قادسیه منطقهایاست در عراق نزدیک کربلا که این نبرد مهم بین دو سپاه اسلام ومجوسیت در آنجا روی داد.
فرمانده سپاه اسلام، حضرت سعد بن ابیوقاص ساز اصحابباتجربه است که در جنگهای بسیاری شرکت داشته، لذا به تعدادنفرات و تجهیزات سپاه اسلام مغرور نمیشود و به دنبال دستیافتنبه حقیقت جهاد که همانا نشر دین توحیدی است، میباشد و هدفیجز آن ندارد.
تعداد مجاهدان و رزمندگان سپاه اسلام در اینجا به ۳۰ هزار نفررسیده است. آنان حدود یک ماه در منطقهی قادسیه توقف کردند ودر این مدت با کسی درگیر نشدند. فرصت مناسبی بود تا با وضعیتآب و هوایی منطقه، راههای عبور به سوی شهرهای دیگر ایران و نیزآمادگیهای نظامی و غیره بیشتر آشنا شوند.
از سوی دیگر نمایش قدرت سپاه اسلام در مقابل ایرانیان به شمارمیآمد. آنان نیز که هر روز وضعیت و تعداد نفرات مسلمانان رابررسی میکردند، وقتی سپاه ۳۰ هزار نفری اسلام را با این آمادگیخوب مشاهده کردند، به مشورتهای اساسی دست زدند و نهایتاًبرای مقابله با این رزمندگان آماده و جان برکف، قویترین فرماندهخویش، یعنی «رُستم» را برای فرماندهی جنگ با مسلمانان انتخابکردند. ایرانیان لشکر عظیم ۱۲۰ هزار نفری را برای این امر در نظرگرفتند. که در جلو این لشکر ۳۰ فیل عظیمالجثه و آموزش دیده بهچشم میخورد و لشکری دیگر با ۸۰ هزار نفر آنان را پشتیبانیمیکرد.
رستم لشکرش را به چند بخش تقسیم کرد، و برای هر یک سهفرمانده، یک فرمانده اصلی، فرمانده سمت راست و فرمانده سمتچپ تعیین کرد و آرایش نظامی خویش را به کار گرفت. از جملهیفرماندهان باتجربه و قوی او، «جالینوس»، «هرمزان»، «مهران» و«شاپور» بودند.
حضرت سعد سطی نامهای وضعیت لشکر ایرانیان واطلاعاتی در مورد تعداد نفرات و تجهیزات آنان را برای حضرتعمر سنوشت؛ چراکه او فرموده بود هر امر مهمی رخ داد طوریبرایم بنویسید که انگار خودم آن را میبینم.
حضرت عمر سنوشت: آنچه از سوی آنان میبینی تو را ناراحت ونگران نکند، از الله کمک بخواه و بر او توکل کن! ابتدا افراد خبرهای را نزد رستمبفرست تا آنان را دعوت دهند. این کار احساسات آنان را تحریک میکند وقدرت شما را بر آنها نشان میدهد. سعی کنید هر روز برایم اخبار را بفرستید.
حضرت سعد سافرادی را برای جمعآوری اطلاعات ووضعیت لشکر دشمن، به سوی آنان روانه کرد. آنان همگی به سلامتو با اطلاعات مهم و زیادی بازگشتند.
از آنجایی که سعد بسیار حریص بود که ایرانیان هدایت شوند وایمان بیاورند تا از دوزخ نجات یابند، و نیز براساس دستور حضرتعمر سکه از نظر روانشناسی اقدام بسیار عجیبی بود، تصمیمگرفت از درِ صلح وارد شود و آنها را به قبول دین اسلام تشویق کند،اگر نپذیرفتند و مانع ورود مسلمانان برای تبلیغ اسلام در سرزمین کفرشدند، دیگر چارهای نمیماند جز جنگ.